نام کتاب : روش نوآور
نویسنده : چاک سوبودا (Chuck Swoboda)
سال انتشار : 2020
چاک سوبودا (Chuck Swoboda) در کتاب “روح نوآور”، تجربیات خود را در مورد نوآوری بیان میکند و آنچه را «روح مبتکر» مینامد، شرح میدهد: روح مبتکر، همان نگرش و انرژی ذاتی است که هر یک از ما در اعماق وجود خودداریم. او با توضیح این مفهوم، به ما میگوید که چرا به نظر میرسد این ذهنیت خلاقانه، در بسیاری از کارگران و رهبران مدرن گمشده است. او همچنین نشان میدهد که چگونه هرکسی میتواند روحیه خلاقیت و ابتکار را درون خود پرورش دهد و رفتارهایی که انرژی و الهامات نوآورانه او را محدود میکند، شناسایی کند.
سوبودا بابیان داستانهای زندگی خود و سایر اشخاص، نوآوری را بهطور کامل توضیح میدهد و به میگوید که ابداع و اختراع، از کجا نشاءت گرفته است و چگونه متخصصان و مدیران حرفهای میتوانند ذهن خود را برای خلاقتر شدن پرورش دهند. ازنظر سوبودا، نوآوری نهتنها عاملی کلیدی برای موفقیت شرکتها یا سرمایهگذاریهای تجاری است بلکه نقش مهم در لذت بردن تکتک افراد از کار و حرفه خود دارد. شما با اجرای روشهایی که سوبودا پیشنهاد میکند، یاد میگیرید که نوآوری کنید، از شکست نترسید و راهکار مشکلات لاینحل جهان را کشف کنید.
در این میکرولِرن به چنین پرسشهایی، پاسخ داده میشود:
- چرا غول نوآور درون ما، به خوابرفته است و معمولاً کاری انجام نمیدهد؟
- چطور میتوانیم روح مبتکر درونیمان را پرورش دهیم؟
- مدیران چگونه میتوانند بهعنوان رهبران نوآوری وارد صحنه شوند؟
- چطور میتوانیم مشکلات لاینحل و پیچیده را شناسایی کرده و راهکاری برای آنها بیابیم؟
درباره نویسنده
چاک سوبودا (Chuck Swoboda)، نویسنده، سخنران و یک فرد نوآور و خلاق است. او به مدت 16 سال در سمت رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل شرکت کری (Cree) فعالیت کرده و با اختراع لامپهای LED، انقلابی در صنعت نور و تصویر به راه انداخته است. شرکت کری در سال 2015 بهعنوان یکی از 50 شرکت نوآور جهان انتخابشده است. سوبودا میزبان پادکست معروف Innovators On Tap است.
میکروی شماره یک
همه روح نوآور منحصربهفردی داریم اما همه از آن استفاده نمیکنیم!
همه انسانها، درجایی از دنیای درونشان، روحی مبتکر و خلاق دارند اما بیشتر افراد، یا هرگز از این قوای درونی استفاده نمیکنند و یا آن را زیر بار اطلاعاتی که از مدرسه و کار کسب کردهاند، مدفون کردهاند. این خبر، هم خوب است و هم بد. خوب است چون نشان میدهد که هرکسی که به دنبال نوآوری است، میتواند به این قدرت ذاتی خود دست پیدا کند و بد است، چون بیرون کشیدن این توانایی از زیر انبوه اطلاعات غیرمفید و انباشته، کار سختی است. به هر صورت، تنها راه پیش روی کسانی که به دنبال نوآوری و هدایت خود یا شرکتشان بهسوی آیندهای روشنتر هستند، این است که به درون خود مراجعه کرده و آن غول نوآور را بیدار کنند تا بتوانند از قدرت آن در دنیای واقعی و در فضای سرمایهگذاری نوین استفاده کنند.
نکته مهمی که همه کارآفرینان و مبتکران باید بدانند این است که نوآوری، یک موضوع عمیقاً شخصی و منحصربهفرد است و فرایندی نیست که بتوان آن را گامبهگام آموزش داد و به خاطر سپرد. به همین دلیل است که نوآوران مشهور، همیشه یا حتی اغلب مواقع، از دانشگاهها بیرون نمیآیند؛ زیرا سیستم آموزش عالی، بر اساس نتایج قابل پیشبینی اولویتبندی شده است که این روش، نقطه مقابل نوآوری و خلاقیت است.
نوآوری از تجربیات شخصی، ایدههای جدید، ریسکپذیری و نترسیدن از شکست ناشی میشود. در اصل، نوآوری بیش از آنکه یک مهارت آموختنی باشد، یک ویژگی ذاتی است که خوشبختانه، همه ما از آن برخوردار هستیم. ما بهعنوان نوآوران آینده، تنها باید این نیروی پنهان را بشناسیم و آن را پرورش دهیم.
میکروی شماره دو
برای نوآوری، رفتارهای اصلی خود را تغییر دهید.
ازآنجاکه نوآوری بهجای یک فرایند مشخص و ثابت، یک موضوع شخصی است که از فردی به فرد دیگر متفاوت است، پس هر انسان مبتکر و مشتاق باید پیش از ورود به این عرصه، رفتارها و ویژگیهای اصلی خود را شناسایی کرده و در صورت نیاز، آنها را تغییر دهد.
این ویژگیهای مهم عبارتاند از:
- اجتناب از خطر و ریسک
- میل زیاد به پیشبینی همهچیز
- تمایل به انتخاب ایمنترین و کم ریسکترین گزینه
این ویژگیها به این معنی نیست که فرد مبتکر، باید هر مخاطرهای را بپذیرد، بلکه باید ریسکپذیری هوشمندانه داشته باشد. اگر فردی بخواهد مرتباً از نیروی خلاقیت خود استفاده کند باید تغییرات اساسی در رفتارهای خود ایجاد کند. بهطور خاص، باید چارچوبهای ذهنی که درگذشته و در مدرسه یا محل کار قبلی خود داشته، بشکند و دوباره از نو بیاموزد. همچنین نباید با ارائه نتایج پیشبینی پذیر و بدون ریسک، تنها به خوشنودی سهامداران شرکت بپردازد.
شما نباید بهعنوان یک انسان خلاق، طوطیوار آنچه دیگران مثلاً اساتیدتان میگویند، تکرار کنید و به دنبال نمره خوب باشید. بلکه باید رفتارهای اصلی خود را بهگونهای تغییر دهید که ریسکپذیرتر و جسورتر بوده و پذیرای ایدههای جدید از همه منابع باشید. برخورداری از این ویژگیها، همان چیزی است که شرکتهای جدید به آنها توجه میکنند. این شرکتها در جستجوی متخصصانی هستند که از نوآوریهای خود دفاع میکنند و با ریسکپذیری، میتوانند جهشی روبهجلو ایجاد کنند.
هر مبتکر مشتاق، پیش از رسیدن به دستاوردهای بزرگ، باید بر موانع درونی خود غلبه کند. مثلاً اگر از شکست میترسید، نمیتوانید ریسک کنید. پس باید این مانع درونی خود را به طریقی از میان بردارید. در دوران جوانی بیل گیتس، صنعت کامپیوتر با وضعیت فعلی، تفاوتهای زیادی داشت؛ اما گیتس با ریسکپذیری بالای خود، شرکت مایکروسافت را تأسیس و آن را به بزرگترین تولیدکننده نرمافزار در جهان تبدیل کرد. سیستمعامل نوآورانه ویندوز، صنایع کامپیوتر را متحول کرد.
میکروی شماره سه
بهجای چسبیدن به ثبات، تغییر را در آغوش بگیرید.
گاهی اوقات، تخصص میتواند مانند سدّی در برابر نوآوری باشد. بسیاری از افراد، حوزهای را پیدا میکنند و مهارت خود را در آن توسعه داده و سایر تجربیات را کنار میگذارند. آنها تصور میکنند که چون در یک زمینه، حرفهای شدهاند پس دیگر نباید چیزی یاد بگیرند و موضوع جدیدی را امتحان کنند. درصورتیکه برعکس این باور، کسانی که تجربه زیادی در یک حوزه دارند، باید بیش از بقیه به یادگیری بپردازند تا مسیر ذهنی و حرفهای خود را از پیشبینی پذیر بودن و ثبات خارج کرده و همواره در حال تحول و بهبود باشند.
توجه به این امر برای هر مبتکری حیاتی است که:
بهبود مستمر، راهی برای نوآوری است زیرا پیشرفتهای بزرگ معمولاً از ایدههای ناپیوسته ناشی میشویند. اگر تجربیات متفاوت و منابع ذهنی مختلفی داشته باشید، احتمال اینکه بتوانید نوآوری کنید بیشتر میشود.
میکروی شماره چهار
یک مسئله برای حل کردن پیدا کنید.
اغلب مشتریان بهندرت میدانند که دقیقاً چه انتظاری از افراد نوآور دارند. به همین دلیل، نوآوران بهجای توجه به خواستههای مبهم مشتریان، میتوانند خودشان به کشف یک مسئله بپردازند و سپس تلاش کنند تا راهکاری برای آن بیابند.
مثلاً داستان اختراع لامپ را در نظر بگیرید. لامپ روشنایی، یک راه حل مستقیم برای حل مشکل تاریکی بود. در آن زمان، هیچکس به ادیسون نگفته بود که به چنین ابزاری نیاز دارد. بلکه خود ادیسون، این مسئله را کشف کرد و راهکارش را اختراع نمود. ابداع ادیسون، جهان مدرن ما را پایهگذاری کرد.
مثال دیگر، گوشیهای هوشمند است. پیش از اختراع این گوشیها، هیچکس نمیتوانست تصور کند که زمانی میرسد که همه انسانها، بیشتر وقت خود را صرف کار کردن با این صفحات کوچکی میکنند که در کف دست آنها جای میگیرد.
پس روح مبتکر شما همزمانی میتواند به بهترین شکل اقناع شود که انرژی خود را بهجای توجه به شکایات سطحی مردم، بر پیدا کردن مسئله و دغدغه اصلی آنها و سپس، کشف راهحل مناسب آن متمرکز کنید.
میکروی شماره پنج
اگر با یک مسئله غیرقابلحل مواجه شدید، سعی کنید آن را حل کنید.
یکی از بهترین راهها برای شناسایی مشکلاتی که باید از طریق نوآوری حل شوند، این است که به آنچه دیگران میگویند «نمیتوان» حل کرد یا انجام داد، نگاه کنید. زمانی، مردم فکر میکردند که ارسال تصاویر از طریق امواج رادیویی غیرممکن است، اما بدون شک امروزه تلویزیونها رایجترین وسیله الکتریکی در جهان هستند.
وقتی یک فرد خلاق میشوند که کسی ادعا میکند کاری را نمیتوان انجام داد، یک مسئله و چالش را روبروی خود میبیند. شما هم اگر میخواهید روح مبتکر خودتان را فعال کنید، باید به مشکلاتی توجه کنید که حل آنها به نظر غیرممکن است. ای موارد، علائم خوبی هستند که به ما نشان میدهند رقیبی در آن حوزه وجود ندارد و مسئله، حلنشده باقیمانده است. پس اگر شما بتوانید این مشکل را حل کنید، به یکی از مخترعان بزرگ تاریخ تبدیل میشوید.
میکروی شماره شش
شکست، یک ابزار است. از آن استفاده کنید!
شکست، چیزی نیست که از آن اجتناب کنید. برعکس، باید یاد بگیرید که از ناکامی نترسید و از آن بهعنوان ابزاری مهم در یادگیری استفاده کنید. درواقع، ما با شکست خوردن است که بهترین موفقیتهای خود را به دست میآوریم. شکستها میتوانند دقیقاً به شما نشان دهد که در یک کسبوکار یا سرمایهگذاری، چهکارهایی را نباید انجام دهید یا چه راهحل جدیدی را برای مشکلتان پیدا کنید.
هر چه نسبت به شکست راحتتر باشید، کمتر از آن میترسید. مزیت دیگرِ نترسیدن از شکست این است که نسبت به مخاطرات، هشیارتر شده و روح مبتکر خود را قدرتمندتر میسازید. این رویکرد، اهمیت زیادی دارد زیرا خلاقیت ما، در موقعیتهای جدید و نیز مخاطرات و شکستهای تازه، خود را نشان میدهد که هر دو مورد، بدون ریسکپذیری و قبول احتمال شکست، غیرممکن هستند.
اگر مدیر یک سازمان هستید و به ابتکار و نوآوری اهمیت میدهید، باید بدانید که دانستن همهچیز پیش از تصمیمگیری، امکانپذیر نیست. در عوض باید کار خود را با اطلاعات در دست شروع کنید، ریسک شکست را بپذیرید و رفتهرفته در مسیر، یادگیری خود را تکمیل کنید.
میکروی شماره هفت
عقبنشینی نکنید.
همانطور که گفتیم بسیاری از افراد، از شکست میترسند و با اولین علائم ناکامی، از مسیر کنارهگیری میکنند؛ اما این کار، میتواند مرگ نوآوری باشد. شما باید عقبنشینی را از گزینههای خود حذف کنید و در مواجه با مشکلات، از خلاقیت و الهام استفاده کنید. کسی که در مسیر نوآوری حرکت میکند، نباید به عقبنشینی فکر کند. بهاینترتیب، ذهن شما تنها به راهکار مبتکرانه میاندیشند و راهحلی ارائه میدهد که هیچکس قبلاً به آن فکر نکرده است.
جوانی را در نظر بگیرید که تمام پسانداز و سرمایه خود را صرف راهاندازی یک شرکت میکند. البته شاید این کار برای همه ممکن نباشد اما ایده خوبی است. اگر چنین کاری کنید، دیگر راهی برای عقبگرد ندارید و مجبور هستید تا ترسهای خود را کنار بگذارید و حداکثر خلاقیت و نوآوریتان را به کار بگیرید.
میکروی شماره هشت
هر چه بیشتر یاد بگیرید، بیشتر نوآوری میکنید.
وقتی از شکست نمیترسید، از تخصص خود سدی برای تجربه و پیشرفت نمیسازید و همواره در حال یادگیری هستید، احتمالاً برای حل مشکلات، نوآوری بیشتری خواهید داشت. ذهن مبتکر مانند یک کوسه است، برای زنده ماندن و رشد کردن، باید به حرکت ادامه دهد. شما هم همانطور که در مسیر فراگیری قرار دارید، رفتهرفته راهحلهای جدید و ایدههای نوینی برای مشکلات پیدا خواهید کرد. این فرایند، تنها با یادگیری بیشتر، قدرت پیدا میکند.
نکته دیگری که باید بدانید این است که در مسیر خلاقیت، باید بهجای مدیریت به رهبری روی بیاورید. مدیران میتوانند با تمرکز بر مهارت رهبری، سازمان خود را به سمت نوآوری هدایت کنند؛ اما متأسفانه این دو مفهوم، اغلب اوقات اهدافی متضاد دارند. مدیران بیشتر بر ارائه نتایج قابل پیشبینی و کسب رضایت سهامداران تمرکز میکنند اما رهبران، به الهام بخشی و پرورش نوآوری میپردازند؛ بنابراین، رهبران وقت بیشتری با کارمندان و اعضای تیم میگذرانند و به خلاقیت و نوآوری آنها اهمیت میدهند.
میکروی شماره نه
از کثیف شدن دستان خود نترسید.
یکی از عواملی که برای پرورش روح نوآور باید به آن توجه کنید این است که باید خودتان هم دستبهکار شوید. نوآوری با نشستن پشت میز، نگاه کردن به نمودارها و دستور دادن به افراد، امکانپذیر نیست. حتی اگر در حوزههای فناوری فعالیت میکنید، بازهم باید وارد دنیای واقعی یک صنعت شوید تا مسائل آن را بهتر درک کرده و راهکار مناسبی برای آن ابداع کنید. با این کار میتوانید پیچیدگیها و مشکلات شرکتها را شناخته و روحیه نوآوری خود و گروهتان را تقویت کنید.
همچنین باید به خاطر بسپارید که راههای قدیمی، همیشه پاسخگوی مشکلات جدید نیست. شاید یک سازمان، اکنون “بهترین شیوه” کار خود را پیداکرده باشد اما در دنیایی که همواره در حال تغییر است، این شیوه تا ابد بهترین نخواهد ماند. ابتکارات و راهکارهای جدید، ارزش آن رادارند که یکبار امتحان شوند. پس به بهترین شیوه قدیم، بسنده نکنید و به دنبال روشهای جدید باشید.
از چارچوب خارج شوید و محدودیتهای ذهنی خود را از میان بردارید. تا 120 سال پیش، کسی نمیتوانست پرواز انسان را تصور کند چه برسد به اینکه پا به کره ماه بگذارد؛ اما هردوی این دستاوردها در کمتر از 70 سال به دست آمدند. همه این موفقیتها به خاطر نوآوری انباشته در نسلهای خلاق مهندسین، متفکرین و مبتکرین بوده است.
سخن پایانی
روح نوآور در انتظار شماست.
برای شروع نوآوری، لازم نیست از اول همهچیز را بدانید. تنها کافی است ذهن خود را به چالش بکشید و تصورات و پیشفرضهای قبلی خود را زیر سؤال ببرید. با تغییر رفتارهای اصلی خود شروع کنید و تلاش کنید تا هرروز بهتر از قبل باشید. بهاینترتیب شما هم میتوانید در حرفه خود، نوآوری کنید.