نام کتاب: آخرین سرمایهگذاری امن
نام نویسندگان: مایکل اِلزبرگ (Miachel Ellsberg) و برایان فرانکلین (Bryan Franklin)
سال انتشار: 2016
خلاصه کتاب
کتاب “آخرین سرمایهگذاری امن ” بازی سرمایهگذاری را با تمرکز بر چیزی که به آن کنترل کامل دارید، یعنی خودتان، تغییر میدهد. مدلهای این کتاب، برای بهبود پتانسیل درآمدی شما، سه رشته نظم که از سه بخش ثروت پشتیبانی میکنند را پوشش میدهد.
پس اگر شما هم:
- احساس اضطراب میکنید و به دنبال امنیت مالی بیشتری هستید،
- یک فرد حرفهای هستید و میخواهید درآمد خود را افزایش دهید،
- سرمایهگذار هستی و به دنبال راههای جدید خرید دارایی میگردید،
پیشنهاد میکنیم به این خلاصه کتاب گوش بسپارید.
درباره نویسندگان
مایکل الزبرگ (Miachel Ellsberg) یک فعال آزادیهای مدنی است که بهصورت فریلنس در حوزه کپیرایتینگ فعالیت دارد. او بهعنوان نویسنده و دستیار نویسنده چندین کتاب، مانند “آموزش میلیونرها ” و “هر چیزی که لازم نیست د دانشگاه راجع به موفق شدن یاد بگیرید ” را به بازار عرضه کرده است.
برایان فرانکلین (Bryan Franklin) یک متخصص برنامهریزی کسبوکار است که به مدیران عامل شرکتها کمک میکند تا مهارتهای رهبری خود را بهتر کنند. او در دوران دبیرستان، کارآفرینی را با فروش سهام یک کمپانی آزمایشی آغاز کرد.
میکروی شماره یک
یاد بگیرید چگونه در داراییهایی سرمایهگذاری کنید که ارزش آنها تحت تأثیر تغییرات اقتصادی قرار نمیگیرد.
شما همانند بسیاری از مردم میدانید که برای بازنشستگی با خیال راحت باید برنامهریزی مالی داشته باشید. برنامههای شما توسط متخصصان مالی شکل میگیرند تا بتوانید میزان حقوق بازنشستگی خود را افزایش دهید، پولهایتان را ذخیره کنید، از دارایی خود سود ببرید و تا جای ممکن سرمایهگذاری کنید.
اما چه اتفاقی میافتد اگر نرخ سودها کاهش پیدا کند، بازار بورس از هم بپاشد یا سهام شما بیارزش شوند؟ اگر عموم سرمایه شما در بخشهایی است که به شرایط بیرونی بستگی دارند و از کنترل شما خارج هستند، چگونه میتوانید احساس امنیت کنید؟
اگر فقط چیزی وجود داشت که ارزش آن تحت تأثیر عوامل خارجی نبود و شما میتوانستید روی آن سرمایهگذاری کنید؛ چیزی که همواره درآمدزایی میکرد، همهچیز خوب میشد. خب، باید گفت آن چیز وجود دارد. این مسئله نهتنها دیدگاه شمارا به ثروت تغییر میدهد، بلکه بر شادابی شما تأثیر دارد چراکه دیگر نیاز نیست جلوی لذتهایتان را تا زمان بازنشستگی بگیرید.
حالا این دارایی خارقالعاده چیست؟
در این میکرولِرن به چنین پرسشهایی، پاسخ دهید:
- چه چیزهایی درباره خلاقیت در محل کار وجود دارد؟
- چگونه سلامت روابط جنسی شما بر کیفیت کار شما تأثیر میگذارد؟
- چرا حقوق گرفتن بهصورت پولی همیشه بهترین گزینه مالی نیست؟
میکروی شماره دو
برای تضمین آینده خود، بهجای تمرکز بر موارد مالی، تمرکزتان را بر روی پتانسیلهای درآمدی بگذارید.
امنیت مالی برای شما چه ظاهری دارد؟ آیا یک پسانداز بزرگ است که سود آن، خرج ماهانه شمارا پوشش میدهد؟ یا شاید یک پرتفولیو سرمایهگذاری قوی باشد؟ میتواند حتی شغلی پردرآمد در کارخانهای باشد که ارزش شمارا میداند.
تمام این سناریوها شبیه به مواردی هستند که متخصصان مالی پیشنهاد میکنند؛ اما همه آنها یک مشکلدارند. تمام این موارد بر عوامل خارجی تمرکز دارند که شما بر آنها کنترلی ندارید. ممکن است شما بدون هیچ اشتباهی شغلتان را از دست بدهید، بازار بورس میتواند از هم فروبپاشد یا خرج زندگی شما در کشورتان ناگهان افزایش پیدا کند.
اما چیزی برای سرمایهگذاری وجود دارد که هیچوقت و به هیچ دلیل، ارزشش را از دست نمیدهد. آن چیز شمایید.
اتفاقاتی که برای سهام شرکتها و سرمایهگذاریها میافتد کاملاً از کنترل شما خارج است. به همین دلیل عموم برنامهریزیهای مالی پرخطر هستند. اگر شما خود را مرکز برنامههای خود قرار دهید میتوانید به سمت ثروت واقعی حرکت کنید. ثروت حقیقی به شما میفهماند که پول، بهتنهایی نمیتواند شمارا شاد نگه دارد. بهعنوان یک انسان، شما نیاز به آزادی، عشق، جای رشد و استفاده از خلاقیتتان دارید.
بر این اساس، نویسندگان این کتاب یک روش برنامهریزی مالی تهیه کردند و نام آن را “سرمایهگذاری امن ” گذاشتند. این برنامه، مدلی است که امنیت مالی را با سه رشته نظم که از سه دارایی کلیدی حمایت میکنند به وجود میآورد. این سه دارایی شامل پساندازهای شما، سهمهایتان و گروههایتان میشود.
از شنیدن کلمه نظم نترسید؛ برنامه “امن ” از آن دسته برنامهریزیهای مالی نیست که روح زندگی آدم را میگیرد. این برنامه، بهجای اینکه از شما بخواهد تا زمان بازنشستگی، شاد نبودن خود را تحملکنید، شادابی شمارا با افزایش میزان لذت روزانهتان با جدیت دنبال میکند.
با دنبال کردن رشتههای منظم برنامه “امن “، شما ابر مهارتهایی را پرورش خواهید داد که پتانسیلهای درآمدزاییتان را بالا میبرد. در ادامه خواهید دید که چگونه این روش برنامهریزی، میتواند امنیت مالی شمارا تضمین کند و پساندازی بیشتر ازآنچه انتظار داشتهاید برای شما فراهم کند. شما روشی از زندگی را میآموزید که حس حمایت شدن و آزاد بودن را برای شما فراهم میکند.
میکروی شماره سه
سرمایهگذاری روی شادی شما، کمکتان میکند نتایج بهتری در زندگی بگیرید و بهتر پسانداز کنید.
هر چند وقت یکبار خود را در حال خرج کردن برای خوشحال شدن میبینید؟ اگر خرجهای احساسی که طی ۱۲ ماه گذشته داشتهاید حساب کنید چقدر میشوند؟ آیا لباسها و وسایلی که خریدید همچنان شمارا خوشحال میکنند یا مجبور شدید برای شاد ماندن بازهم خرید احساسی داشته باشید؟
عموم مردم فکر میکنند پول بیشتر خوشحالیشان را افزایش میدهد، اما با این طرز فکر، شاد بودن بسیار گران خواهد بود. برای افزایش ثروتتان بهتر است ببینید چه چیزی شادیتان را کاهش میدهد.
افزایش میزان نرخ مبادله خوشحالیتان و کنترل مخارج، از اولین قوانین برنامهریزی “امن ” هستند. نرخ مبادله خوشحالی شما میزان شادیای است که هنگام خرید کردن به آن میرسید. اگر چیزی خیلی گران است اما شادی ماندگار به ارمغان نمیآورد نرخ مبادله خوشحالی کمی دارد. برای مثال فرض کنید به یک رستوران گران رفتهاید اما همواره به فکر مسائل کاری بودهاید. درنهایت شما خرج بزرگی روی دست خودتان گذاشتهاید اما خوشحال نشدهاید.
بررسی مخارج با توجه به نرخ مبادله خوشحالی، یعنی درک درست مسائلی که شادی ماندگار به زندگی شما میآورند. پس قبل از خرج کردن، سعی کنید فوایدی که آن خرید به شما میرساند را شناسایی کنید.
رفتن به یک رستوران گران، اگر بین شما و همسرتان صمیمیت به وجود بیاورد، میتواند مفید باشد؛ اما اگر برای خلاص شدن از استرسهای سرکار، هر هفته یک لباس جدید میخرید باید بدانید که دارید پول خود را هدر میدهید. بهتر است بهجای این کار، در کلاس یوگا ثبتنام کنید تا استرس خود را مدیریت کنید.
توجه به ریشه تمایلاتتان برای خرید کردن، میتواند به شما کمک کند تا قسمتهای پنهان زندگیتان را بیابید. شاید شما نیاز دارید برای بهتر شدن در باشگاه بدنسازی ثبتنام کنید، پیش روانشناس بروید یا روشهای بهبود دیگر را انتخاب کنید. همه این موارد به شادیتان در آینده کمک میکنند و میزان مخارج احساسی شمارا کاهش میدهند. این کار باعث میشود شما بتوانید تمام آن پولی را که احساسی خرج میکردید ذخیره کنید.
حالا که میدانید چگونه میشود پول بیشتری ذخیره کرد، بیایید به این بپردازیم که چطور به کمک برنامهریزی “امن ” میتوان درآمد بیشتری داشت. روش نظم برنامهریزی امن از شما میخواهد؛ ارزش خود را در محل کار، با یادگیری ابر مهارتها، افزایش دهید.
میکروی شماره چهار
با سرمایهگذاری بر مهارتهای درونفردیتان، شما خود را بهعنوان یک رهبر معرفی میکنید.
راج بندیوپازای (Raj Bandyopadhyay)، برنامهنویس آتلانتایی، احساس ناامیدی دارد. او آرزو دارد که در حوزه علوم داده فعالیت کند اما میداند که همردههای او نیز چنین آرزویی دارند. راج تنها یکراه دارد و آن ارتباط برقرار کردن با رهبران این حوزه است.
او متوجه شد که میتواند از ارتباطاتی که در برنامههای محلی صورت میگیرد استفاده کند؛ اما بعد از مدتی فهمید که برنامههای محلی تشکیل نمیشوند. درنتیجه تصمیم گرفت بااینکه تجربهای ندارد اما دورهمی هفتگی خود را ترتیب دهد و یک مهمان از صنعت فناوری دعوت کند. با گذر زمان، مراجعان این دورهمی افزایش پیدا کردند و راج به فردی شناختهشده تبدیل شد. طی ۱۲ ماه او از یک انسان نامرئی به فردی تبدیل شد که همه استارتآپها به دنبال او بودند تا بهعنوان سرپرست علم داده از راج استفاده کنند.
داستان راج، اهمیت مهارتهای درون فردی را به تصویر میکشد. مهارتهای درون فردی همان ابر مهارتهای برنامهریزی “امن ” هستند که ارزش شما در محیط کار را افزایش میدهند. مهارتهای درون فردی، قابلیتهای رهبری مانند شبکهسازی، سخنرانی عمومی و تأثیرگذاری بر دیگران را پوشش میدهند.
مهمترین این موارد، تأثیرگذاری بر دیگران است. اگر شما بتوانید به دیگران دیدگاه مشابهی دهید، قادر خواهید بود فروش خود را افزایش دهید، امنیت مشتریان را بالا ببرید و تیمتان را کارآمدتر کنید. تمام این موارد ارزش شمارا برای مدیرتان بالا میبرد.
قابلیت تأثیرگذاری بر دیگران باقابلیت همدلی کردن رابطه مستقیم دارد. درواقع، تحقیقات جیمز کوزس و بری پاسنر (Jame Kouzes و Barry Posner) نشان داده که رهبری حقیقی، بیشتر از کاریزما به میزان همدلی او بستگی دارد. با توجه به اینکه تأثیرگذاری بر دیگران به معنی درگیر کردن ذهنی و حسی آنها است، همه میتوانند یک رهبر باشند، حتی شما.
برای افزایش همدلیتان و تأثیرگذار شدن، به افراد اطراف خود و ارزشهایشان عمیقاً اهمیت دهید. برای مثال، شما شاید رهبری گروهی از داوطلبان را بر عهدهدارید که میخواهند به قربانیان یک بحران کمک کنند. آنها سخت کار میکنند اما شما نیاز دارید که شیفت کاریشان را افزایش دهید. درنتیجه باید انگیزه آنها را بالا ببرید تا زمان بیشتری را در سازمانتان سپری کنند. برای این کار نیاز است با آنها ارتباط احساسی برقرار کنید و تأثیر کمکهایشان در زندگی مردم را به آنها یادآور شوید.
هرچقدر پرشورتر باشید تأثیر بیشتری بر دیگران خواهید گذاشت. اگر شما در این مهارت حرفهای شوید، در طبقهبندی محل کار خود رتبه بهتری دریافت میکنید و پتانسیل درآمدی خود را افزایش میدهید.
میکروی شماره پنج
پرورش آگاهانه خلاقیتتان باعث پایداری شغل شما میشود.
در سال ۲۰۰۴، متخصصان هنری اثر “چشمه ” از مرکل داچمپ (Marcel Duchamp) را تأثیرگذارترین اثر قرن ۲۰ خواندند. این اثر اصلاً در حد کارهای پیکاسو یا دالی خارقالعاده نیست. چشمه درواقع یک کاسه توالت است که مرکل در یک نمایشگاه آن را خریده بود.
چطور اثری که حتی خود داچمپ خلق نکرده بود توانست آنقدر بزرگ شود؟
دلیلش آن بود که این کاسه توالت، نمایانگر تولد هنرهای مفهومی بود که رابطه بین شایستگی کار و زحمت هنرمند را از نو تعریف میکرد. آنچه اهمیت داشت، میزان نوآوری و خلاقیت این اثر هنری بود، نه زحمتی که مرکل برای طراحی آن به خرج داده بود.
خیلیها فکر میکنند خلاقیت، چیزی است که از بدو تولد در بعضی افراد شکل میگیرد؛ اما باید گفت خلاقیت یک مهارت محدود نیست. بلکه شما میتوانید آن را پرورش دهید، حتی اگر از بچگی خلاق نبودهاید.
مدیران برای خلاقیت ارزش بالایی قائل هستند چراکه تنها انسانها میتوانند از پس آن برآیند. در دوران هوشهای مصنوعی و کارهای یدی، خلاقیت میتواند جایگاه شغلی شمارا در آینده تضمین کند. برای همین خلاقیت نیز یک ابر مهارت بهحساب میآید.
در حوزه کسبوکار، خلاقیت بهعنوان نوآوری دیده میشود. نوآوری زمانی به وجود میآید که شما از ایدهها استفاده میکنید تا نتایج بهتری به دست آورید. شما میتوانید با استفاده از راههای فکری جدید، ذهن خود را خلاق کنید. تلاش کنید با افرادی که زندگی متفاوتی نسبت به شما دارند وقت بگذرانید. نیازی نیست با عقاید آنها موافق باشید یا ارزشهای خود را تغییر دهید. هدف این است که دیدگاههای مختلف را بشناسید و تجربه کنید.
تجربه چنین شرایطی به شما یاد میدهد که با حس راحت نبودنتان کنار بیایید. این کار آسان نیست چراکه باید از دایره امن خود خارج شوید، اما اگر به دنبال ایدههای جدید نروید تنها ایدههای قدیمی را تکرار خواهید کرد و این عمل خلاقانه نیست.
اگر شما ایدههای جدید را بپذیرید و آنها را پرورش دهید نهایتاً به خلاقیت واقعی دست پیدا میکنید. راهکارهای نوآورانه، کارهایی هستند که یک کسبوکار را از تغییرات بازار نجات میدهند. پس با تبدیل کردن خلاقیت به یک عادت، خودتان را به دارایی باارزش محل کارتان تبدیل کنید که نمیشود بهسادگی برایش جایگزین پیدا کرد.
میکروئه شماره شش
برای با ارزش بودن در یک شرکت فناوری بزرگ، نیازی نیست به مهارتهای فنی سطح بالا مسلط باشید.
لی فرانکلین، در اولین روز کاری خود بهعنوان رئیس شرکت ساختوساز، به بنبست خورده بود. او موظف شده بود که در شش ماه، ۲۸ دکل مخابراتی برای یک شرکت تلفنی بسازد. اینیک چالش بزرگ بود، چراکه لی هیچ تجربه فنی در ساخت دکلهای ارتباطی نداشت. همچنین در حالت عادی، ساخت هر دکل حدود ۱۸ ماه طول میکشید.
اما لی یک ابر مهارت یاد گرفت که او را به بهترین فرد برای سمت شغلیاش تبدیل کرد. او میدانست چطور یک مدل ذهنی بسازد؛ لی، گونهای نمودار شماتیک طراحی کرد که به او اطلاعات فنی مرتبط را آموخت. به این روش او توانست بهصورت مؤثر در پروژههای فنی فعالیت کند و با افراد حرفهای در این زمینه ارتباط برقرار کند بدون آنکه نیاز باشد خودش کار فنی انجام دهد.
خب یک مدل ذهنی دقیقاً چیست؟
مدل ذهنی، نموداری است که توضیح میدهد چگونه ارتباطات فرآیندها، ورودیها و خروجیها ما را به یک نتیجه مشخص میرسانند. مدل ذهنی مانند مدلهای معماری است که بدون نیاز به مطرح کردن جزئیات، به شما نشان میدهد یک ساختمان قرار است چه شکلی داشته باشد. اکنون ما این مدل را با یک مثال ساده توضیح خواهیم داد: با ساندویچ درست کردن.
اولین قدم برای ساخت مدل این است که فرآیندها را در نظر بگیرید. فرآیندها همیشه افعال هستند مانند خرید کردن، آماده کردن و میل کردن. این کلمات را بافاصله روی کاغذ بنویسید و به ترتیب اولویت آنها را در یک چهارچوب خطکشی شده قرار دهید.
حالا به ورودی و خروجیها فکر کنید. اینها المانهایی هستند که به یک فرآیند وارد و سپس خارج میشوند. در مثال ساندویچ سازی ما، خروجی خرید کردن شما “اجزای ساندویچ ” هستند که سپس به ورودی برای فرآیند آمادهسازی تبدیل میشوند. خروجی این عمل، خود ساندویچ است که شمارا به فرآیند نهایی یعنی “میل کردن ” میرساند. بین فاصلههایی که در کاغذ قراردادید، ورودیها و خروجیهای خود را به ترتیب برای هر بخش بنویسید. حالا این مدل ذهنی شما است.
در محل کار، مدلهای ذهنی مانند پلی بین افراد فنی و غیر فنی هستند. اگر بدانید چگونه یک مدل ذهنی بسازید میتوانید تعداد موقعیتهای شغلی خود را بهشدت افزایش دهید. این یعنی پتانسیل درآمدزایی شما هیچوقت به عدم وجود علم فنی شما محدود نمیشود.
میکروی شماره هفت
سرمایهگذاری بر سلامت شخصی، مهارتهای قدرتمندی را پرورش میدهد که ثروت حقیقی را به ارمغان میآورند.
دو همکار را بانامهای کیم و روان (Kim و Rowan) در نظر بگیرید. روی کاغذ هردوی آنها یک سطح تجربه و مدرک تحصیلی دارند، اما عملکرد آنها در دنیای واقعی بهشدت متفاوت است. کیم بهسختی روز خود را به پایان میرساند، چراکه همیشه ساعتها در اینترنت چرخ میزند و بهاندازه کافی نمیخوابد. روان از طرفی، همه وظایفش را باانرژی و تمرکز پیش میبرد، به همین دلیل احتمال ترفیع گرفتنش از کیم بیشتر است.
مدیران، ارزش یک کارمند را با توجه به قابلیتهای قابلاندازهگیری مانند نتایج کاری میسنجند. بااینوجود ماهیت کیفیت کاری ما از جایی سرچشمه میگیرد که بهسختی قابلاندازهگیری است. آن چیزی نیست جز مقداری که ما به وضعیت جسمانی خود اهمیت میدهیم. سالم بودن، کاریزما، اعتمادبهنفس و استقامت شمارا بالا میبرد و باعث افزایش ارزش محیط کار میشود.
قلب برنامهریزی “امن ” اهمیت دادن بهسلامت شخصی است. ورزش باعث میشود شما شادتر و با اعتمادبهنفستر باشید تا مهارتهای درونفردیتان بیشتر بدرخشند. اگر شما به دلیل سلامت جسمانی شادتر باشید، ناخودآگاه دیگر خرید احساسی هم انجام نمیدهید. ذهن شما سریعتر خواهد بود و ایدههای بهتری تولید خواهد کرد تا از دایره امن خود خارج شوید.
سلامت ذهنی یک جنبه مهم از سلامت جسمانی است چراکه کمک میکند بهتر تمرکز کنید. اهمیت سلامت ذهنی بسیار بالا است چراکه کارمندان شرکتهای بزرگ بهطور میانگین روزانه ۱۲۵ ایمیل دریافت میکنند. اگر شما نتوانید در محل کار خود متمرکز باشید بهسادگی گیج خواهید شد و استرس، شمارا فرا خواهد گرفت.
یکی از راههای حفظ سلامت ذهن مدیتیشن کردن است. مدیتیشن میتواند در کنترل تمرکز و استرس به شما کمک کند. با توجه به اینکه حالا برنامههای بسیاری برای مدیتیشن درگوشیها وجود دارد میتوان گفت دسترسی به این کار هیچوقت آنقدر ساده نبوده است.
راه دیگر پرورش ابر مهارتهای فیزیکی، داشتن زندگی جنسی سالم است. مدلی که به شما اجازه میدهد احساساتتان را کاملاً بررسی کنید. تحقیقات نویسندگان این کتاب نشان میدهد که بین زندگی شغلی عملگرا وزندگی جنسی سالم، رابطه مستقیمی وجود دارد. اگر به این فکر کنید چگونه رابطه جنسی سالم شمارا سرزنده میکند، دیگر تأثیر آن بر خلاقتر بودن شما عجیب به نظر نمیرسد.
حالا که آموختیم چگونه میشود ارزشمان را برای مدیران بالا ببریم، در یکچشم به هم زدن میآموزیم چگونه ارزش شخصی خود را افزایش دهیم.
میکروی شماره هشت
داشتن سهام اولیه شرکت، پتانسیل درآمدی شمارا افزایش میدهد و کمک میکند ارتباطات باارزشی شکل دهید.
وقتی دیوید چو (David Choe)، طراح گرافیکی، موظف شد تا نقاشیهای دیواری یک استارتآپ را انجام دهد، پیشنهاد ۶۰ هزار دلاری را رد کرد. برای خیلی از افراد این کار احمقانه به نظر میرسد. ۶۰ هزار دلار پول کمی نیست؛ اما چو ریسکی منطقی کرد؛ او از شرکت خواست که بهجای حقوق، به او بخشی از سهام اولیه را بدهند. سهام آن شرکت حالا بیش از نیم میلیون دلار میارزد.
چنین سهامی به ما نشان میدهد که باید برای موفقیت تلاش کنیم و زمان بگذاریم تا به داراییهای باارزش دست پیدا کنیم. گرفتن سهام اولیه یک شرکت در زمان مناسب میتواند به دست آوردهای شگفتانگیز منتهی شود. به همین دلیل است که بسیاری از منشیها و نگهبانان در سیلیکون ولی ناگهان میلیاردر میشوند.
اما اگر در سیلیکون ولی زندگی نکنیم چه؟ بازهم میتوانیم پولدار شویم؟ جواب مثبت است. هرکس بامهارتی مفید میتواند به حقوق صاحبان سهام دست پیدا کند. حقوق صاحبان سهام، نوعی پرداخت غیر نقدی است که بعد از فعالیت بهعنوان مشاور کسبوکار پرداخت میشود. برای مثال شما در ساخت کمپینهای بازاریابی مهارت قوی دارید و میشنوید گروهی در حال ساخت یک استارتآپ با پتانسیل بالا هستند. همه اعضای این تیم برنامهنویس هستند و هیچکدام اطلاعی از بازاریابی ندارند. اگر بازاریابی درستی نداشته باشند کل فعالیتهای آنها خارج از دید باقی خواهد ماند.
اینجایی است که شما بهعنوان مشاور خود را معرفی میکنید و با اعضای اصلی قرار میگذارید. شما آنها را راهنمایی میکنید تا برنامه بازاریابی خود را شکل دهند و هر شش ماه یک ملاقات ۹۰ دقیقهای برگزار میکنید تا مشکلاتشان برطرف شود. اگر شرایط خوب پیش بروند آنها از شما با تقسیم سهم قدردانی میکنند. طی مدتی کوتاه، آن سهام میتوانند ارزش میلیونی پیدا کنند.
یکی از بهترین نکات مشاور بودن این است که هیچ هزینهای، جز زمان، برای شما ندارد. این یعنی پتانسیل بازگشت سرمایه شما بسیار بالا است. حتی اگر شما به پرتفولیویی پر از سهام گرانقیمت نرسید، توانستهاید ارتباطات زیادی شکل دهید و شبکهسازی کنید. همین امر ارزش شخصی شمارا بالا میبرد چراکه درهای موقعیت بسیاری را به روی شما باز میکند.
میکروی شماره نه
تعلق داشتن به گروههایی که ارزشهای مشابه با شما دارند، حس امنیت شمارا افزایش میدهد.
در یکشب بارانی کالیفرنیا در سال ۲۰۰۷، نویسنده کتاب، برایان فرانکلین در یک تونل با خودروی خود تصادف کرد. او را بهسرعت به بیمارستان بردند تا میزان آسیبدیدگی سر او را بررسی کنند. جواب آزمایشها بعد از چند ساعت مشخص شد ولی در همین حین، فرانکلین بیش از ۶۰ پیام از دوستان نگران خود دریافت کرد.
بسیاری از این پیامها از طرف گروهی از مردان بود که در مجتمع سانفرانسیسکو زندگی میکردند. فرانکلین تنها چند ماه بود که آنها را میشناخت اما چند هفته بعد از مرخص شدنش از بیمارستان آنها برای او غذا آوردند و به او کمک کردند. فرانکلین از حجم کمکها حیرتزده شده بود. وقتی او از دوستش پرسید چرا همه آنقدر مهرباناند، دوستش به فرانکلین گفت که آنها یک گروه قبیلهای هستند.
افرادی که در گروههای قبیلهای حضور دارند هدف مشترکی را دنبال میکنند. هدف اصلی آنها حمایت و کمک به دیگر اعضا است.
عضو این گروهها بودن، ثروت شمارا از چند جهت افزایش میدهد. اولاً سودهای اقتصادی بسیاری در این گروهها وجود دارد. جای اینکه فرانکلین برای دریافت ماساژ پول دهد، پس از تصادف، همگروهیهای او فرانکلین را رایگان ماساژ دادند. از دیگر سودهای این گروهها میتوان به دسترسی به خانههای لوکس تفریحی برای سفر اشاره کرد.
در مرحله دوم، گروهها شمارا در جریان فرصتهای مختلف میگذارند و اینگونه، پتانسیل درآمدزایی شما افزایش پیدا میکند. همچنین اگر یک همگروهی، موقعیت شغلی برای شما در نظر داشته باشد شما از دیگر رقیبانتان جلو خواهید بود.
درنهایت، عضویت در این گروهها، نرخ تبادل خوشحالی شمارا بالا میبرد و حس امنیت و تعلق داشتن به شما میدهد. اگر شما با افرادی که ارزشهای مشابه دارند در ارتباط باشید، شادتر خواهید بود و بهسلامت روحی بهتری میرسید.
فرانکلین به یک گروه ملحق شد اما شما میتوانید گروه خود را بسازید. با دعوت پنجتا ده نفر دوست خود که ارزشهای مشابه را دنبال میکنند آغاز کنید. مطمئن شوید این افراد هرکدام از حوزههای شغلی و حرفهای متفاوتاند. بهاینترتیب، گروه شما همه نوع مهارتی را در خود جای میدهد. اگر همهچیز خوب پیش رفت، جلسهای دیگر بگذارید و از دوستانتان بخواهید دوستانشان را دعوت کنند. قبل از اینکه متوجه بشوید شما گروه قبیلهای خود را ساختهاید و ثروتتان را افزایش دادهاید.
سخن پایانی
پیام کلیدی کتاب این است که زمانی که به ثروت فکر میکنیم، اغلب آن را موقعیتی دور تصور میکنیم که با ذخیره پول وزندگی با بودجه کم به دست میآید؛ اما چنین برنامهریزیهای مالیای بر عوامل خارج از کنترل شما تکیه میکنند. عقل حکم میکند که خویش را به مهمترین دارایی خود تبدیل کنید. با یادگیری مهارتهایی که برای مدیران مهم هستند و ارتباط برقرار کردن با افراد حامی، میتوانید آینده شغلی و رشد پتانسیلهای درآمدزایی خود را تضمین کنید.
یک پیشنهاد کاربردی
در سخنرانیهای جمعی حرفهای شوید!
فکر به سخنرانیهای جمعی بسیاری از افراد را میترساند و برای همین این مهارت از اهمیت بالایی برخوردار است. راه و روشهای بسیاری برای افزایش اعتمادبهنفس بهمنظور سخنرانی جمعی وجود دارد. یک جستوجوی ساده در اینترنت میتواند به شما کمک کند تا سازمانهای محلی برای یادگیری سخنرانی جمعی را پیدا کنید. با یادگیری این حرفه، میتوانید همیشه از همتاهای خود جلو بزنید.