نام کتاب: شرطبندی روی خود
نام نویسنده: لورا روتیمان (Laurie Ruettimann)
سال انتشار: 2021
خلاصه کتاب
کتاب “شرطبندی روی خود ” که در سال 2021 منتشرشده، یک راهنمای عملی برای پیمایش مدرن در محل کار است. اگر در یک شرکت بزرگ کارمند هستید، ممکن است احساس کنید هیچ کنترلی روی زندگی کاری خود ندارید؛ اما با قرار دادن خودتان در اولویت و تغییر طرز فکرتان در مورد کار، میتوانید در همینجایی که هستید، تغییرات بزرگی ایجاد کنید. با کمک آموزههای این کتاب، شما هم میتوانید برای ماندن در شغل فعلی یا ترک آن برنامهریزی کرده و تصمیم بگیرید.
میکروی شماره یک
بهترین حامی خودتان باشید وزندگیای را که دوست دارید خلق کنید.
بسیاری از ما با چشمانی پرامید به یک سازمان جدید قدم میگذاریم، اما بهسرعت از وضعیت شغلی خودمان سرخورده میشویم. امروزه بسیاری از محیطهای کاری، به سیستمی غیرمفید تبدیلشدهاند. آنها کارمندان خود را در معرض فرسودگی شغلی قرار میدهند، بخشهای HR سهلانگاری دارند و دستمزد بسیار کمی پرداخت میکنند. بااینحال، اگر همهچیز خیلی بد و نامطلوب است، اما یک خبر خوب هم وجود دارد. مهم نیست که کجا کار میکنید، شما این قدرت رادارید که زندگی خود را برای بهتر شدن تغییر دهید.
این بهبودی، ممکن است به این معنی باشد که سازمان سمی فعلی را ترک کنید؛ شغلی جدید و مطابق با رویکرد خودتان بیابید و در ضمن، زمان بیشتری برای مسائل مهمی مانند خانواده، دوستان، سفر و تفریح ایجاد کنید.
پس اگر شما هم:
- مانند نیمی از آمریکاییها، در محل کارتان بیحوصله یا بیانگیزه هستید،
- کارهای خودتان را در طول هفته به تعویق میاندازید،
- و برای بازنشستگی لحظهشماری میکنید،
پیشنهاد میکنیم به این خلاصه کتاب گوش بسپارید.
در این میکرولِرن به چنین پرسشهایی، پاسخ داده میشود:
- چطور گردشگری پزشکی در تیجوآنا، زندگی لورا روتیمان (Laurie Ruettimann) را تغییر داد؟
- چرا برای کار خود ارزش قائل نمیشوید؟
- چرا هرگز، ترک محل کار با عصبانیت ایده خوبی نیست؟
میکروی شماره دو
هیچکس جز خودت نمیتواند تو را نجات بدهد!
لورا روتیمان (Laurie Ruettimann) نویسنده این کتاب، آنقدر از کار خود در ” فایزر ” (Fizer) متنفر بود که صبحها بهسختی میتوانست خود را از رختخواب بیرون بکشد. او ساعتهای زنگدار تمام خانه را تنظیم کرده بود، زیرا نمیتوانست از جایش بلند شود.
فایزر به او شغلی در بخش منابع انسانی خود پیشنهاد داده بود و قول داده بود که این شغل، پر از فرصت برای کارهای تیمی و اعتبار فردی باشد؛ اما وقتی شروع به کارکرد، متوجه شد که وظیفه اصلی او، سفر و پرواز به سراسر کشور است تا کارکنانی را که قربانی “تجدید ساختار سازمانی ” شده بودند، اخراج کند؛ زیرا بخشی که او در آن کار میکرد، برای انجام این اقدامات، ناکارآمد بود. لورا احساس بدبختی میکرد و همه بخشهای زندگیاش، تحت تأثیر این مشکلات قرار داشت. سلامتی او به دلیل پرخوری و نداشتن زمانی برای ورزش آسیبدیده بود. رابطهاش با همسرش دچار مشکل بود، زیرا او تلخ و بدبینانه رفتار میکرد؛ و لورا بهشدت افسرده شده بود؛ اما نمیتوانست راهی برای خروج از این وضعیت پیدا کند. تا اینکه بالاخره، از یک منبع غیرقابلتصور، الهام گرفت.
لورا دریکی از سفرهایش در حال ورق زدن مجلهای در فرودگاه بود که داستانی را در مورد “کورتنی لاو ” که برای عمل جراحی کاهش وزن به تیجوانا رفته بود را مطالعه کرد. بنا به دلایلی، این مقاله او را آنقدر هیجانزده کرد که مدتها بود چنین احساسی پیدا نکرده بود. اگر کورتنی لاو میتوانست مدیریت زندگیاش را به دست بگیرد، پس چرا لورا نتواند؟ بنابراین، او تصمیم گرفت تا برای همان عمل جراحی، سفر هیجانانگیز خود را به مکزیک برنامهریزی کند. سفری که زندگی او را تغییر داد؛ نه به این دلیل که باعث کاهش وزن او شده است، اگرچه این نتیجه را هم داشت.
این تصمیم، زندگی او را تغییر داد زیرا لحظهای را رقم زد که او مسئولیت زندگی خودش را بر عهده گرفت و سلامتیاش را در اولویت قرارداد. لورا شروع به ورزش کرد و سرانجام نزد یک درمانگر رفت. او نویسندگی را نیز امتحان کرد زیرا همان کاری بود که همیشه دوست داشت انجام دهد. وبلاگی درباره دنیای مخفی در حوزه منابع انسانی به راه انداخت و در عرض شش ماه، فایزر را ترک کرد تا یک نویسنده و مشاور تماموقت شود. امروز، او به مردم سراسر جهان توصیه میکند که چگونه بهترین مشاور خودشان باشند و چطور، از همان ابتدا با تمرکز روی خودشان، کار وزندگیشان را اصلاح کنند.
میکروی شماره سه
از معرفی خود با کاری که انجام میدهید دستبردارید و به یک تنبل حرفهای تبدیل شوید.
وقتی در یک مهمانی هستید چگونه خودتان را به افراد جدید معرفی میکنید؟ اگر مانند اکثر مردم باشید، احتمالاً نام خود را میگویید و سپس به آنها میگویید که کجا کار میکنید. به این بیانیه، “هویت شغلی ” میگویند. اگرچه ممکن است برای مردم مفید باشد که شغل شما چیست، اما این نوع معرفیها بسیار محدودکننده هستند.
حقیقت این است که ما علاوه بر کارمان، وابستگیهای دیگری هم داریم. ما یک دوست، یک عاشق و احتمالاً یک پدر و یا مادر هستیم. ما عاشق کتابهای علمی تخیلی مبهم و بستنیهای عجیبوغریب هستیم. ما در پناهگاههای حیوانات، داوطلب میشویم و رؤیای انجام رقص تانگو را در ذهن خود جایدادهایم. بهطور خلاصه، ما دارای ابعاد مختلفی هستیم وزندگی ما دارای ارزشها و اهدافی است که ربطی به کاری که برای امرارمعاش انجام میدهیم ندارد.
در فرهنگ شلوغ و پردردسر امروزی، اینیک وضعیت معمولی و رایج است که 6 ساعت در هرروز کارکنید و کل 24 ساعت شبانهروز را در 7 روز هفته در دسترس باشید؛ اما این روش کار، هزینههای زیادی دارد. کار بیشازحد به این معنی است که برای دوستان، خانواده، ورزش، خواب و همهچیزهای دیگری که باعث شادی شما میشود، وقت ندارید؛ بنابراین، باید محدودیتهایی را برای کار خودتان قائل شوید. برای شروع، میتوانید خودتان حامی خودتان باشید و از انجام وظایف اضافه، خودداری کنید. ساعات کار کمتر به معنای بهرهوری کمتر نیست. درواقع، این بدان معناست که رهبری زندگی خود را به دست بگیرید تا بتوانید درزمانی که دارید، بهرهوری بیشتری داشته باشید.
بهعنوانمثال دیانا (Deanna) را در نظر بگیرید. او مدیری پرمشغله و موفق بود؛ اما دچار فرسودگی شغلی هم شده بود. او به تیمش قول داده بود که هر زمان که به او نیاز داشته باشند آنجا باشد؛ اما به نظر میرسید که آنها همیشه به او نیاز دارند. او عصرها بهجای داشتن وقتی برای انرژی گرفتن و همراهی با خانوادهاش، به آنها پیامهای کوتاهی میفرستاد و آتش اشتیاق و انرژی خودش را خاموش میکرد. دیانا برای تغییر ناامید بود و شروع به جستجوی شغل دیگری کرد؛ اما به نظر میرسید که تمام نقشهایی که به او پیشنهاد میشد، شبیه به هم بودند. نویسنده، دیانا را متقاعد کرد که بهجای ترک شغل فعلی، تاکتیک دیگری را امتحان کند: کمتر کار کند!
دیانا با تیم خود جلسهای تشکیل داد و با همه آنها در مورد اینکه چقدر استرس دارد صحبت کرد. او گفت از اینکه همیشه در حال آمادهباش باشد، آسیب میبیند و درنتیجه، باید به کمک اعضای تیمش، مشخص کند که وضعیت اضطراری واقعی چه ویژگیهایی دارد. با این اقدامات، ارتباطات کارکنان در خارج از ساعات اداری کاهش یافت و روحیه تیم بالاتر رفت. تنبل شدن به دیانا اجازه داد تا شغل خود را حفظ کند و با چیزهایی که خارج از محل کار دوست دارد، دوباره ارتباط برقرار کند.
میکروی شماره چهار
قبل از شروع یک پروژه جدید، با انجام پیشآزمون، احتمال شکست را کاهش دهید.
در سال 1986، شاتل فضایی “چَلِنجِر ” در ایالاتمتحده به هوا پرتاب شد. مردم هیجانزده، دور تلویزیونهای خود جمع شده بودند تا این لحظه تاریخی را تماشا کنند؛ اما اندکی پس از بلند شدن، موشک میان زمین و هوا منفجر شد. هفت فضانورد در آن روز جان باختند. اینیک فاجعه بود که میشد از آن جلوگیری کرد. تمام تحقیقات نشان داد که یکی از مهندسانی که روی پرتاب شاتل کار میکرد به مافوق خود در مورد مشکلات جدی موشک هشدار داده بود؛ اما هیچکس به او توجهی نکرد. ناسا برای پرتاب بهموقع موشک سرمایهگذاری کرده بود و هشدارهای کارشناس خود را نادیده گرفت.
اکثر محیطهای کاری در زمینه توجه به نتایج احتمالی منفی، مانند گذشته ناسا عمل میکنند. ما ترجیح میدهیم بعدازاینکه همهچیز خراب شد، ارزیابی پس از شکست را انجام دهیم؛ تا اینکه قبل از انجام کار، پیشبینی کنیم که چه چیزی ممکن است اشتباه پیش برود. درصورتیکه این دقیقاً همان کاری است که باید انجام دهیم تا مطمئن شویم پروژههایمان موفق پیش میروند.
مردم میتوانند ترسهای تقریباً خرافی داشته باشند: مثلاً فکر کنند که صحبت از شکست، باعث میشود ناکامی را جذب کنند، اما کاملاً برعکس است. درواقع، مطالعات نشان دادهاند که انجام یک تمرین پیش از شکست، یعنی تمرینی که در آن با دقت در مورد همهچیزهایی که ممکن است در یک پروژه، اشتباه رخ دهد فکر میکنید، درواقع شانس موفقیت شمارا تا 3 درصد افزایش میدهد. با انجام این کار، قبل از وقوع یک اتفاق ناخوشایند، راهحلهایی برای مشکلات و اشتباهات احتمالی ایجاد میکنید.
بهعنوانمثال، اگر همیشه آرزو داشتید که بهعنوان یک کارآفرین فردی، قدم در دنیای تجارت بگذارید، انجام یک پیش تست شکست، ممکن است به شما نشان دهد که در معرض خطر تمام شدن سریع پول هستید، یا ممکن است به شما نشان دهد که احتمالاً باید برای جذب مشتریان جدید تلاش کنید.
شناسایی آن مشکلات به شما این امکان را میدهد که راهحلهایی را از قبل، ارائه دهید. بهعنوانمثال، میتوانید شش ماه بیشتر در محل کار فعلی خود بمانید تا پسانداز خود را افزایش دهید. یا یک دستیار را استخدام کنید که در شبکهسازی عالی باشد تا کسبوکار جدید را پیش ببرد.
داشتن مسئولیت یک شغل یا کسبوکار، مستلزم ریسک کردن است؛ اما ریسکپذیری به معنای قبول کردن شکست و بدبختی نیست؛ بلکه به این معنی است که یک رؤیاپرداز عملگرا باشید. بهعبارتدیگر، دقیقاً آنچه میخواهید به آن برسید را تجسم کنید و سپس مطمئن شوید که برای هر احتمالی و چالشی، برنامهریزی میکنید. گاهی اوقات، انجام یک پیشآزمون، به شما نشان میدهد که بهترین اقدام این است که در همانجایی که هستید بمانید. ممکن است متوجه شوید که چیزهایی که مانع علاقه شما به شغلتان میشوند، در محیط بیرونی نیستند، بلکه درونی بوده و به خود شما بستگی دارند. داشتن این دانش به شما کمک میکند تا باوجوداینکه یک کارمند با حقوق معمولی هستید، از همینجا و اکنون، تغییرات را شروع کنید.
میکروی شماره چهار
مدیر شرکتتان را ارزیابی کنید و از او بخواهید تا بهاندازه ارزشی که برای سازمان دارید به شما حقوق پرداخت کند.
همه ما میدانیم که چگونه با چکهای دستمزد شرکتمان زندگی میکنیم. درعینحال، از اینکه چگونه حسابهای بانکی ما بهسرعت پس از پرداخت وام مسکن، بیمه و تمام هزینههای ماهانه دیگر خالی میشود تعجب میکنیم. این تصادفی نیست که بسیاری از ما باوجود سختکوشی، گاهی بیپول میشویم.
شرکتها، ساختار پرداختی دارند که به بالاترین عضو سازمان با پرداختهای زیاد پاداش میدهند و درعینحال به اکثر کارگران و کارمندان، حداقل دستمزد را پرداخت میکنند. درواقع دستمزد مدیران ارشد از سال 1970، حدود 940 درصد افزایشیافته است! و این در حالی است که حقوق کارگران کمدرآمد، راکد مانده و یا حتی کاهشیافته است. ما میتوانیم از این مدیران تنبل عصبانی شویم، اما میتوانیم در یک یا دو مورد هم به آنها حق بدهیم. مدیران عامل و مدیران ارشد، یک حس استحقاقی دارند. آنها احساس میکنند که با تلاش زیاد خودشان، حقوق بسیار بالا، سهام شرکت و پاداشهای خوب را به دست آوردهاند؛ درنتیجه دائماً دستمزد بیشتری را درخواست میکنند.
پس شما هم اگر خودتان را محق میدانید، باید بتوانید درخواست افزایش حقوق داشته باشید؛ اما اغلب اوقات این درخواستها رد میشود. از طرف دیگر، اگر هرگز چیزی نخواهید، هیچوقت هم یک پاسخ مثبت دریافت نخواهید کرد. پس باید چهکار کنیم؟
زمانی که نویسنده بهتنهایی بهعنوان مشاور وارد بازار کار شد، مصمم بود بهجای حمایت از شیوههای کار وحشتناک و سخت در شرکتهای بزرگ، کارهای خوبی در جهان انجام دهد؛ اما بسیاری از سازمانهای غیردولتی که برای کمک به او مراجعه کردند، به او پولی پرداخت نمیکردند. تا جایی که رفتهرفته، کسبوکار او بدون هیچ درآمد واقعی رو به نابودی رفت و بدهیهای او زیاد شد. او متوجه شد که برای اینکه واقعاً تفاوتی ایجاد کند، ابتدا باید تجارتی درآمدزا برای خود ایجاد کند؛ بنابراین یک مشاور مالی استخدام کرد و به کمک مشاورش، شروع به بودجهریزی کردند. او از هتلهای مجلل و قرار ملاقات بزرگ شروع کرد و تلاش کرد تا بدهیهایش را پرداخت کند. اگر یک سازمان غیردولتی میخواست از او مشاوره بگیرد و ادعا میکرد که نمیتواند هزینه مشاوره را بپردازد، او تلاش میکرد تا روشهای پرداخت دیگر را به آنها پیشنهاد کند. بهعنوانمثال، با معرفی او به حامیان مالی یا مشتریان جدید، یا ارائه فیلم باکیفیت بالا از رویدادها و تبلیغات رایگان، دستمزد خود را دریافت میکرد. وقتی سرانجام، امور مالی خود را برنامهریزی و منظم کرد، تجارت او رونق گرفت. پرداخت بدهیها، به او این آزادی را داد تا پروژههایی که واقعاً به آنها علاقهمند بود را انجام دهد. او اکنون میتواند به مردم بیاموزد که چگونه از حق خودشان دفاع میکنند، زیرا خود او هم این کار را فعالانه برای خودش انجام میدهد.
میکروی شماره پنج
وقتی در بلاتکلیفی گیرکردهاید، چیز جدیدی یاد بگیرید.
تصور کنید شغلی دارید که آنقدر سرتان خلوت است که میتوانید تمامروز را در موزهها پرسه بزنید. این اتفاقی است که برای نویسنده هنگام برگزاری یک کنسرت آرام در شیکاگو افتاد. کار واقعی او آنقدر کم بود که بعد از ساعت 3 بعدازظهر حاضر میشد و بعد برای ناهارهای طولانی و پیادهروی به شهر میرفت. ممکن است این شغل رؤیایی شما به نظر برسد، اما در واقعیت، چندان سرگرمکننده نبود.
همه دوست دارند احساس هدفمندی و ارتباط داشته باشند؛ بنابراین نویسنده کتاب هم که کار خاصی برای انجام نداشت، احساس بیحوصلگی و بیهدفی میکرد. او همچنین تنها بود و کسی را نداشت که در آن شهر با او صحبت کند. او احساس گناه میکرد که زمان زیادی را تلف میکند. یک روز، یکی از همکاران به او پیشنهاد کرد که از زمان خود برای دریافت گواهینامه پیشرفته در منابع انسانی استفاده کند. لورا در آن دوره ثبتنام کرد و متوجه شد که این چالشی است که همیشه به دنبالش بوده است. مطالعه برای دریافت گواهینامه HR، به او احساس هدفی را داد که ازدستداده بود؛ و او را به مهارتهای جدیدی که میتوانست در محیطهای کاری آینده استفاده کند، مجهز کرد.
پس اگر احساس نارضایتی یا گیر افتادن در یک موقعیت رادارید، یادگیری چیزی جدید باید اولین کاری باشد که انجام میدهید. ذهن خود را به آخرین بررسی عملکرد خود، یا حتی بازخوردی که پس از مصاحبه دریافت کردید، منعطف گردانید. شاید به شما گفتهشده که فاقد مهارتهای رهبری هستید یا باید دانش خود را در مورد یک برنامه کامپیوتری ارتقا دهید. سپس، یکی از مواردی را که میخواهید بهبود ببخشید انتخاب کنید و به دنبال یادگیری و شرکت در دورههای مرتبط با آن باشید.
امروزه آنقدر اطلاعات رایگان و آنلاین وجود دارد که پول نباید مانعی برای شما باشد. میتوانید با یوتیوب شروع کنید یا دورههای رایگان لینکدین را مشاهده کنید. فقط مطمئن شوید که چیز جدیدی یاد میگیرید. بهترین راه برای اطمینان از اینکه به رشد خود ادامه میدهید، یافتن یک مربی خوب است. به اطراف خود نگاه کنید و به این فکر کنید که چه کسی را در شرکت خود تحسین میکنید؟ آیا رئیسی با همدلی و هوش تجاری استثنایی وجود دارد؟ یا یک همکار ارشد که مرزهای خوبی بین کار وزندگی شخصی خود ایجاد میکند؟ اینها همان افرادی هستند که باید با آنها رابطه برقرار کنید و از آنها یاد بگیرید. مربیان خوب حتی لازم نیست افرادی باشند که شما آنها را میشناسید. یادگیری چیزهای جدید به شما احساس موفقیت و هدفمندی میدهد، حتی اگر در بنبست یک کار قرارگرفته باشید.
میکروی شماره شش
فردی هوشمند و جویای کار باشید.
اگر معدن طلایی از پدربزرگتان به ارث نبرده باشید، بهاحتمالزیاد مجبور شدهاید در مرحلهای از زندگیتان به دنبال شغل و درآمد باشید. هرچه بیشتر درگیر پیدا کردن شغل باشید، متوجه میشوید که پیدا کردن کار و شغل هرگز آسان نیست و میتواند آسیبهای خود را حتی برای انعطافپذیرترین انسانها داشته باشد.
تائید نشدنهای متعدد در مصاحبهها و عدم اطمینان شغلی، احساس امنیت شمارا با مشکل مواجه میکند و میتواند شمارا دچار احساس ناکامی کند. متأسفانه، کارفرمایان احتمالی شما قطعاً این حس ناامیدی شمارا درک خواهند کرد؛ بنابراین، سریعترین کاری که باید در یافتن هر شغلی انجام دهید این است که رفاه خود را در اولویت قرار دهید و روی یک ذهنیت مثبت کارکنید.
کارجویندگان باهوش، یافتن شغل را به یک موضوع شخصی تبدیل نمیکنند. آنها میدانند که طرد شدن، بخشی از بازی است و راههایی برای کنترل احساسات خود ایجاد کردهاند. از سوی دیگر، آنچه نویسنده آن را “جویندگان کار خجالتی ” میخواند، باعث میشود تا فرد، عدم تائید شدن را به این معنا تفسیر میکند که مشکلی در خودش وجود دارد. این افراد در دردهای خودشان گیر میکنند و احساس میکنند که بدبختی و بدشانسی، به دنبال آنهاست. همانطور که میتوانید تصور کنید، اینیک طرز فکر ایدئال برای یافتن شغل نیست.
برای زنده ماندن در ماراتن کاریابی، شما باید انعطافپذیری داشته باشید و رفاه خود را در اولویت قرار دهید. شما باید یک کارجوی باهوش باشید. مطمئن شوید که بهدرستی غذا میخورید، بهاندازه کافی میخوابید و بهطور منظم ورزش میکنید. پس برای دوستان و خانواده و فعالیتهایی که به شما یادآوری میکنند که ارزش شما با کارتان مشخص نمیشود، وقت بگذارید. اولویت دادن به خود مراقبتی نهتنها یافتن شغل را لذتبخشتر میکند، بلکه موفقیتآمیزتر نیز خواهد بود.
وقتی به دنبال شغلی هستید، مهمترین کاری که میتوانید انجام دهید ایجاد روابط واقعی است. بهجای شبکهسازی هیجانانگیز، با سایر کارجویندگان ارتباط برقرار کنید، نکات و توصیههای خودتان را با آنها به اشتراک بگذارید یا سعی کنید یک همکار جوانتر را راهنمایی کنید. این قبیل اقدامات خدماتی و حمایتی، جامعه شمارا میسازند و شهرت شمارا افزایش میدهد. شما هرگز نمیدانید چه کسی میتواند شمارا به “فرصت کار بزرگ بعدی ” معرفی کند.
وقتی به مرحله مصاحبه رسیدید تا حد امکان، کار افراد مصاحبهکننده برای استخدامتان را آسان کنید. معنی آن این است: حرفهای لباس بپوشید و برای مصاحبه آماده شوید؛ تلفن خود را خاموشکنید و مطمئن شوید که ازنظر ذهنی در حال آماده و راحت هستید و ذهنتان درگیر موضوع دیگری نیست. درنهایت، قبل از ترک کردن اتاق مصاحبه، حتماً بازخورد بگیرید. پرسیدن اینکه آیا مصاحبهکنندگان شما، نگرانی یا سؤالات بیپاسخی دارند، این فرصت را به شما میدهد که در لحظه به مسائل بپردازید.
میکروی شماره هفت
هرگز با عصبانیت کار خود را ترک نکنید.
احتمالاً ضربالمثل “کاه کمر شتر را شکست ” را شنیدهاید. ممکن است اتفاقی به ظاهر کوچک در محل کار بیفتد و ناگهان متوجه شوید که زمان ترک آن کار فرارسیده است. برای یکی از مشتریان نویسنده، آن لحظه زمانی فرارسید که شرکت، دفتر کارش را از او گرفت و به جای آن او را مجبور کرد در یک اتاقک پر سر و صدا در یک محیط باز کار کند. برای شما، ممکن است این موضوع رخ دهد که دوباره در ترفیع رد شدهاید؛ یا به سادگی، رفت و آمد شما خیلی طولانی است. دلیل شما هرچه که باشد، گاهی اوقات بهترین کار این است که دست از کار بکشید؛ اما مانند هر کاری که در حرفه خود انجام میدهید، باید ترک کار را نیز بهصورت استراتژیک انجام دهید.
ممکن است احساس خوبی داشته باشید که وارد دفتر رئیس خود شوید و به او بگویید که او یک احمق است، اما ترک کار با شرایط بد، هرگز ایده خوبی نیست. این چیزی است که یک کارمند، با تجربهای تلخ یاد گرفت. او یک استعفانامه بسیار بیادبانه به رئیسش نوشته بود. رئیس او این پیام را برای مدیریت شرکت جدیدی که قصد داشت در آن کار کند، ارسال کرد. شرکت جدید پیشنهاد استخدام او را لغو کرد و او بیکار ماند.
هر احساسی که نسبت به کارفرمای فعلیتان دارید، باید مطمئن شوید که با لطف و محبت استعفا میدهید و همیشه یک برنامه پشتیبان قبل از شروع کار دارید. این یعنی که سبد تخممرغهایتان را سالم نگه داشتید تا از سرمایهگذاری یا کارآفرینی جدید شما حمایت کند. مطمئناً، جستجوی مخفیانه برای یک شغل جدید در حالی که هنوز در محل قدیمی کار میکنید میتواند دشوار باشد؛ اما نداشتن درآمد برای ماههای طولانی، سختتر خواهد بود. بنابراین، هنگامیکه آماده ترک کار فعلیتان هستید، ابتدا مطمئن شوید که شغل دیگری برای فعالیت و کسب درآمد دارید.
اگر به درستی استعفا دهید، حتی میتوانید غرامت هم دریافت کنید. دپارتمانهای منابع انسانی هرگز به این موضوع اعتراف نمیکنند، اما بسیاری از شرکتها خوشحال میشوند که بیصدا آنجا را ترک کنید و در عوض این کار، به شما پول پرداخت میکنند.
پس اگر از کار خود ناراضی هستید، زیرا کارتان مناسب شما نیست یا کارهایی را انجام میدهید که هرگز برای آنها کارتان را شروع نکردهاید، این موضوع را با رئیستان در میان بگذارید. بعد به جستجوی کار بپردازید و مطمئن شوید که تحقیقات خود را انجام دادهاید و نحوه استدلال قانعکنندهای را پیداکردهاید. مطمئناً رئیس شما به این خواسته منطقی و بدون جنگودعوا، نمیتواند نه بگوید.
فرض دیگر این است که در بدترین حالت، شمارا از محل کارتان اخراج کنند؛ اما اگر بههرحال قصد ترک شرکت رادارید، چیز زیادی برای از دست دادن ندارید و در صورت موافقت رئیستان، همهچیز برای به دست آوردن دارید. به بخش منابع انسانی بروید و اعلام کنید که میخواهید تجربههای دیگری داشته باشید.
روزی که نویسنده یکی از روسای خود را در حال رابطه با منشی خود دید، روزی بود که او نسبت به دنیای منابع انسانی شرکت بدبین شد. او به مدیرش گفت که بخش منابع انسانی در مورد این رابطه چه خواهد کرد؛ اما مدیر او فقط شانههایش را بالا انداخت و گفت که این موضوع به بخش منابع انسانی سازمان ربطی ندارد، زیرا “دستمزد او بالاتر از دستمزد آنها است!” بنابراین HR شرکت، هیچ کاری انجام نداد. اندکی بعد، منشی شرکت کار خود را از دست داد و بخش منابع انسانی هم نتوانست از یک کارمند آسیبپذیر در برابر تحمل عواقب این رابطه محافظت کند.
در حالت ایده آل، دپارتمانهای HR مکانهای عادلانهتر و امنتری را برای همه کارمندان فراهم میکنند. آنها از حقوق زنان و رنگینپوستان محافظت میکنند، برای مقابله با تبعیض و اجرای حقوق برابر میلیونها نفر کار میکنند. آنها مطمئن میشوند که فرآیندهای استخدام و ارتقاء، عادلانه و شفاف است. برخی از بخشهای منابع انسانی اینگونه هستند، اما متأسفانه، بیشتر عرصهها اینگونه نیست؛ بنابراین منتظر یک بخش عالی HR نباشید تا در حرفهتان به شما کمک کند. در عوض، تشویقکننده واحد منابع انسانی خود باشید و به خودتان کمک کنید.
بنابراین اگر شغل جدیدی پیدا کردید، به این فکر نکنید که آنها قرار است کار خاصی برای شما انجام بدهند. بسیاری از شرکتها فقط یک لپتاپ را در دستان شما قرار میدهند و شمارا وادار میکنند یک ویدیوی ایمنی در محل کار را تماشا کنید؛ اما حضور واقعی منابع انسانی، باید به شما در مورد ایجاد ارتباط با همکاران آیندهتان کمککننده باشد. بههرحال، آنها روابطی هستند که شغل جدید شمارا قابلتحمل میکند؛ بنابراین، مسائل را در دستان خود بگیرید و قبل از شروع کار، با تیم جدید خود در لینکدین ارتباط برقرار کنید. وقتی کار خود را شروع میکنید، از خود سؤالاتی بپرسید که یک بخش منابع انسانی عالی از شما میپرسد تا بدانید که آیا واقعاً به رفاهتان اهمیت میدهند یا خیر.
مثلاً از خودتان بپرسید: آیا این کار باارزشهای من همخوانی دارد؟ چه چیزی باعث میشود هرروز از خواب بیدار شوم و به دفتر بیایم؟ و چه چیزی از کارم به دست میآورم؟
پاسخ به این سؤالات به شما امکان میدهد تا اهداف خود را مشخص کنید: این چراییها بهروزهای شما انرژی و امید میدهد.
و یادتان باشد که رفاه و احساس هدف شما مهم است، رؤیاها و جاهطلبیهای شما مهم هستند؛ و حتی اگر بخش منابع انسانی شما آن را تائید نکند، خودتان میتوانید روی خودتان شرطبندی کنید.
سخن پایانی
پیام کلیدی کتاب این است که این احتمال وجود دارد که شغل شما در مقطعی از زمان، باعث بدبختی شما شود؛ اما مهم نیست که اکنون در چه موقعیتی هستید. شما همیشه این قدرت رادارید که وضعیت خودتان را بهتر کنید.
اجازه ندهید زندگی شما توسط کار شما اداره شود و فضا را برای چیزهایی که به شما شادی و رضایت میبخشد، بازکنید. امور مالی خودتان را برنامهریزی کنید و یاد بگیرید که چگونه ریسکهای حسابشده را بپذیرید و به یک رؤیاپرداز عملگرا تبدیل شوید. ممکن است توسط روسا و بخش منابع انسانی ناامید شوید، اما همیشه میتوانید مسائل خودتان را ریشهیابی کنید.
یک پیشنهاد کاربردی
زمانی که درخواست افزایش حقوق یا ترفیع میکنید، زمانبندی مناسبی داشته باشید.
اکثر شرکتها زمانهایی از سال را برای درخواستهای افزایش حقوق یا ترفیع، مشخص میکند. شما باید کمی تحقیق کنید و بفهمید چه زمانی قرار است شانس شما برای تائید درخواستتان، به حداکثر برسد. شما میتوانید قانعکنندهترین زمینه را فراهم کنید؛ اما اگر زمانبندی شما نامناسب باشد، بعید است که به آنچه میخواهید برسید.