
انگیزه یکی از عوامل کلیدی برای پیشرفت و موفقیت در زندگی است. بدون انگیزه، ممکن است انگیزهها و آرزوهایمان به تعویق بیافتند و ما در مسیر رسیدن به اهدافمان ناکام باشیم. بنابراین، در این مقاله، به بررسی اهمیت انگیزش و ارائه راهکارهای عملی برای افزایش آن و تعریف 8 داستان انگیزشی میپردازیم.
8 داستان انگیزشی
در ادامه، هشت داستان انگیزشی برای شما آورده شده است.
داستان انگیزشی اول: رها کن!
مردی از فرزندش پرسید: می دانی شکارچیان قدیمی چگونه میمون ها را به دام می انداختند؟
به جای اینکه آنها را روی درختان تعقیب کنند یا از پایین به آنها تیراندازی کنند، یک شیشه سنگین با دهانه باریک روی زمین می گذاشتند که غذای مورد علاقه میمون ها در آن بود. سپس عقب می نشستند و پنهان می شدند و منتظر نزدیک شدن حیوان از همه جا بی خبر می ماندند. وقتی این اتفاق می افتاد، میمون دستش را داخل شیشه میکرد، یک مشت غذا را میگرفت و سعی می کرد آن را بیرون بکشد. گردن باریک شیشه مانع از بیرون آمدن دست میمون می شد!
او دستش را میکشید و میکشید، اما بی فایده بود. بدون رها کردن غذا، راهی برای بیرون آوردن دستش از شیشه وجود نداشت. با این حال، به جای اینکه رها کند، میمون سرسخت به کار خودش ادامه میداد. سپس شکارچیان نزدیک میشدند و آن را میگرفتند تا از غذای خود لذت ببرند.
مثل آن میمون نباش!
در زندگی، برای مبارزه روزهای دیگری هم هست و برای رشد به عنوان یک فرد، باید بدانید که چه زمانی تسلیم شوید، چه زمانی ادامه دهید و چه زمانی هر چیزی که شما را عقب نگه می دارد، رها کنید.
پند داستان:
گاهی اوقات مجبورید آنچه را که اکنون دارید رها کنید و از آن دست بردارید تا چیز بهتری در آینده دریافت کنید. نگذارید لجاجت باعث سقوط شما شود!
داستان انگیزشی دوم: عزت نفس داشته باش!
در آغاز سال تحصیلی جدید، معلم کلاس با در دست داشتن یک اسکناس ۱۰۰ دلاری مقابل دانشآموزانش میایستد.
او به آنها می گوید”:اگر این پول را می خواهید دستتان را بالا ببرید.”
همه دستها بالا میرود، در این لحظه معلم میگوید: “من این پول را به یک نفر از شما میدهم، اما اول بگذارید کاری را انجام دهم”.
او اسکناس را میگیرد و در دستانش مچاله میکند، قبل از اینکه بپرسد چه کسی هنوز آن را میخواهد؟
دست ها همچنان بالا هستند.
معلم سپس اسکناس را روی زمین میاندازد، آن را زیر پا له میکند و روی زمین میمالد و آن را برمیدارد. او دوباره می پرسد: “حالا چطور؟”
دست ها همچنان بالا هستند. وی ادامه می دهد:
“بچه ها امیدوارم نکته کلاس امروز را درک کرده باشید. مهم نبود که با این پول چه کردم، شما هنوز آن را میخواستید زیرا ارزش آن یکسان باقی ماند. حتی با چین و چروک و کثیفی، هنوز ۱۰۰ دلار همان ارزش را دارد.”
او ادامه میدهد: “درباره ما هم همینطور است. در زندگی شما نیز مواقعی مشابه وجود خواهد داشت که مردم شما را ترک کنند و یا کثیف و گلآلود و یا نا امید و سرخورده شوید. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، شما هرگز ارزش خود را از دست نمیدهید.”
نتیجه داستان:
سختیهای زندگی اجتنابناپذیر است و همه ما در مقطعی از زندگی خود بدون هیچ تقصیری تحت فشار قرار میگیریم.
اجازه ندهید این چالشها احساس ارزشمندی شما را تغییر دهند. شما همیشه کافی خواهید بود. شما همیشه چیزی منحصر به فرد و خاص برای ارائه به جهان دارید.
داستان انگیزشی سوم: پایان رنجها نزدیک است
در روزگاران گذشته، دختری نزد پدرش رفت و از زندگی سخت و دشوار خود شکایت کرد. او از مبارزه و تلاش مداوم خسته شده بود و به نظر میرسید که به محض حل شدن یک مشکل، مشکل دیگری به وجود میآمد.
پدرش که یک آشپز بود، دخترش را به آشپزخانه برد. او سه قابلمه را با آب پر کرد و هر کدام را روی آتش زیاد قرار داد. هنگامی که هر سه قابلمه شروع به جوشیدن کردند، او سیب زمینی را در یک قابلمه، تخم مرغ را در قابلمه دوم و دانه های قهوه آسیاب شده را در قابلمه سوم قرار داد.
سپس او قابلمه ها را به حال خود رها کرد و بدون اینکه کلمه ای به دخترش بگوید، اجازه داد تا بجوشند. دخترش با بی حوصلگی منتظر ماند و در حالی که نمی دانست پدرش چه می کند، ناله می کرد.
پس از بیست دقیقه، پدرش شعله های اجاق گاز را خاموش کرد. او سیب زمینی ها را از قابلمه بیرون آورد و در کاسه ای قرار داد. او تخم مرغ ها را بیرون آورد و در کاسه دیگری قرار داد.
سپس قهوه را در فنجان ریخت و به سمت دخترش برگشت و پرسید: “دخترم، چه می بینی؟”
دخترش به سرعت پاسخ داد: “سیب زمینی، تخم مرغ و قهوه.”
پدرش گفت: “دقیق تر نگاه کن و سیب زمینی ها را لمس کن.” دخترش این کار را کرد و متوجه شد که نرم شده اند. سپس از او خواست که یک تخم مرغ بردارد و آن را بشکند. او پس از جدا کردن پوسته، تخم مرغ سفت شده را مشاهده کرد. در نهایت، از او خواست که قهوه را جرعه جرعه بنوشد .عطر دلنشین آن باعث لبخند دختر شد.
دخترش پرسید: “پدر، این به چه معناست؟”
سپس پدرش توضیح داد که سیب زمینی، تخم مرغ و دانه های قهوه همگی با سختی یکسانی مواجه شده بودند – آب جوش.
با این حال، هر کدام به طور متفاوتی واکنش نشان دادند.
سیب زمینی قوی، سخت و غیرقابل نفوذ بود، اما در آب جوش نرم و ضعیف شد.
تخم مرغ شکننده بود، با پوسته بیرونی نازک که از مایع داخلی آن محافظت می کرد تا اینکه در آب جوش قرار گرفت. سپس داخل تخم مرغ سخت شد.
با این حال، دانه های قهوه آسیاب شده منحصر به فرد بودند. پس از اینکه در معرض آب جوش قرار گرفتند، آب را تغییر دادند و چیزی جدید ایجاد کردند.
پدرش از دخترش پرسید: “تو کدام هستی؟ وقتی سختی در خانهات را می زند، چگونه واکنش نشان می دهی؟ آیا تو سیب زمینی هستی، تخم مرغ یا دانه قهوه؟”
نتیجه اخلاقی: در زندگی، چیزهایی در اطراف ما اتفاق می افتد، اتفاقاتی بعضا سخت و خشن و البته ترسناک! اما تنها چیزی که واقعاً اهمیت دارد، اتفاقی است که در درون ما می افتد.
داستان انگیزشی چهارم: تسلیم نشو!
مردی در حال عبور از کنار فیل ها بود که ناگهان متوقف شد و با دیدن این واقعیت که این موجودات عظیم الجثه فقط با یک طناب کوچک به هم بسته شده بودند، گیج شد. نه زنجیری، نه قفسی. آشکار بود که فیل ها می توانستند در هر زمانی از بند خود رها شوند، اما به دلایلی این کار را نمیکردند.
او یک فیل بان را در آن حوالی دید و پرسید که چرا این حیوانات در آنجا ایستاده اند و هیچ تلاشی برای فرار نمی کنند؟ مربی گفت: “خوب، وقتی آنها خیلی جوان و بسیار کوچکتر هستند، از همان اندازه طناب برای بستن آنها استفاده می کنیم و در آن سن، برای نگه داشتن آنها کافی است. با بزرگتر شدن فیلها، آنها به این باور شرطی شدهاند که گیر افتادهاند و نمیتوانند فرار کنند. آنها بر این باورند که طناب هنوز میتواند آنها را نگه دارد، بنابراین هرگز سعی نمی کنند که آزاد شوند.”
مرد متحیر شده بود. این حیوانات می توانستند در هر زمانی از بند خود رها شوند، اما چون بر این باور بودند که نمیتوانند، در همان جایی که بودند گیر افتاده بودند.
چند نفر از ما مانند این فیل ها در زندگی به باوری دامن میزنیم که به خود میگوییم که ما نمیتوانیم کاری انجام دهیم، آن هم صرفاً به این دلیل که یک بار قبل از آن در آن شکست خورده ایم؟
نتیجه اخلاقی: شکست بخشی از یادگیری است؛ نباید هرگز در مبارزه زندگی تسلیم شویم.
داستان انگیزشی پنجم: از بالا به مسائل نگاه کن!
سالها پیش در یک روستای اروپایی بازرگانی مبلغ زیادی به یک ربا خوار بدهکار بود. ربا خوار پیرمرد زشترویی بود که از قضا خیال دختر بازرگان را در سر میپروراند. وی سرانجام تصمیم گرفت پیشنهادی به بازرگان بدهد تا حسابشان به کل صاف شود.
پیشنهاد پیرمرد ازدواج با دختر او بود. نیازی به گفتن نیست که پیشنهادش با نگاه نفرتآمیز بازرگان مواجه شد. ربا خوار به پیرمرد پیشنهاد داد دو سنگریزه را داخل کیسه بیاندازد، یکی سفید و دیگری سیاه، دختر بیاید و یک سنگریزه را از داخل کیسه بیرون بیاورد. اگر سیاه از آب درآمد بدهی آنها با شرط ازدواج صاف میشود. اگر سفید از آب درآمد، بدهی آنها بدون شرط ازدواج صاف میشود.
آنها روی مسیری پوشیده از سنگریزه در باغ بازرگان ایستاده بودند. پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. در این بِین دختر دید که پیرمرد دو سنگ ریزه سیاه را داخل کیسه انداخت. پیرمرد که گمان نمیکرد دختر بویی برده از او خواست به سمت کیسه بیاید و یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
دختر 3 انتخاب پیشروی خود داشت:
- نپذیرد که سنگریزهای از داخل کیسه بردارد.
- هر دو سنگریزه را بیرون بیاورد و حقهبازی پیرمرد را فاش کند.
- یک سنگریزه را از کیسه بیرون بیاورد و با دانستن این که سیاه است خودش را فدای بدهی پدرش کند.
او سنگریزهای را از داخل کیسه بیرون آورد و قبل از اینکه چشم بقیه به آن بیفتد، طوری وانمود کرد که به طور تصادفی از دستش به روی زمین پوشیده از سنگریزه افتاده و رو کرد به فرد رباخوار و گفت:
“وای! چقدر من دست و پا چلفتی هستم! مهم نیست. سنگریزهای که داخل کیسه جامانده نشان میدهد سنگریزهی افتاده کدام بوده است؟”
روشن است که سنگریزه جامانده هم سیاه است و نزولخوار از آنجا که نمیخواست نیرنگش برملا شود چارهای نداشت جز اینکه وانمود کند سنگریزهای که به زمین افتاده سفید است و بدهی بازرگان را بدون شرط ازدواج با دخترش صاف کند.
نتیجه اخلاقی: همیشه میتوانید با تفکر خلاقانه بر موقعیتهای دشوار غلبه کنید. تسلیم گزینههایی که فقط دیگران پیش روی شما میگذارند نشوید.
داستان انگیزشی ششم: خشمت را کنترل کن!
پسرکی اخلاق بسیار تندی داشت. پدرش تصمیم گرفت یک کیسه میخ به او بدهد و از او بخواهد به ازای هر بار که عصبانی میشود یک میخ در یک دیوار سنگی بکوبد.
روز نخست، پسر ۳۷ میخ به دیوار کوبید، اما در طول چند هفته به تدریج تلاش کرد تا خشمش را کنترل کند. شمار میخهای کوبیده به دیوار رفته کم کم کاهش یافت. او دریافته بود که کنترل خشمش آسانتر از کوبیدن میخها در سنگ است.
بالاخره روزی رسید که پسر اصلاً عصبانی نشد. این خبر را به پدر داد و پدرش پیشنهاد داد حالا به ازای هر روز که خشمت را کنترل میکنی و عصبانی نمیشوی یک میخ را از دیوار بیرون بیاور.
روزها سپری شد و بالاخره پسر توانست این خبر را به پدرش بدهد که توانسته خشمش را کنترل و تمام میخها را از کیسه بیرون بیاورد. پدر دست پسرش را گرفت و به طرف دیوار برد.
پدر به پسر گفت:
“کارت را خوب انجام دادی پسرم، اما به سوراخهای روی دیوار نگاه کن. این دیوار هرگز مثل قبل صاف نمیشود. وقتی حرفی را با عصبانیت به زبان بیاوری، درست مثل این میخها به دیوار دل دیگران زخم میزنند. تو میتوانی از طرف مقابل عذرخواهی کنی اما هرقدر هم ابراز پشیمانی کنی هیچ فرقی به حال طرف مقابل ندارد، چون جای زخم روی دل میماند.”
نتیجه اخلاقی: خشم خود را کنترل کنید و در اوج عصبانیت طوری با دیگران صحبت نکنید که بعداً پشیمان شوید.
داستان انگیزشی هفتم: قناعت، کلید زندگی شاد
روزگاری تاجری در ساحل یک دهکده کوچک ایتالیایی نشسته بود. او در حالی که برای فرار از استرس برنامه روزانه خود استراحت کوتاهی میکرد، دید که یک ماهیگیر با قایق کوچکش به سمت بندرگاه پارو میزند. در قایق چند ماهی بزرگ وجود داشت.
تاجر تحت تأثیر قرار گرفت و از ماهیگیر پرسید: “چقدر طول می کشد که این همه ماهی را صید کنید؟” ماهیگیر پاسخ داد: “اوه، خیلی طول نمیکشد.”
تاجر گیج شده بود، “چرا برای صید ماهی بیشتر تلاش نمیکنید؟”
ماهیگیر پرسید: “ماهی بیشتر؟ این تعداد برای سیر کردن کل خانوادهام و حتی دادن مقداری به همسایگانم کافی است.”
تاجر پرسید: “پس برای بقیه روز چه کار می کنی؟”
ماهیگیر پاسخ داد: “خوب، من معمولاً ماهیهایم را تا اواخر صبح صید کردهام، بعد از آن هم به خانه میروم، همسرم را میبوسم و با بچههایم بازی میکنم.
بعد از ظهر، چرت می زنم و کتاب می خوانم.
عصرها برای نوشیدن قهوه با دوستانم به روستا می روم، گیتار می زنم، آواز می خوانم و تا آخر شب می رقصم!” تاجر با نگاهی عاقلانه، پیشنهادی ارائه کرد: “من دکترای تجارت دارم. میتوانم به شما کمک کنم تا بسیار موفق تر شوید.
اگر می خواهید که موفق شوید از این به بعد باید وقت بیشتری را در دریا بگذرانید و تا حد امکان ماهی صید کنید. هنگامی که به اندازه کافی پول پس انداز کردید، یک قایق بزرگتر بخرید تا ماهی بیشتری صید کنید. در آن صورت، به زودی قادر خواهید بود قایقهای بیشتری بخرید، شرکت خود را تأسیس کنید، کارخانهای برای کنسرو ماهی ایجاد و توزیع را کنترل کنید و برای کنترل سایر شعبههای خود به شهرهای بزرگ نقل مکان کنید.”
ماهیگیر پرسد: “و بعد از آن؟ “
تاجر با خنده تمسخر آمیز گفت: “بعد از آن، شما می توانید مانند یک پادشاه زندگی کنید، شرکت خود را عمومی کنید، سهام خود را وارد بورس کنید و ثروتمندتر شوید” ماهیگیر بار دیگر می پرسد: “و بعد از آن؟”.
“بعد از آن، می توانید بازنشسته شوید، به خانهای کنار دریا نقل مکان کنید، صبح زود برای ماهیگیری بیدار شوید، سپس به خانه برگردید تا با بچه هایتان بازی کنید، همسرتان را ببوسید، بعد از ظهر چرت بزنید و به دوستان خود در روستا بپیوندید، گیتار بزنید و تا آخر شب برقصید!”
ماهیگیر متحیر پاسخ داد: “اما مگر من همین الان هم این کار را نمی کنم؟”
نتیجه اخلاقی: به آنچه دارید قانع باشید. آیا واقعا نیاز به تلاش بیشتر دارید؟ استرس اغلب یک انتخاب است. شادی و آرامش در ساده زیستی است.
داستان انگیزشی هشتم: ایدهات را دنبال کن!
راس پرو، یکی از کارمندان برتر IBM بود. او میتوانست سهمیه فروش سالانه خود را فقط در دو هفته به پایان برساند. با این حال، زمانی که ایدههای خود را به مدیران ارائه داد، نادیده گرفته شد .این موضوع باعث شد که او IBM را ترک کند و شرکت الکترونیک داده (EDS) را تاسیس کند.
برای راه اندازی این شرکت، پرو تلاش کرد تا محصولات و خدمات پردازش داده خود را به شرکتهای بزرگ بفروشد. او قبل از اینکه اولین قرارداد خود را امضا کند، 77 بار رد شد؛ اما او هرگز تسلیم نشد و به تلاش خود ادامه داد.
در نهایت، پرو موفق شد EDS را به یک شرکت موفق تبدیل کند. او یکی از میلیاردرهای آمریکایی شد و به سیاست مداران نیز تبدیل شد.
نتیجه اخلاقی: هرگز تسلیم نشوید از ایدههای خود دست برندارید. حتی اگر در ده مورد مختلف شکست بخورید، تماس تلفنی یازدهم می تواند بزرگترین معامله شما باشد.
انگیزش و اهمیت آن در زندگی
انگیزش یکی از عوامل مهم و اساسی برای دستیابی به هدفها، انجام وظایف و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی است. اهمیت انگیزش در زندگی فردی و حرفهای بسیار بزرگ است و تأثیرات قابل توجهی بر عملکرد و پیشرفت افراد دارد. استفاده از جملات انگیزشی بسیار پرکاربرد است. در زیر به برخی از اهمیتهای انگیزش اشاره میکنم:
- 1. الهام و انرژی: انگیزش، الهام و انرژی لازم برای آغاز و ادامه فعالیتها و کارها را به افراد میدهد. وقتی ما انگیزه داریم، انگیزه به ما انرژی و اشتیاق میدهد و ما بهترین توانمان را در انجام وظایف و رسیدن به اهداف به کار میبریم.
- 2. تعیین اهداف و رویارویی با چالشها: انگیزش به ما کمک میکند تا اهداف و آرزوهایمان را مشخص کنیم و برای رسیدن به آنها تلاش کنیم. وقتی با چالشها و مشکلات روبرو میشویم، انگیزه ما به ما کمک میکند تا ادامه دهیم و با تمرکز و انگیزه مشکلات را حل کنیم.
- 3. افزایش عملکرد و بهرهوری: انگیزش موجب افزایش عملکرد و بهرهوری ما در انجام وظایف و کارها میشود. وقتی انگیزه داریم، بهتر و متعهدتر به وظایف خود میپردازیم و در نتیجه، عملکرد واقعیمان بهبود مییابد.
- 4. تحمل شکست و پافشاری: انگیزه قوی، ما را قادر میسازد تا در مواجهه با شکستها و موانع پافشاری کنیم و دوباره امتحان کنیم. با انگیزه قوی، بهترین خود را در مواجهه با موانع نشان میدهیم و پس از شکست، از آنها به عنوان یک درس استفاده میکنیم.
- 5. ایجاد رضایت و خوشبختی: انگیزه به ما کمک میکند تا در راستای رسیدن به اهدافمان پیشرفت کنیم و به نتیجه مطلوب دست پیدا کنیم. رسیدن به اهداف باعث افزایش رضایت و خوشبختی شخصی میشود و انگیزه، ما را برای دستیابی به این رضایت و خوشبختی هدایت میکند.
بنابراین، انگیزه به عنوانیک عامل حیاتی در زندگی و کارهای ما عمل میکند. اهمیت آن برای موفقیت شخصی و حرفهای نمیتواند اغفال شود. برای افزایش انگیزه خود، میتوانید به دنبال روشهایی برای ایجاد الهام و اشتیاق در خودتان باشید. این شامل ارائه چالشهای جدید، تعیین اهداف محققپذیر و نزدیک به قلبتان، جستجوی خوشبختی و رضایت شخصی، استفاده از تکنیکهای ترغیب و پاداش، باورهای قوی و مثبت درباره خودتان و تمرین روزانه است.
جملات انگیزشی عاطفی و احساسی در این مسیر بسیار کمک کننده است. همچنین، اطرافیان مثبت و پشتیبان نیز میتوانند در افزایش انگیزه شما مؤثر باشند، پس از آنها حمایت بگیرید و با افرادی که به هدفها و رویاهایتان اعتقاد دارند همکاری کنید. جملات انگیزشی برای سخنرانی بسیار استفاده می شود. در ویدیوی زیر تاثیر مثبت نگری و رویا پردازی را در رسیدن به موفقیت میبینیم.
سخن پایانی
داشتن انگیزه قوی و پایدار برای پیشرفت شخصی و دستیابی به اهداف زندگی مهم است. در این مقاله، به اهمیت انگیزش پرداختیم و راهکارهای عملی برای افزایش آن و اهمیت داستان انگیزشی را بررسی کردیم. با اجرای این راهکارها و توجه به عوامل مؤثر بر انگیزش، میتوانید بهترین نتایج را در زندگی خود بدست آورید. بنابراین، با تمرکز بر ایجاد انگیزه قوی و پایدار، میتوانید به رشد و پیشرفت شخصی خود برسید و زندگی موفقی داشته باشید.