اگر شخصیتی درونگرا دارید باید خوشحال باشید چون می توانید به کمک آن ثروتمند شوید. فقط به بیل گیتس نگاه کنید. سوزان کین، نویسنده کتاب پرفروش ” قدرت درونگراها در دنیایی که نمی تواند دست از صحبت کردن بردارد” خود می گوید: بیل گیتس، یکی از بنیانگذاران مایکروسافت، یک درونگرا است، در حالی که طبق گزارش مجله اقتصادی فوربس، دارایی خالص او تقریباً 80 میلیارد دلار است. بنابراین می بینید که درون گرا بودن مزیت های خاص خود را دارد، به خصوص در مورد موفقیت مالی. در این مقاله از خودساخته می خواهیم به ویژگی های شخصیتی بیل گیتس و افراد با خصوصیت درونگرایی مانند او در مسائل اقتصادی بپردازیم و در مورد تمایز آن ها از برون گراها صحبت کنیم.
بیل گیتس کیست؟
بیل گیتس برنامه نویس و کارآفرین آمریکایی آمریکایی که شرکت مایکروسافت، بزرگترین شرکت نرم افزاری رایانه شخصی در جهان را بنیانگذاری کرد. گیتس اولین برنامه نرم افزاری خود را در سن 13 سالگی نوشت. در دبیرستان به تشکیل گروهی از برنامه نویسان کمک کرد که سیستم حقوق و دستمزد مدرسه خود را کامپیوتری کردند و Traf-O-Data را تأسیس کردند، شرکتی که سیستم های شمارش ترافیک را به دولت های محلی می فروخت. در سال 1975 گیتس که در آن زمان دانشجوی سال دوم دانشگاه هاروارد بود، به دوست شهر خود پل جی آلن پیوست تا نرم افزاری برای اولین میکروکامپیوترها توسعه دهد. آنها با تطبیق BASIC، یک زبان برنامه نویسی محبوب که در رایانه های بزرگ استفاده می شود، برای استفاده در میکرو رایانه ها شروع کردند. با موفقیت این پروژه، گیتس در سال اول دانشگاه هاروارد را ترک کرد و با آلن، مایکروسافت را تأسیس کرد. وقتی مایکروسافت مجوز سیستم عاملی به نام MS-DOS را به International Business Machines Corporation – که در آن زمان بزرگترین تامین کننده کامپیوتر و سرعت تنظیم کننده صنعت در جهان بود – را برای استفاده در اولین میکرو کامپیوتر خود، IBM PC (کامپیوتر شخصی) اعطا کرد، تسلط گیتس بر صنعت میکروکامپیوتر نوزاد بسیار افزایش یافت. پس از عرضه این دستگاه در سال 1981، IBM به سرعت استانداردهای فنی را برای صنعت رایانه شخصی تنظیم کرد و MS-DOS نیز سیستم عامل های رقیب را به بازار عرضه کرد. در حالی که استقلال مایکروسافت روابط با آیبیام را تیره کرد، گیتس به طرز ماهرانهای شرکت بزرگتر را دستکاری کرد به طوری که برای نرمافزارهای حیاتی به طور دائم به او وابسته شد. سازندگان رایانههای شخصی سازگار با آیبیام یا کلونها نیز برای نرمافزار اصلی خود به مایکروسافت روی آوردند. در آغاز دهه 1990 او به پادشاه نهایی صنعت رایانه شخصی تبدیل شد.
یک فرد درون گرا کیست؟
یک انسان درونگرا فردی است با ویژگی هایی از تیپ شخصیتی که درون گرایی نامیده می شود، به این معنی که آنها احساس راحتی می کنند که بر روی افکار و ایده های درونی خود تمرکز کنند تا آنچه در بیرون اتفاق می افتد. آنها از گذراندن وقت فقط با یک یا دو نفر لذت می برند نه گروه ها یا جمعیت های بزرگ.
وقتی کلمه درونگرا را می شنوید، ممکن است به کسی فکر کنید که خجالتی یا ساکت است و ترجیح می دهد تنها باشد. در حالی که این ممکن است برای برخی افراد درونگرا صادق باشد، اما این تیپ شخصیتی چیزهای بیشتری نیز دارد. اینکه شما فردی درونگرا یا برونگرا هستید، بستگی به نحوه پردازش دنیای اطرافتان دارد.
روانشناسی به نام کارل یونگ در دهه 1920 شروع به استفاده از اصطلاحات درونگرا و برونگرا (که گاهی اوقات برونگرا نوشته میشود) را به کار برد. این دو تیپ شخصیتی افراد را بر اساس نحوه دریافت یا صرف انرژی خود دسته بندی می کنند. یونگ میگوید درونگراها برای شارژ مجدد به ذهن خود روی میآورند، در حالی که برونگراها برای نیازهای انرژی خود به دنبال افراد دیگر هستند.
نشانه هایی که ممکن است درونگرا باشید
حدود یک سوم تا نیمی از مردم ایالات متحده درونگرا هستند. اگرچه در همه افراد متفاوت به نظر می رسد، اما درونگراها الگوهای رفتاری بسیاری دارند. به طور کلی افراد درونگرا:
• برای تمرکز نیاز به سکوت دارند
• منعکس کننده هستند
• خودآگاه هستند
• برای تصمیم گیری زمان می گذارند
• از تنهایی احساس راحتی می کنند
• از کار گروهی خوششان نمی آید
• نوشتن را به صحبت کردن ترجیح دهید
• پس از حضور در جمع احساس خستگی می کنند
• دوستان کمی دارند، اما با این دوستان بسیار صمیمی هستند
• رویاپردازی می کنند یا از تخیل خود برای حل یک مشکل استفاده کنید
• برای استراحت ذهنی خود عقب نشینی کنند
یکی از راههای فهمیدن اینکه آیا درونگرا هستید یا خیر، شرکت در آزمونی مانند نشانگر نوع مایرز-بریگز (MBTI) یا پروژه SAPA است.
علل درونگرایی
دانشمندان به طور قطع نمی دانند که دلیلی برای درون گرایی یا برون گرایی وجود دارد. چیزی که آنها می دانند این است که مغز این دو تیپ شخصیتی کمی متفاوت از یکدیگر کار می کند. محققان دریافتهاند که درونگراها نسبت به افراد برونگرا جریان خون بیشتری در لوب پیشانی خود دارند. این قسمت از مغز به شما کمک می کند تا چیزها را به خاطر بسپارید، مشکلات را حل کنید و از قبل برنامه ریزی کنید.
واکنش مغزهای درونگرا نسبت به دوپامین متفاوت از مغزهای برونگرا است. این یک ماده شیمیایی است که بخش پاداش و لذت جویی مغز شما را فعال می کند. درونگراها و برونگراها مقدار یکسانی از این ماده شیمیایی را دارند، اما مغزهای برونگرا از مرکز پاداش خود صدای هیجان انگیزی دریافت می کنند. از سوی دیگر، درونگراها تمایل دارند فقط از آن احساس فرسودگی کنند.
انواع درونگراها
درون گرایی نشانه همه یا هیچ چیز بر شخصیت شما نیست. روانشناسان فکر می کنند درونگراها در جایی روی یک ترازو سقوط می کنند. برخی افراد درونگراتر از دیگران هستند. افراد دیگر درست در وسط ترازو می افتند. به آنها ambiverts می گویند. درونگراها معمولاً دارای چند ویژگی برونگرا هستند که با درون گرایی هایشان ترکیب شده است و بالعکس. طیف گسترده ای از راه ها برای درون گرا بودن وجود دارد.
یک مطالعه نشان میدهد که درونگراها در یکی از چهار زیرگروه قرار میگیرند:
1. درونگراهای اجتماعی: این افراد نوع «کلاسیک» درونگراها هستند. درونگراهای اجتماعی گروههای کوچک و محیطهای آرام را در میان جمعیت دوست دارند.
2. درونگراهای متفکر: افراد این گروه خیالباف هستند. آنها زمان زیادی را صرف افکار خود می کنند و تمایل به تخیل خلاق دارند.
3. درونگراهای مضطرب: آنها به دنبال زمان تنهایی هستند نه فقط به این دلیل که دوست دارند، بلکه به این دلیل که اغلب در اطراف افراد احساس ناخوشایندی یا خجالتی می کنند.
4. درونگراهای محدود/بازدارنده: این افراد درونگرا قبل از اقدام فکر می کنند. آنها به احتمال زیاد تصمیمی از روی هوس نمی گیرند. معمولاً زمان بیشتری برای انجام اقدامات لازم است.
5. روش های درونگرای شما ممکن است در طول زمان و همچنین در تنظیمات مختلف تغییر کند. بعید است که از درون گرا به برون گرا تبدیل شوید. اما این امکان وجود دارد که بسته به آنچه در زندگی شما می گذرد، کم و بیش درون گرا شوید.
تفاوتهای اصلی افراد با خصوصیت درونگرایی با افراد با خصوصیت برونگرایی
طبق آزمون شخصیتی مایرز-بریگز (MBTI)، شخص درونگرا انرژی خود را از درون خود دریافت میکند، نه از منابع خارجی. به همین دلیل، اکثر مردم فکر میکنند که اشخاص درونگرا خجالتی هستند ولی این امر برای همهی درونگرایان صدق نمیکند. اشخاص درونگرای زیادی وجود دارند که در جمعهای بزرگ به راحتی صحبت میکنند و در محیط کار رهبران بزرگی هستند. حتی درونگرایانی وجود دارند که زندگی خود را با اجرای هنرهای نمایشی و یا به عنوان استاد دانشگاه میگذرانند. تنها فرق آنها این است که بعد از یک روز طولانی برای گرفتن انرژی دوباره، باید زمانی را به خود اختصاص دهند.
سطوح انرژی (میزان انرژی بدنی و سرحالبودن) و مدت زمانی که افراد ترجیح میدهند با دیگران در ارتباط باشند، تنها نکات قابل توجه و جالب که تفاوت بین درونگرایان و برونگرایان را نشان میدهند، نیستند. در حقیقت، لایههای دقیقتر و منحصربهفردتری در رفتار درونگرایان وجود دارد که باعث میشود بطور خاص برای کسب ثروت در طولانیمدت مناسب باشند.
درونگرایان کمتر تصمیمات لحظهای میگیرند
بسیاری از درونگرایان را میشود با عبارتی که در ادامه میآید تشخیص داد: من زمانی را به فکر کردن تخصیص میدهم تا بدانم هنگام عمل چه کاری را میخواهم انجام بدهم. درونگرایان، آدمهای منظم و تصمیم گیرندههایی محتاط هستند؛ دو ویژگیای که برای کسب ثروت در طولانی مدت بسیار ضروری هستند. رابرت کیوساکی (Robert Kiyosaki)، نویسنده و کارشناس مالی، میگوید: «مهم نیست چقدر پول درمیآورید؛ مهم این است که چقدر پسانداز میکنید.» این مسئله باعث میشود شما ثروتمند شوید.
دکتر مریم جَهدی، دکتر مستقر در بخش روانی و سلامت رفتاری در دانشگاه اوهایو میگوید به این دلیل درونگرایان تصمیمات لحظهای نمیگیرند که رفتار آنها بیشتر توسط پیآمدها و کمتر توسط پاداشها هدایت میشود. طبق مطالعهای در سایت LiveScience.com گفتهی جهدی تایید میشود که درونگرایان به جای هیجانزده شدن به خاطر لذتهایی که زود به دست میآیند، تمایل به پاداشهای دیرهنگام دارند.
برعکس، مطالعهای در سال 2013 توسط پرفسور دانشگاه کرنل ریچارد دپیو (Richard Depue) و دانشجوی فارغ التحصیل، یو فو (Yu Fu) انجام شد و نشان میداد که برونگرایان، دارای شیمی مغز متفاوتی نسبت به درونگرایان هستند. برونگرایان هنگامی که پاداشی به دست میآورند، مثل رسیدن به یک هدف مالی و یا خوردن یک غذای خوشمزه، مغزشان دوپامین بیشتری ترشح میکند. علاوه بر این در برونگرایان پاسخ به این دوپامین بسیار شدیدتر است؛ بنابراین آنها دفعات بیشتری فعالشدگی احساسات قوی مثبت را تجربه میکنند.
مطالعهای که به تازگی انجام شده و عنوان آن «مقیاس اعتیاد خرید برگن» است و توسط Journal Frontiers in Psychology در ماه سپتامبر منتشر شد، عنوان میکند: برونگرایی به مقدار زیادی با اعتیاد خرید مرتبط است و اظهار میکند برونگرایان احتمالا از خرید استفاده میکنند تا وضعیت اجتماعی خود را تقویت کنند و جذابیت اجتماعی خود را نگه دارند. مثل خریدن لباس و لوازم جدید برای هر موقعیت و مراسم. به این دلایل، برای برونگرایان سخت است که میزان خرج کردن خود را کنترل کنند و نظم کافی اقتصادی را برای ساختن ثروتی برای آینده داشته باشند.
درونگرایان تصمیمات سرمایهگذاری هوشمندانهای میگیرند
دکتر جهدی دربارهی سرمایهگذاری درونگرایان چنین میگوید: درونگرا بودن میتواند در گذر زمان بر ثروتمند شدن فرد موثر باشد چرا که بسیاری از تصمیمات اقتصادی درونگرایان بر اساس اجتناب از تصمیمات بد، پیامدهای منفی و فرصتهای از دسترفته گرفته میشود. در حالیکه یک برونگرا توسط پاداشهای لحظهای برای تقویت احساسات مثبتش هدایت میشود. احساساتی که در زمان یک خرید مهیج دارید. این درست برعکس چند سال انتظار برای دیدن یک بازدهی خوب از سرمایه است.
درکل، به گزارش رویترز سرمایهگذاری موفق نیازمند تاملی بادقت است و طرز تفکر درونگرایی به خاطر طبیعتش، تصمیمات با عجله و بدون تحقیق، برای مسئلهای به مهمی سرمایهگذاری را برنمیتابد. در حالی که بعضی از برونگرایان به دنبال هیجان و تصمیمات آنی هستند که این تمایل آنها را در معرض گرفتن تصمیمات سرمایهگذاری پرمخاطره و ناروا قرار میدهد، در حالیکه درونگرایانِ ساکت، دارای شمی محکم و مبتنی بر تحقیق هستند.
براساس مصاحبه مجلهی (U.S. News) با کین (Cain): درونگرایان علاقه دارند قبل از اینکه حرف بزنند یا عملی انجام دهند، به آرامی و عمیقا آن را پردازش کنند و با پاداش به تاخیر افتاده، مشکل ندارند. همچنین او برای رویترز توضیح داد که به همین دلیل است که سرمایهگذار افسانه ای وارن بافِت (Warren Baffett) اینقدر موفق است. کین میگوید: بافِت مثالی کلاسیک از یک انسان درونگرا است که با احتیاط و سنجش مناسب همهی جوانب، ریسک میکند.
درونگرایان در محل کار از بقیه بهتر هستند
علاوه بر مواظبت در خرج کردن و تفکر در سرمایهگذاری، درونگرایان در محل کار از بقیه بهتر هستند؛ و این بهتر بودن میتواند به آنها کمک کند تا پول بیشتری دربیاورند و ترفیع رتبه بگیرند. ممکن است آنها خیلی پرحرف یا اجتماعی نباشند؛ درونگرایان میتوانند چیزی که جنیفر کن ویلر (Jennifer Kahnweiler)، نویسنده و یکی از سخنرانان معروف در دنیا، چهار پی (4P) مینامد را اجرا کنند: آمادگی (Preparation)، حضور (Presence)، تلاش (Push) و تمرین (Practice)؛ تا به رهبرانی لایق در محل کار بدل شوند.
همچنین درونگرایان، انسانهای با فکر و وظیفهشناسی هستند. مارتی اولسن لینی (Marti Olsen Laney)، نویسندهی «مزایای درونگرایی» به CNN گفته است که درونگرایان ویژگیهای رهبری دارند که آنها را از برونگرایان متمایز میسازد. او میگوید: شما در انسانهای درونگرا الگویی از وظیفهشناس بودن، درست انجام دادن کارها، خلاق بودن و توانایی حل کردن مشکلات را میبینید.
بر اساس مطالعهی انجام شده در موسسه تحقیقاتی میشیگان افرادی که در صفت وظیفهشناسی نمراتی بالاتر از ۸۵ درصد مردم بدست آوردند هر سال ۱۵۰۰ دلار بیشتر از متوسط یک امریکایی درآمد کسب میکنند، که این مقدار در مدت حیات آنها بالغ بر بیش از ۹۶ هزار دلار درآمد و در پس اندازهای تمام عمرشان بالغ بر بیش از ۱۵۸هزار دلار خواهد بود.
10 توصیه از بیل گیتس برای جوانانی که میخواهند ثروتمند شوند
بیل گیتس در سال 1987 و در سن 31 سالگی میلیاردر شد و عنوان ثروتمندترین مرد جهان را در سن 39سالگی بدست آورد. بیل گیتس از آن زمان یکی از ثروتمندترین مردان دنیا است. او توصیههای مختلفی رو از سر دلسوزی برای جوانان سرتاسر دنیا در مورد نحوه رسیدن به ثروت و موفقیت ارائه کرده است . در این ویدیو میخواهیم با شما 10 مورد از الهام بخش ترین توصیههای بیل گیتس را در میان بگذاریم و امیدواریم که این توصیهها زندگی شما رو تغییر بدن.
توصیه شماره 1: در این دنیا خودتان را با کسی مقایسه نکنید. اگر مقایسه کنید به خودتان توهین کردهاید.
آبراهام لینکلن یک بار برای معلم فرزندش نامهای نوشت و درخواستی کرد. درخواست او ساده بود: به او یاد بدهید که هیچ کسی در دنیا بزرگتر از او نیست و او از کسی بزرگتر نیست. متاسفانه امروزه اکثر جوانان در زندگی خودشون رو با همه مقایسه می کنن و میخوان جای همه باشن. این مسیر به ناراحتی و شکست در زندگی منجر میشه. گوش کنین. شما موجود منحصر به فردی هستین که قرار نیست در هر کاری عالی باشین. اما در کاری خاص تبحر دارین. مأموریت زندگی شما این نیست که دیگران رو در بازی هاشون شکست بدین. مأموریت زندگی شما اینه که بازی خودتون رو بشناسین. خودتون باشین. بدونین که هیچ کسی بهتر از شما نیست و شما بهتر از کسی نیستین. شما موجودی منحصر به فرد هستین که میتونه به چیزی دست پیدا کنه که هیچ کس نمیتونه.
توصیه شماره 2: برای رسیدن به موفقیتهای بزرگ گاهی باید ریسکهای بزرگی بکنید.
بهترین زمان برای به مبارزه طلبیدن زندگی دوران جوانی است چون شما چیزی برای باختن ندارین واقعاً ندارین. زندگی رو آسون نگیرین. مثل بقیه زندگی نکنین. فقط درباره رویاهاتون صحبت نکنین. بیدار شین و اونا رو دنبال کنین. بهانه تراشی نکنین. با هر چیزی که دارین و در هر جایی که هستین شروع کنین. بلند شین و کاری بکنین.
توصیه شماره 3: روبه رو شدن با واقعیتهای دنیا از سن پایین بسیار اهمیت دارد
اکثر افراد تا سن چهل سالگی نمیدونن زندگی یعنی چی.؟ بیشتر آدمها با این توهم زندگی می کنن که زندگی ساده است یا باید ساده باشه. بیشتر آدمها انتظار دارن دولت یا والدین شون مشکلات اونا رو حل کنن. هر چه زودتر واقعیتهای زندگی رو درک کنین موفقتر خواهید شد. واقعیت چیه؟ واقعیت اینه که زندگی سخته و هیچ کس به شما در حل مشکلات تون کمک نمی کنه. متأسفیم اما دولت یا والدین تون نمیتونن به شما کمکی بکنن. هر چه که زودتر 100 درصد مسئولیتها رو در زندگی متقبل بشین موفقتر خواهید شد.
توصیه شماره 4: شما نیاز به مربی دارید.
مهم نیست شما بازیکن بسکتبال هستین یا تنیس یا ژیمناستیک یا کارت بازی می کنین. شما در زندگی تبدیل به کسی می شین که تحسینش می کنین. اگه فرد خاصی رو تحسین نکنین آدم خاصی هم نمیشین. شما نیاز به مربی دارین. کسی که به شما انگیزه بده و به چالش تون بکشه، کسی که بهتون کمک کنه به خودتون ایمان بیارین. مربی شما لازم نیست همیشه کسی باشه که بهش دسترسی فیزیکی داشته باشین. میتونین تصمیم بگیرین که کتابهایی از نویسندگانی بخونین که به چیزی که میخواستن دست پیدا کردن. میتونین این افراد رو به صورت آنلاین دنبال کنین و ویدیوهای الهام بخش شون رو ببینین. اما چرا این اهمیت داره؟ ساده است. چون زندگی سخته و اکثر اطرافیان شما چیزی درباره موفقیت نمیدونن. اگه پدرتون موفق نباشه نمیتونه بهتون یاد بده چطوری موفق باشین. اگه خواهر و برادرهاتون عادی باشن نمیتونن بهتون برای موفق شدن انگیزه و الهام بدن. برای همینه که باید برای پیدا کردن کسی که بتونه الهام بخش شما باشه و شما رو به چالش بکشونه خارج از قلمروتون رو نگاه کنین.
توصیه شماره 5: اگه به افراد مشکلات و راهحلها را نشان بدهید برای عمل کردن انگیزه پیدا میکنند.
شما برای موفق شدن در زندگی باید بتونین هدایتگر مردم باشین و اونها رو به سمت یک هدف مشترک سوق بدین. برای انگیزه دادن به افراد به جهت عمل کردن، باید بهشون نشون بدین که مشکل چیه و برای بدست آوردن راه حل چه باید کرد. به عنوان یک رهبر فقط دستورالعمل ندین. به افراد دلیل انجام کارها رو توضیح بدین
توصیه شماره 6: موفقیت معلمی حقه باز است.
موفقیت میتونه شما رو فریب بده که امکان شکست خوردن تون وجود نداره. اگه میخواین برای مدت طولانی موفق باشین باید متواضع باشین. خیلی از افراد به مدت چند دقیقه موفق هستن چون به نقطهای رسیدن که فکر می کنن همه چیز رو میدونن. افرادی که برای مدت طولانی موفق هستن هیچ گاه دست از یادگیری بر نمیدارن چون میدونن اگه به یادگیری ادامه ندن می بازن. این ما رو به توصیه هفتم می رسونه
توصیه شماره 7: من وقت زیادی را صرف خواندن میکنم.
بیل گیتس به عنوان پولدارترین فرد دنیا در بیش از سه دهه، همچنان به کتاب خواندن ادامه میده چون اون میدونه که زندگی هر روز تغییر می کنه و تنها راهی که میشه از همه چیز با خبر موند ادامه دادن یادگیری است. در عصر شبکه های اجتماعی و فیلمهای جذاب، چند نفر از جوانان وقتی رو به کتاب خوندن اختصاص میدن اما کتابهایی که شما میخونین آینده تون رو مشخص می کنه. به قول چارلی جونز شما همون آدمی هستین که پنج سال پیش بودین به جز افرادی که باهاشون ملاقات می کنین و کتابهایی که میخونین.
توصیه شماره 8: ما زندگی را با رویاهای بزرگ شروع میکنیم.
چیزهایی که میخواهیم بدست بیاریم، خلق کنیم، بسازیم و تجربه کنیم. اما اگه از کسی که چهل سالگی رو رد کرده سوال کنین چه بلایی سر رویاهایی که داشتین افتاد به احتمال زیاد میگه: زندگیه دیگه. بر اساس نتایج یک تحقیق، از بین 60 نفری که میخوان کسب و کار خودشون رو همین الان راه بندازن فقط یکی از اونها کاری رو شروع می کنه. نه فقط کسب و کار بلکه مردم به طور کلی از درد حاصل از اقدام کردن بدشون میاد به قدری که حتی وقتی سعی می کنن کاری انجام بدن اولین یا دومین شکست باعث عقب نشینی اونا به حاشیه امن شون میشه. بیشتر افراد رویاپردازن چون رویا شیرینه. اگه فقط شیرینی بخورین مدت زیادی سالم باقی نمی مونین. رویاها شیرینن و همه اونا رو میخورن .عمل کردن تلخه و برای همینه که تنها عده کمی از افراد اقدامات کنش گرا، مصمم و ثابت قدمی رو انجام میدن . در بین افرادی باشین که از رویاهاشون بیدار میشن. شروع کنین و بزنید به سیم آخر.
توصیه شماره 9: موفقیت ما بر اساس مشارکت مان از دوران کودکی شکل گرفته است.
اولین موفقیت بزرگ مایکروسافت در سال 1980 و در زمانی اتفاق افتاد که بیل گیتس با آی بی ام شریک شد و از آن زمان به بعد همیشه به دنبال افرادی بوده که بتونه باهاشون مشارکت کنه. شور و اشتیاق اون برای مشارکت کردن به قدری قوی بود که مایکروسافت میخواست با یکی از بزرگترین رقیبهاش یعنی شرکت کامپیوتری اپل مشارکت کنه. از اینا چه چیزی یاد میگیرین؟ اینکه یک دست صدا نداره. اگه یاد بگیرین چطوری با دیگران کار کنین در زندگی سریعتر رشد و پیشرفت میکنین.
توصیه شماره 10: ناراضی ترین مشتریان شما بزرگترین منبع یادگیری شما هستند
معنی این جمله در خودش نهفته. مشتریان ناراضی شما درباره چیزهایی که باید در محصولات یا خدمات تون اصلاح بشن بازخورد میدن. به طور خلاصه اگه میخواین در زندگی موفق و ثروتمند باشین، خودتون رو با کسی مقایسه نکنین. هیچ وقت اجازه ندین رویاهاتون از یاد برن، قوی باشین و ریسک کنین، متواضع باشین، کتابهای خوب بخونین. و یاد بگیرین که چطور با آدمهای دیگه کار و مشارکت کنید.
حرف آخر
محققان مدتهاست علاقهی زیادی به مطالعهی تفاوتهای بین درونگرایان و برونگرایان دارند. درحالیکه برونگرایان زمان زیادی از رهبری و مورد توجه بودن لذت بردهاند، تحقیقات نشان میدهد که الان وقت درخشیدن درونگرایان است و آنها هم میتوانند رهبرانی لایق باشند همانطور که بیل گیتس توانست.