خلاصه کتاب آیین دوست‌یابی

این نام کتاب : آیین دوست‌یابی

نویسنده : دیل کارنگی (Dale Carnegie)

سال انتشار: ۲۰۱۱

 

خلاصه کتاب

کتاب آیین دوست‌یابی که در سال ۲۰۱۱ به چاپ رسیده، ویرایش جدید نسخه کلاسیک کتاب دیل کارنگی است که به افراد بی‌شماری در زمینه ارتقای زندگی کاری و فردی‌شان از طریق پرورش مهارت‌های بین فردی کمک کرده است. این کتاب باهدف کمک به هدایت شما در عصر شبکه‌های اجتماعی، راهکارهایی را در رابطه با استفاده از ابزارهای دیجیتالی برای ایجاد ارتباطاتی عمیق‌تر با دیگران ارائه می‌دهد.

پس اگر شما هم:

  • یک فرد تحول‌آفرین هستید که می‌خواهید میزان تأثیرگذاری خود را افزایش دهید،
  • از جمله رهبرانی هستید که قصد انگیزه بخشیدن به دیگران رادارید،
  • و یا به‌عنوان یک مدیر، در حال ایجاد تیم‌های پایدار و مقاوم هستید،

پیشنهاد می‌کنیم به این خلاصه کتاب، گوش بسپارید.

 

درباره نویسنده

دیل کارنگی (Dale Carnegie)، پسری روستایی اهل میسوری، نویسنده پیشگام ژانر خود ارتقایی است. از زمان انتشار کتاب معروفش به نام “آیین دوست‌یابی ” در سال ۱۹۳۶، آثار کارنگی زندگی میلیون‌ها نفر از خوانندگان را در سرتاسر دنیا تغییر داده است.

 

میکروی شماره ۱

مقدمه

پلتفرم‌های دیجیتالی، بخش فراگیری از زندگی‌ای شده است که برای همه‌چیز از دنبال کردن گروه موسیقی مورد علاقه خود گرفته تا حمایت از یک جنبش سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این بسترها، در واقع یک منظرگاه متنوع هستند. برخی بخش‌های آن همانند میدان جنگند که در آن جناح‌های مخالف برای استدلال کردن ادعاهای خود، با یکدیگر به بحث‌وجدل می‌پردازند. درحالی‌که سایر بخش‌ها، فضایی برای خالی کردن احساساتتان در مورد همکاری است که نمی‌توانید آن را تحمل‌کنید یا برای شکوه و شکایت کردن از اوضاع خود. سپس به شبکه‌های اجتماعی می‌رسیم که در آنجا ممکن است هزاران دوست داشته باشید اما همچنان آن ارتباط معناداری که به دنبال آن هستید را نمی‌یابید. باوجود تمام این گزینه‌ها، شما اکنون می‌توانید بیش از هر زمان دیگری با افراد ارتباط برقرار کنید؛ اما این بدان معنا نیست که در موقعیت بهتری برای تغییر دادن زاویه دید یا رفتارهای دیگران قرار دارید. برای ایجاد تغییر در به‌ کارگیری قدرت اینترنت، باید درک خود را از ذات بشری عمیق‌تر کنید. این خلاصه کتاب به بررسی این موضوع می‌پردازد که مهارت‌های بین فردی چگونه در عصر دیجیتالی عمل می‌کنند.

در این میکرولرن به چنین پرسش‌هایی، پاسخ داده می‌شود:

  • تکنیک ساده‌ای که با آن می‌توانید دل دیگران را به دست آورید چیست؟
  • چرا تبلیغات فریبنده همیشه بهترین گزینه نیستند؟
  • معمولاً چه چیزی را در مورد شکست فراموش می‌کنیم؟

 

میکروی شماره ۲

حمله کردن به دیگران، قدرت تأثیرگذاری شمارا نابود می‌کند.

دیل کارنگی، استاد تأثیرگذاری بود. او می‌دانست که هر انسانی عادت به صیانت از نفس خود دارد. این غریزه از زمان پا گذاشتن بشر به روی زمین، با کمک به بقای ما، به ما خدمات فراوانی کرده است؛ اما همراه با آن تمایل به دفاع کردن در زمان حمله نیز می‌آید که شامل حمله به شخصیتمان است.

برای همین است که با انتقاد کردن یا محکوم کردن کسی، نمی‌توانید عقیده او را تغییر دهید. به‌محض آنکه چه از طریق کلمات یا زبان بدنی با فردی مخالفت کنید، طرف مقابل یا ساکت می‌شود یا متقابلاً به شما پرخاش می‌کند؛ و وقتی این اتفاق بیفتد، دیگر هیچ‌گاه نمی‌توانید آن‌ها را تشویق به تغییر جایگاهشان کنید. این یعنی شما هرگونه فرصت برای تأثیرگذاری بر روی آن‌ها را از دست می‌دهید.

کارنگی به این موضوع واقف بود و برای همین، آگاهانه سه اصل مهم را بکار می‌گرفت که به او برای دوری کردن از این مشکل کمک می‌کند. او هیچ‌گاه دیگران را محکوم نکرد، انتقاد نکرد و از کسی شکایتی نبرد. درست است که کارنگی قبل از شروع عصر دیجیتالی زندگی کرده بود، اما این اصول به‌خوبی در عصر حاضر مصداق دارند؛ در دورانی که می‌توانیم با استفاده از ابزارهایی چون شبکه‌های اجتماعی، با سرعت نور و با هزینه بسیار کمتری به جمع گسترده‌تری از مخاطبان دسترسی داشته باشیم، هنوز هم می‌توانیم از فواید سه اصل مهم کارنگی بهره‌مند شویم.

بسیاری از مردم به شبکه‌های اجتماعی به چشم پلتفرمی برای تأثیرگذاری بر روی دیگران نگاه می‌کنند، اما از آن به شیوه‌ای غلط استفاده می‌کنند. کافی است به بخش نظرات پست‌های وبلاگی یا مقالاتی در مورد مشکلی بحث‌برانگیز نگاه کنید تا متوجه جناح‌های مخالفی شوید که به سمت همدیگر سنگ پرتاب می‌کنند. این کار، تنها باعث قطبی‌تر شدن طرفین می‌شود و درنتیجه سعی می‌کنند بیشتر در موضع دفاعی فروروند، زیرا مورد حمله قرارگرفته‌اند؛ بنابراین اگر به دنبال اثبات موضوعی هستید یا می‌خواهید دیدگاه کسی را تغییر دهید، اولین کاری که باید انجام دهید آن است که رفتار خودتان را تغییر دهید.

شبکه‌های اجتماعی را به‌ عنوان موقعیتی برای تشویق دیگران در نظر گرفته و از موضوعاتی که برایشان شور و اشتیاق دارید شروع کنید تا اینکه آن را به دید محلی برای بیان اعتراضات و خشم خود بنگرید؛ اما حواستان باشد عقاید تعصب‌آمیز را ترویج نکنید وگرنه مردم شمارا از لیست خود حذف می‌کنند. هر چه باشد در فضای مجازی محتواهایی ازاین‌دست کم نیست.

سپس خویشتن‌داری را تمرین کنید. وقتی با محتوایی روبه‌رو می‌شوید که واکنشی را در شما تحریک می‌کند، حداقل به مدت پنج دقیقه در برابر خواست خود برای پاسخ دادن به آن صبر کنید. این کار، فضا و زمان لازم برای آرام شدن شمارا فراهم می‌کند. وقتی آرام شدید، می‌توانید دوباره از سه قانون کارنگی استفاده کرده و بدون عصبانیت به آن محتوا نزدیک شوید.

 

میکروی شماره ۳

با ایجاد حس ارزشمندی در افراد، آن‌ها را نسبت به خود وفادار نگه‌دارید.

آقای بیتس (Bates)، صاحب کسب‌وکاری از جورجیا، مشتری وفادار رستوران بونز در آتلانتا است. هر بار که تأمین‌کنندگان او مهمانش می‌شوند، او ۷۰ مایل رانندگی می‌کند و مهمانانش را به آنجا می‌برد.

این وفاداری، الهام گرفته از تعاملی بود که در دومین بار حضور وی در رستوران بونز به وجود آمد. پیش‌خدمت رستوران، بیتس را به نام صدا کرد و گفت از دیدن دوباره او خوشحال است. بیتس از این تشریفات خصوصی غافلگیر شده بود. آن پیش‌خدمت، نه‌تنها اسم او را یاد گرفته بود، بلکه می‌دانست او یک‌بار دیگر هم به رستوران آن‌ها آمده است. این خدمات فردی، باعث ایجاد حس ارزشمندی عمیقی در درون بیتس شد؛ و همان استراتژی هوشمندانه‌ای است که باعث افزایش چشمگیر محبوبیت رستوران بونز شده بود.

همچنین بخوانید:  خلاصه کتاب در استخدام، حرفه‌ای عمل کنید!

یادگرفتن نام افراد باعث می‌شود آن‌ها احساس ارزش کنند؛ زیرا نشان می‌دهد که شما افراد را به شکل مجزا از هم می‌بینید نه به شکل انسان‌هایی بی‌نام‌ونشان از یک مجموعه. وقتی اسم فردی را بکار می‌برید، به آن‌ها این پیام را می‌دهید که شما به خودتان زحمت داده و نام آن‌ها را به خاطرتان سپرده‌اید. این کار، ارتباطی را مابین شما دو نفر به وجود می‌آورد. البته به یادآوردن نام افراد در زمان حاضر نسبت به دوران کارنگی دشوارتر است.

پرسه زدن‌های مداوم در شبکه‌های اجتماعی باعث شده تا مغزمان اطلاعات را به‌طور سطحی ذخیره کند؛ اما یادگرفتن نام افراد، نیازمند تمرکز و توجه است. این کار نه‌تنها حس ارزشمند بودن را در دیگران ایجاد می‌کند، بلکه حس خاص بودن به شما می‌دهد؛ زیرا تعداد کمی از افراد، امروزه از پس این کار برمی‌آیند. ایجاد ارتباطات معنادار با دیگران از طریق یادگرفتن اسامی آن‌ها، شمارا به‌عنوان یک رهبر، شاخص می‌کند زیرا افراد کمی برای چنین کارهایی وقت می‌گذارند.

گوش کردن نیز تکنیک قدرتمند دیگری است که باعث می‌شود افراد عمیقاً احساس ارزشمندی کنند. ما به‌عنوان انسان، ذاتاً دوست داریم دیگران به حرف‌های ما گوش کنند؛ زیرا بدین ترتیب ما را درک می‌کنند. با دقت گوش دادن به دیگران به آن‌ها نشان می‌دهد که شما آن‌ها را فردی مهم می‌دانید و برای همین است که گوش کردن، اساس بسیاری از تمرینات روان‌شناسی است.

اما گوش دادن نیز در عصر جدید به فراموش سپرده‌شده است. باآنکه مردم در فیس‌بوک یا توییتر، هزاران هزار دوست یا فالوور دارند، اما این دوستی‌ها عمقی ندارند. در مطالعه‌ای صورت گرفته در سال ۲۰۰۴ مشخص شد که تنها ۵۰ درصد از جمعیت امریکا احساس می‌کنند دوستی دارند که می‌توانند به او تکیه کنند. این رقم نسبت به تحقیقی که در سال ۱۹۸۵ انجام‌شده بود نشان از کاهشی ۲۵ درصدی داشت.

باآنکه بالا رفتن این آمار منجر به نگرانی در رابطه با انزوای اجتماعی می‌شود، همچنین تأثیر مثبتی را که شما می‌توانید از طریق کار ساده‌ای چون گوش کردن ایجاد کنید نشان می‌دهد. با پرسیدن سؤالات معنادار و توجه کردن به پاسخ‌های دیگران، عادت ارتباط برقرار کردن با آن‌ها را در خود پرورش دهید. با گوش کردن، حس ارزشمندی افراد را دوباره در آن‌ها زنده کرده و تحسین و تمجید آن‌ها را برای خود می‌خرید.

 

میکروی شماره ۴

به هنگام اختلاف‌نظر، رویکردی مسالمت‌آمیز در پیش بگیرید.

در زمان‌های قدیم اگر می‌خواستید به کسی توهین کنید می‌بایست رودررو به او توهین می‌کردید. درنتیجه قبل از توهین کردن، مجبور به فکر کردن می‌شدید؛ زیرا می‌دانستید که باید عواقب آن ازجمله شنیدن پاسخی شدید یا قضاوت شدن توسط شاهدان صحنه را بپذیرید.

اما در فضای مجازی لازم نیست به هنگام توهین کردن با سوژه خود رودررو شوید یا حتی هویتتان را فاش کنید. شما آزادید تا با افرادی که حتی از نزدیک ندیده‌اید، درگیری‌های مجازی به راه بیندازید؛ اما همان‌طور که انتقاد کردن، ذهنیت یا رفتار کسی را تغییر نمی‌دهد، متهم ساختن آن‌ها نیز تأثیری ندارد. اگر می‌خواهید روی طرز فکر دیگران تأثیر بگذارید، باید رویکرد متفاوتی در پیش بگیرید: به‌جای تلاش برای برنده شدن در مناظرات، رویکرد خود را با پیدا کردن زمینه‌های مشترک، معطوف به حل مسئله کنید. با نگاه کردن به موضوعات درگیری به‌عنوان موقعیت‌هایی برای حل مسئله در کنار یکدیگر، بهتر می‌توانید بر خشم خود فائق شده و نتایجی که برای همه جواب می‌دهند را کشف کنید.

در پیش گرفتن این رویکرد بدان معناست که باید برخلاف میل باطنی خود عمل کنید. جامعه به سمت فردگرایی متمایل است و در آن هر فردی به‌طور مستقل اهداف شخصی خود را دنبال می‌کند؛ اما متخصص رفتارشناسی استر جِلز (Esther Jeles) دریافته است که اگر مشارکت کنید، نتایج بهتری می‌گیرید؛ بخصوص وقتی نوبت به موضوعاتی بین فردی چون تشویق کردن دیگران به جهت حمایت از اهدافی خاص می‌رسد. وقتی چند نفر، نظرات خود را نسبت به مسئله‌ای عنوان کنند، گروه با نهایت قوا بهترین راه‌حل را پیدا می‌کند. به جهت عملی کردن این موضوع، به افرادی که نقطه نظراتشان متفاوت با شماست، به‌ جای انتقاد یا بحث کردن، خوب گوش کنید.

البته وقتی نوبت به مشکلاتی جنجالی می‌رسد، گوش کردن به افرادی که نظراتشان با شما متفاوت است ساده نیست؛ اما با دنبال کردن چند قانون ساده، محیطی را به وجود می‌آورید که گفتمان دوجانبه می‌تواند جایگزین درگیری آشکار شود.

اول، همیشه به دیگران احترام بگذارید و روشن‌فکر باشید. حتی اگر مطمئن هستید که حق با شماست، اینکه به کسی بگویید اشتباه می‌کند، به غرور آن‌ها صدمه می‌زند و آن‌ها را وارد لاک دفاعی می‌کند؛ و درنتیجه هر فرصتی برای تشویق آن‌ها به‌منظور بررسی نظرات شمارا از بین می‌برد.

دوم، سعی کنید آن موقعیت را از زاویه دید آن‌ها بنگرید. ممکن است همه‌چیز از جایی که آن‌ها ایستاده‌اند متفاوت به نظر برسد. این احتمال را در نظر بگیرید که بسته به نوع دید شما به مسئله، ممکن است حق با هردوی شما باشد.

در آخر، رویکرد متواضعانه‌ای در پیش بگیرید. این احتمال را که ممکن است اشتباه کنید بپذیرید. این کار، ارتباط مابین شما و طرف مقابل را تقویت می‌کند و امکان حصول نتیجه مثبت را بالا می‌برد.

 

میکروی شماره ۵

از قدرت بله گفتن برای تقویت میزان اثرگذاری خود استفاده کنید.

قبل از عصر دیجیتال، مردم از طریق گفتمان کردن به نقاط مشترک باهم پی می‌بردند و بدین ترتیب روابط دوستی و شراکت ما بین آن‌ها شکل می‌گرفت؛ اما شبکه‌های اجتماعی این الگو را تغییر داده است. دیگر لازم نیست برای پی بردن به علایق، سرگرمی‌ها یا گرایش‌های سیاسی یک نفر با او دیدار کنیم؛ در عوض می‌توانیم صفحه فیس‌بوک او را ببینیم.

شبکه‌های اجتماعی همچنین افرادی با علایق مشترک را به سمت یکدیگر جذب می‌کند. هر بار که حساب کاربری یک موسیقی‌دان، سلبریتی، یا بنیاد خیریه‌ای را دنبال می‌کنید با گروهی مجازی از افراد در ارتباط قرار می‌گیرید که با آن‌ها وجه اشتراک دارید، حتی اگر آن‌ها را از نزدیک ندیده باشید.

به‌طور مشابه، وبلاگ یا شبکه‌های اجتماعی هم موقعیتی را برای برقراری ارتباط با افرادی که دنبال می‌کنید- حتی اگر آن‌ها را ندیده باشید- فراهم می‌آورند. وقتی کسی شمارا دنبال می‌کند، درواقع به شما بله می‌گوید. وقتی جواب مثبت اولیه را گرفتید، در موقعیتی هستید که روی او تأثیر بگذارید.

عمل بله گفتن، افراد را در یک وضعیت ذهنی مثبت قرار می‌دهد و آن‌ها را پذیراتر می‌کند؛ بنابراین هر چه که بله‌های بیشتری از طرف مقابل بگیرید، قدرت شما برای تأثیرگذاری بر روی او افزایش می‌یابد. مایکروسافت از تکنیک بله گفتن در هنگام ساخت ویندوز ۷ استفاده کرد. می‌دانست که اپل رقیب سرسخت اوست؛ و باید بعد از شکست مفتضحانه خود در ساخت ویندوز ویستا، دل مشتریانش را از نو به دست آورد.

همچنین بخوانید:  خلاصه کتاب امروز نه!

مایکروسافت تلاشی برای تقلید کردن از کمپین‌های تبلیغاتی سطحی اپل نکرد. در عوض دعوت‌نامه‌ای را روی یوتیوب منتشر کرد و از کاربرانش خواست تا ویدیویی با مضمون “من یک کامپیوتر هستم!” را بفرستند. هر کاربری که کلیپی می‌فرستاد، درواقع به ویندوز پاسخ مثبت می‌داد. مایکروسافت این ویدیوها را باهم تدوین کرد و از آن برای رونمایی از کمپین بازاریابی جدیدش استفاده کرد. با واردکردن کاربران در تبلیغات آنلاین، مایکروسافت به مشتریانش نشان داد که برای آن‌ها ارزش قائل است. این ارزش منجر به پاسخ مثبت دومی شد که کاربران را به سفیران برندی تبدیل کرد که آن تبلیغات را با دوستان خود به اشتراک می‌گذاشتند.

همدلی نقش مهمی در این کمپین بازی کرد. مایکروسافت از کاربران برای ساخت ویندوز ۷ بازخورد گرفت. به همین دلیل، آن‌ها عبارت کوتاهی به کمپین خود اضافه کردند که اعتبار ایده‌های ساخت ویندوز ۷ را به کاربرانش اهدا می‌کرد. با صرف وقت برای شناختن آنچه کاربران در محصول آن‌ها به دنبالش بودند و به اشتراک گذاشتن مشارکت‌های مردم در شبکه‌های اجتماعی، مایکروسافت توانست با کمک پاسخ‌های مثبت هوادارانش، کمپین بازاریابی موفقی را برگزار کند.

 

میکروی شماره ۶

تأثیرگذاری واقعی، فقط در خدمت اهداف شخصی نیست.

در فرهنگ پیروزی محور ما، مردم غالباً فکر می‌کنند بهترین راه برای جلو افتادن، گرفتن تمام توجهات یا اعتبارهای است که می‌توانند به چنگ آورند؛ اما چنین نوع رفتارهایی، توانایی شما برای تأثیر گذاشتن بر روی دیگران را به شکل نجومی پایین می‌آورد. هر چه باشد، تأثیر واقعی، ریشه در ایجاد روابط دارد. برای مثال، به نزدیک‌ترین دوستتان فکر کنید. آیا او فردی است که تمام مدت در مورد خودش صحبت می‌کند یا آیا در شما حس مهم بودن به وجود می‌آورد؟ بهترین مدیری که تابه‌حال داشتید چطور؟ آیا وقتی پروژه‌تان موفق شد، همه اعتبار پروژه را از آن خود کرد یا مشارکت‌های تک‌تک افراد تیم را ارج نهاد؟

باآنکه ممکن است متناقض به نظر برسد، وقتی به دیگران اعتبار می‌دهیم، ازنظر فردی و حرفه‌ای سود بیشتری می‌بریم. شما نسبت به نوع‌دوست‌ترین رفیق خود یا رئیسی که از شما جلوی مدیرعامل تعریف می‌کند چه احساسی دارید؟ این افراد بیشتر از بقیه به شما وفادارند؛ افرادی که در ازای حمایتی که از شما می‌کنند، هر کاری برایشان می‌کنید.

اعتباری که به دیگران از طریق قدردانی صادقانه به آن‌ها داده می‌شود دارای بیشترین قدرت تأثیرگذاری است، زیرا شبیه به تملق و چاپلوسی‌هایی نیست که برای فریفتن کسی به جهت انجام دادن کاری گفته می‌شود. این نوع اعتباربخشی را می‌توانید در مراسم اهدای جوایز ببینید، زمانی که فرد برنده روی صحنه می‌رود تا سخنرانی خود را به جهت دریافت کردن جایزه انجام دهد. قدرتمندترین سخنرانی‌ها، آن‌هایی هستند که فرد برنده از تمام افرادی که در موفقیت او سهم داشته‌اند نام می‌برد. اگر آن افراد در بین تماشاچیان باشند و دوربین تصویر آن‌ها را بگیرد، معمولاً برای کلمات محبت‌آمیزی که شخص برنده به زبان می‌آورد اشک در چشمانشان حلقه می‌زند. شما می‌توانید تضمین کنید که آن‌ها هر کاری که بتوانند برای کمک به موفقیت فرد برنده در پروژه‌های بعدی انجام می‌دهند.

وقتی روی کمک کردن به دیگران برای موفق شدن تمرکز می‌کنید، به‌جای آنکه منحصراً روی اهداف خود پافشاری کنید، اجتماعی می‌سازید که صادقانه می‌خواهد به اعضایش کمک کند تا بهترین زندگی را داشته باشند. همه ما با این ضرب‌المثل کهن در مورد رسیدن به موفقیت با احاطه کردن خود با افراد موفق‌تر آشنا هستیم؛ اما چه می‌شود اگر به‌جای کول کردن افراد موفقی که اهمیتی برای شما قائل نیستند، دوستانتان را در مسیر موفقیت یاری کنید؟ دوستان شما بیشتر از غریبه‌ها روی اهداف شما سرمایه‌گذاری می‌کنند، بنابراین منطقی است که آن‌ها را حمایت کنید. در حین حمایت کردن رابطه خود را با آن‌ها نیز عمیق‌تر می‌سازید.

 

میکروی شماره ۷

برای تأثیرگذاری بر روی نحوه عملکرد دیگران، از افکار مثبت استفاده کنید.

در عصر دیجیتال، اخبار بد به‌سرعت برق و باد منتشر می‌شوند. یک توییت یا ایمیل می‌تواند با یک کلیک به دست هزاران نفر برسد؛ و درست همان‌طور که تکامل ما را وادار کرده تا همیشه حالت تدافعی داشته باشیم، همچنین ما را چنان برنامه‌ریزی کرده که تمرکزمان روی موضوعات منفی باشد. این موضوع منطقی است، موضوعات بد ممکن است خطرناک باشند بنابراین مهم است که به آن‌ها توجه کنیم؛ اما این گرایش فقط محدود به وقایع نیست و شامل افراد نیز می‌شود. احتمال آنکه ما بیشتر بر روی خصوصیات شخصیتی و رفتارهای منفی فردی تمرکز کنیم بیشتر از تمرکز بر روی خصوصیات مثبت اوست. اگر می‌خواهید روی دیگران تأثیر بگذارید، بخصوص درزمانی که حامل خبر بدی هستید، باید این نکته را به خاطر بسپارید.

اگر مدیری هستید که مسئولیت تیمی را به عهده‌دارید، باید هرازگاهی روی عملکرد آن‌ها بازخورد بدهید. معمولاً مدیران اشتباه کرده و مستقیماً سراغ خطاها یا نواقص کارمند می‌روند. حتی اگر همراه با تعریف کردن، از او انتقاد کنید، چیزی که کارمندتان می‌شنود آن است که در کارش شکست‌خورده است؛ و به‌محض آنکه کسی احساس شکست بکند، عملکردش تنزل می‌کند. اگر می‌خواهید کارمندانتان رشد کنند، باید به آن‌ها کمک کنید احساس مثبتی داشته باشند.

مربی بسکتبال، ترنت لورچر (Terent Lorcher) در این کار استاد بود. وقتی تیمش بعد از دست دادن پرتاب‌های آزاد شکست خورد، او جلوی خود را از فریاد زدن بر سر آن‌ها گرفت؛ باآنکه به‌شدت می‌خواست سر آن‌ها فریاد بزند. در عوض از آن‌ها به خاطر آنکه با انجام یک بازی قاطعانه، موفق به دریافت پرتاب‌های آزاد شده بودند تقدیر کرد. او سپس یک ساعت با آن‌ها پرتاب آزاد تمرین کرد و اعتمادبه‌نفس آن‌ها را نه‌تنها از طریق تعریف کردن بلکه از طریق تمرینات بیشتر، از نوساخت. تشویق و تمرینات اضافه به ساخت مجدد اعتمادبه‌نفس آن‌ها کمک کرد.

رویکرد لورچر جواب داد زیرا با یک حقیقت مثبت شروع کرد: تیمش توانست در وهله اول، پرتاب آزاد دریافت کند. ازآنجایی‌که این امر غیرقابل‌انکار بود، اعضای تیم متوجه شدند که تعریف و تمجید الکی برای پنهان کردن انتقاد وی نبوده است. لورچر مسیری برای پیشرفت را در اختیار تیمش قرارداد؛ یعنی یک جلسه آموزشی که مخصوص پرتاب‌های آزاد بود. این کار به اعضای تیم نشان داد که لورچر ایمان داشت که باکمی تمرین بیشتر، می‌توانند دفعه بعد موفق شوند.

در شرایطی مانند شرایط لورچر، تنها گزینه ممکن، ارائه بازخوردهای فردی است؛ اما در محیط‌های کاری ِ شرکتی، ممکن است وسوسه شوید از طریق ایمیل بازخورد بدهید. به‌هرحال برخی از افراد از اینکه رودررو از کسی انتقاد کنند لذت می‌برند. اگر می‌خواهید به شکل مثبت بر روی تیمتان تأثیر بگذارید، همیشه شخصاً به آن‌ها بازخورد بدهید زیرا از طریق گفتمان کردن جریانی به شکل طبیعی به وجود می‌آید که از طریق ایمیل امکان‌پذیر نیست. تقدیر و تشکر شما صادقانه‌تر به نظر می‌رسد و به کارمندتان کمک می‌کند پذیراتر باشد.

همچنین بخوانید:  چراغ سبزها؛ سیری در زندگی و ذهن بازیگر مطرح هالیوودی، "مَتیو مَک کانِهی"

 

میکروی شماره ۸

با تغییر دید خود نسبت به شکست، دیگران را توانمند سازید.

در سال ۲۰۱۱، نسخه ماه آوریل مجله هاروارد بیزنس ریویو (Harward Business review) به موضوعی اختصاص داشت که اکثر ما را ناراحت می‌کند: شکست. این نسخه به جنبه‌های مختلف شکست پرداخت بوده ازجمله اینکه چگونه آن را درک کرده و از آن درس بگیریم و چطور از آن بیرون بیاییم؛ اما به طرز جالبی هیچ اشاره‌ای به جلوگیری کردن از آن نشده بود.

هر جنبه از زندگی شما به‌نوعی دچار شکست می‌شود، آن‌هم چندین بار. شما موفق به راه‌یابی به تیم فوتبال دبیرستانتان نمی‌شوید یا به شغل رؤیایی‌تان نمی‌رسید؛ عشقتان شخص دیگری را انتخاب می‌کند یا پروژه موردعلاقه‌تان موفق نمی‌شود؛ و حالا به لطف اینترنت، شکست‌های شما نسبت به گذشته سریع‌تر به اطلاع همه می‌رسد.

با در نظر گرفتن این موضوع که همه ما شکست را تجربه می‌کنیم، باعث تعجب است که وقتی دیگران شکست می‌خورند از آن‌ها حمایت نمی‌کنیم. درحالی‌که حمایت کردن به نفع شماست، بخصوص اگر فردی که شکست‌خورده کسی باشد که مسئولیت او را بر عهده‌دارید، مثلاً عضوی از تیم یا خانواده‌تان. اگر می‌خواهید این افراد اعتمادبه‌نفس خود را بازیابند و مطمئن شوند که تلاش‌های بلندمدتشان در معرض خطر قرار نمی‌گیرد، باید دیدگاهتان را نسبت به شکست عوض کنید. وقتی محیط کاری بپذیرد که اشتباه، ناگزیر رخ می‌دهد و هر شکست، موقعیتی برای یادگیری است، آنگاه کارمندان برای آزمایش کردن و نوآوری به خرج دادن احساس قدرت می‌کنند. همچنین زودتر به شکست خود اعتراف می‌کنند که بدین معناست که قبل از آنکه اشتباهات تبدیل به تلنباری از مشکلات شود، نسبت به آن‌ها آگاه می‌شوید.

ایجاد محیطی که در برابر اشتباهات و شکست‌ها انعطاف‌پذیر است از گفتمان شروع می‌شود. فقط هنگامی‌که مشکلات یا بن‌بست‌ها نمایان می‌شوند در مورد آن‌ها صحبت نکنید. بلکه قبل از آنکه تیمتان، کار بر روی پروژه‌ای را آغاز کند راه‌هایی که از طریق آن‌ها ممکن است پروژه شکست بخورد را بررسی کنید. دانستن اینکه شکست یک احتمال است، ننگ بدنامی را از روی آن برمی‌دارد.

همیشه بین یک پروژه شکست‌خورده و کسی که روی آن کارکرده، تفاوت قائل شوید. برای مثال وقتی یک مقام اجرایی، به مدت یک سال انتشار یک مجله جدید کارکرد، اما شکست خورد، مدیر مجله در جمع از او تقدیر کرد. مدیر متوجه شده بود که مدیریت ارشد، از پروژه حمایت کرده و محتوای مجله و بازاریابی آن فوق‌العاده بوده است. تفکیک کردن مقام اجرایی از مجله، آبروی او را بازخرید و درنتیجه آن مقام اجرایی، انگیزه‌اش را از دست نداد. حمایتی که از تیم خود به عمل می‌آورید، روی نحوه پاسخ‌دهی به شکست، تأثیر می‌گذارد. شما باید مدیری باشید که وقتی پروژه‌ها با شکست روبه‌رو می‌شوند از کارمندانش حمایت می‌کند.

 

میکروی شماره ۹

جشن گرفتن موفقیت، منجر به تقویت عملکرد می‌شود.

 در سال ۲۰۱۰، هتل‌های بست وسترن (Best Western) صفحه فیس‌بوکی به نام “والاس باید برنده شود ” ایجاد کردند. در هفته اول، بیش از ۲۷۰۰ نفر از صفحه بازدید کردند و پیام‌های در حمایت و تقدیر از والاس پاپ، پدر مجردی که سال‌ها در هتل “بست وسترن ” در شیکاگو کارکرده بود، ارسال کردند. پاپ نامزد دریافت جایزه ستارگان صنعت شده بود که کارمندان بسیار خوب را تقدیر می‌کند و بست وسترن می‌خواست هر کاری که در توان داشت برای برنده شدن او انجام دهد. هر چه نباشد، دیدگاه مثبت پاپ و لبخند دل‌نشینش، مشتریان وفادار زیادی را برای آن‌ها فراهم آورده بود؛ اما مهم‌تر از آن صفحه فیس‌بوک فضایی برای افراد به جهت بیان تقدیر و تشکر خود نسبت به کارهای بسیار عالی پاپ به وجود آورده بود.

وقتی فردی موردتقدیر قرار می‌گیرد به‌طور طبیعی رفتاری که منجر به تقدیر شدن وی شده را ادامه می‌دهد؛ اما اگر رفتارهای مثبت شناسایی نشوند، اکثر افراد دیگر آن‌ها را انجام نمی‌دهند؛ بنابراین اگر می‌خواهید کارمندی را تشویق کنید، باید از او تقدیر به عمل‌آورید.

تقدیر کردن، تنها به معنای ایجاد حس خوب در فرد نیست. بر اساس گفته‌های مارکوس باکینگهام (Marcus Buckingham) و کرت کافمن (Kurt Koffman)، نویسندگان کتاب “اول قوانین را بشکن “، تحسین کردن مداوم کارمندان یکی از دوازده نشانه‌های موفقیت در محیط کار است؛ اما همه تحسین‌ها به شکل یکسان به وجود نمی‌آیند. اگر می‌خواهید عملکرد تیمتان را از طریق تحسین‌های منظم تقویت کنید، باید به شکلی مؤثر آن را انجام دهید.

ابتدا مطمئن شوید که تقدیر و تشکرتان، خالص و منحصربه‌فرد باشد. یک تشکر خشک‌وخالی ممکن است مؤدبانه به نظر برسد، اما اگر به کارمندی بگویید که از اینکه چطور همیشه با لبخند با مشتریان سلام و احوال‌پرسی می‌کند تشکر می‌کنید، ویژه بودن تشکر شما روی او تأثیر گذاشته و رفتار وی را تشویق می‌کند.

دوم، تشکر کردن را به تعویق نیندازید. بهترین زمان برای تشکر کردن درست بعد از دیدن رفتار مثبت یا آگاه شدن از یک موفقیت است. این کار، ارتباط قدرتمندی بین آن فعالیت و تحسین و تمجیدهای شما به وجود می‌آورد. اگر تشکر کردن را تا زمان جلسه کارکنان یا بررسی عملکرد به تعویق بیندازید، آن تقدیر همان میزان از اثرگذاری را نخواهد داشت.

در آخر، از اعضای تیم خود در حضور دیگران تقدیر کنید. همان‌طور که بست وسترن در مورد پاپ انجام داد. اینکه در جمع، مراتب تقدیر و تحسین خود را برای عملکرد کارمندی نشان دهید، به آن‌ها حس ارزشمندی عمیق می‌دهد و برای اینکه سخت‌تر تلاش کنند، به آن‌ها انگیزه می‌دهد. یادتان باشد، وقتی از کسی تقدیر می‌کنید، نه‌تنها به آن‌ها می‌گویید که از معیارهای عملکردی فراتر رفته‌اند، بلکه شما نیز آن‌ها را تحسین می‌کنید؛ و این کار برای شما وفاداری و تعهد به ارمغان می‌آورد؛ همان کیفیتی که منجر به موفقیت می‌شوند.

سخن پایانی

پیام کلیدی کتاب این است که اینترنت، پلتفرمی برای دسترسی و تأثیرگذاری بر روی تعداد افراد بیشتری را نسبت به گذشته فراهم آورده است. با ملحق شدن به گروه‌های آنلاین، یا تأسیس وبلاگ خود و کانال‌های شبکه‌های اجتماعی، می‌توانید فالوورهایی برای خود به وجود آورید که اهدافی که برایتان ارزشمند هستند را دنبال می‌کنند؛ اما تا زمانی که رویکردی را در پیش بگیرید که منجر به ایجاد درگیری میان آن‌ها می‌شود، نمی‌توانید حمایت دیگران را به دست آورده یا دیدگاهشان را تغییر دهید. برای موفق شدن، باید بیاموزید که صادقانه و در آرامش، با ذهنی باز و مثبت، با دیگران ارتباط برقرار کنید.

یک پیشنهاد کاربردی

خصوصیات خوب را در دیگران تشخیص دهید. زندگی مدرن، با جریان‌های بی‌پایان از ایمیل‌ها و پیامک‌هایش، ما را از داشتن فضایی برای برقراری ارتباط عمیق با آنچه حقیقتاً اهمیت دارد محروم می‌کند؛ اما اگر زمانی را به شناسایی خصوصیات خوب در دیگران اختصاص دهید، مثلاً شجاعتی که یک کودک از خود نشان می‌دهد یا مهربانی یک همسایه، نتایج بسیار عظیمی می‌گیرد. شما قدرت تأثیرگذاری را به دست می‌آورید درحالی‌که طرف مقابل نیز قدرت می‌گیرد. شبکه‌های اجتماعی، بسترهای بسیار عالی برای تائید خصوصیات مثبت در دوستان، اعضای خانواده، همکاران و طرفداران هستند؛ پس شما می‌توانید از آن‌ها برای یادآوری کردن این موضوع به دیگران استفاده کنید که همه ما ذاتاً خوب هستیم و شناخت این موضوع ارزشمند است.

دوره های دکتر کاویانی

به چالش ۵ روزه یادگیری مسیر ثروت بپیوندید.

دکتر کاویانی یک دوره آموزشی ۴جلسه ای به نام «مدار ثروت» دارن، در این دوره دکتر کاویانی مسیر ثروتمند شدنی که خودشون طی کردن رو بهتون آموزش میدن.

اینستاگرام خودساخته

روزمرگی های دکتر کاویانی

تلگرام خودساخته

مطالب انگیزشی روزانه

اگه لذت بردی برای دوستات از طریق این دکمه ها بفرست.

همیشه پیگیر آموزش باش

دوره های رایگان

دیدگاه

در بحث‌‌ پیرامون این مقاله شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت لینک دانلود