
مانند شادی، اعتماد به نفس نیز یکی از چیزهایی است که واقعا نمی توانید به طور مستقیم به آن دست پیدا کنید. نباید برای داشتن اعتماد به نفس، بیشتر از خوشبختی و شادی در زندگی تلاش کرد. در واقع، بعضی اوقات رویکرد مستقیم به دست آوردن اعتماد به نفس، میتواند نتیجه عکس داشته باشد. به این معنی که نگرانی از به دست آوردن اعتماد به نفس بیشتر باعث تبدیل شدن شما به فردی مضطرب و استرسی خواهد شد. اتفاقی که کاملا برعکس یک فرد با اعتماد به نفس است.
اعتماد به نفس؛ یک حس درونی
آیا برای ایجاد اعتماد به نفس به رویکرد کاملا متفاوتی نیاز داریم؟ اگر برای کسب اعتماد به نفس بیشتر از اینکه کاری بکنیم باید رویکرد کاری نکردن را در پیش بگیریم چه؟
اگر بتوانید عاداتی را که در زندگی باعث کم شدن اعتماد به نفس می شود را شناسایی کرده و برای حذف آنها تلاش کنید، متوجه خواهید شد که اعتماد به نفس راهی برای رشد پیدا خواهد کرد.
در این مطلب میخوانید
اطمینان حاصل کردن
وقتی نگران هستید یا می ترسید، هیچ چیز طبیعی تر از این نیست که بخواهید اطمینان داشته باشید که همه چیز درست خواهد شد. مثلا شما نگران این هستید که پسرتان در سفر جاده ای خود به دانشگاه ایمن باشد، بنابراین هر ساعت به او و دوستانش پیامک می دهید و می پرسید که آیا همه چیز خوب است یا خیر. یا اینکه شما مضطرب هستید که همسرتان به خاطر چیزی از شما ناراحت باشد، زیرا او متشنج و عصبانی به نظر می رسد، بنابراین بارها از او می پرسید که آیا همه چیز خوب است و آیا کار اشتباهی انجام داده اید.
حصول اطمینان از اینکه همه چیز خوب است، باعث میشود بهطور موقت، ترس و اضطراب رفع شود. مانند یک داروی ضد درد سریع، اطمینان خاطر باعث کاهش درد و تردید درونی، البته برای مدتی کوتاه میشود. با این همه این کار مانند همه داروهای ضد درد دیگر، فقط علائم را درمان میکند نه علت را. شاید برای چند ساعت و یا چند دقیقه و حتی فقط برای چند ثانیه کوتاه آرامش پیدا کنید ولی پس از آن، ناگزیر، ترس و نگرانی و ناامنی باز می گردند.
در حالی که اطمینانجویی در کوتاهمدت احساس خوبی دارد، در درازمدت اضطراب و ناامنی شما را بدتر میکند.
نحوه عملکرد این موضوع به این گونه است که:
- وقتی نگران چیزی مثل اجرای سر صحنه، نظر دیگران درباره ما، حس دیگران و غیره هستید، مضطرب شده و حسی آزاردهنده و ناراحتکننده پیدا می کنید.
- اضطراب ناخوشایند است اما خطرناک نیست و هر چقدر که شدید باشد، امکان آسیب را ندارد. با این همه با اطمینان خاطر حاصل کردن، به مغزتان میگویید اضطراب خطرناک است و باید از بین برود، وگرنه اتفاق بدی خواهد افتاد.
- پس اگرچه حصول اطمینان اغلب باعث خواهد شد که احساس بهتری پیدا کنید، اما در طولانی مدت فقط اضطراب و ضعف در اعتماد به نفس را تشدید میکند، زیرا به مغز می آموزد که از ترسیدن هراس داشته باشید.
- این دان معناست که دفعهی بعد که چیزی شما را نگران کرد، بیشتر از قبل احساس اضطراب و عدم داشتن اعتماد به نفس خواهید کرد. همین یعنی شما حتی بیشتر به دنبال اطمینان حاصل کردن خواهید بود که یک چرخه معیوب را باعث می شود.
راه حل معضل اطمینان جویی و کاهش اعتماد به نفس در یک تمایز بسیار ظریف در مورد ترس نهفته است:
ترسناک بهنظر رسیدن چیزی، به معنای خطرناک بودن آن نیست.
برای بدست آوردن اعتماد به نفس بیشتر، می بایست مغزتان را عادت دهید که هر چیز مضطربکننده، حتما خطرناک نبوده و شما به راحتی از پس آن بر میآیید. با این حال اگر همواره برای اطمینان حاصل کردن به سمت دیگران بروید، مغز هرگز باور نخواهد کرد که میتوانید ترس و حس ناامنی خود را کنترل کنید.
به مغز خود نشان دهید که می توانید احساس ترس را بدون توسل به اطمینان جویی تحمل کنید و این باعث افزایش اعتماد به نفس در آینده خواهد شد.
نشخوار اشتباهات گذشته
نشخوار فکری شکلی از تفکر است که در آن اشتباهات قبلی یا رویدادهای منفی گذشته را به طور مکرر مرور و تکرار می کنیم، گرچه ابتدا فکر می کنیم که انجام این کار هیچ فایده ای ندارد، اما عوارض جانبی دارد که احساس بدی را در ما نسبت به خودمان ایجاد می کند. مثلا:
- در رختخواب دراز کشیده و اشتباهی را که در سخنرانی خود در محل کار مرتکب شده اید برای ساعت ها تکرار می کنید.
- بارها و بارها به مکالمه بین خود و شوهرتان فکر کنید، زمانی که او گفت شما بیش از حد انتقاد می کنید و فکر می کنید او بی احساس است.
- فکر کردن درباره اشتباهاتی که به عنوان پدر در دوران جوانی فرزندانتان مرتکب شده اید.
اما اگر نشخوار فکری بسیار بی فایده است و فقط باعث می شود نسبت به خود احساس بدی داشته باشیم و اعتماد به نفس ما را از بین می برد، چرا این کار را انجام می دهیم؟
شخوار فکری هم مانند اطمینانجویی، نوعی تاثیر سطحی دارد. نشخوار فکری، نوعی تفکر شبیه به حل مساله، تجزیه و تحلیل و تأمل است که همه اینها هم مفید و مثبت است. بنابراین وقتی نشخوار فکری انجام میدهیم، اغلب احساس میکنیم کار مفیدی انجام میدهیم، پس به فکر کردن راجع به آن ادامه میدهیم.
حتی اگر این واقعیت درست باشد و شما به عنوان یک پدر اشتباه کرده باشید یا بخشی از ارائه خود را خراب باشید، ادامه فکر کردن در مورد آن لزوما مفید نیست. تمایز کلیدی اینجاست:
فقط به این دلیل که چیزی درست است به این معنی نیست که فکر کردن بیشتر در مورد آن مفید است.
حتی با این که می دانیم نشخوار فکری در درازمدت اعتماد به نفس و رفاه ما را از بین میبرد، اما به راحتی به آن معتاد میشویم، زیرا در کوتاهمدت احساس خوبی دارد. این باعث می شود ما احساس شایستگی و فعال بودن کنیم. در این مواقع به خود اجازه دهید به جای اینکه خود را اسیر گذشته نگه دارید، زندگی رو به جلو داشته باشید.
عدم امکان تغییر اشتباهات گذشته از نظر فکری ممکن است بدیهی به نظر برسد، اما از نظر تجربی این واقعیتی است که ما از آن اجتناب میکنیم و مانند طاعون آن را انکار میکنیم، زیرا اعتراف به آن بسیار وحشتناک است. کلید رفع عادت نشخوار فکری و انتقاد بیهوده از خود این است که متوجه شوید از آن چه چیزی به دست می آورید و واقعاً ارزشش را ندارد. آیا تسکین موقت درماندگی واقعا ارزش ضربه های طولانی مدت به اعتماد به نفس شما را خواهد داشت؟
باید آموخت که درماندگی و عدم اطمینان را بپذیریم. ما اشتباه می کنیم و اغلب نمی توانیم کاری در مورد آن انجام دهیم و این خود زندگی است. بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که برای پیشرفت بهتر کار کنیم و یکی از بهترین راه ها برای بهتر شدن در آینده این است که اعتماد به نفس و ارزش خود را افزایش دهیم. پس عادت نشخوار فکری را کنار بگذارید و به خود اجازه دهید به جای اینکه خود را اسیر گذشته نگه دارید، زندگی رو به جلو داشته باشید.
حس خوب درونی
انتظار بیش از حد از خود
افراد دارای اعتماد به نفس، مخالف کمال گرایی و بینقصی هستند. با وجود این باور رایج که کمالگرایی یعنی کامل و بینقص بودن (نمرات عالی، خانه عالی، عملکرد عالی و… )، کمالگرایی در واقع یعنی احساس کامل بودن.
کمالگرایان هیچ نقصی را تحمل نمی کنند. آنها بر این باورند که تنها راه برای دوست داشته شدن یا مفید فایده بودن کامل بودن آنان است. وقتی ناخودآگاه نتوانند مطابق با کیفیت مورد انتظار عمل کنند، احساس بدی پیدا میکنند. برای اینکه کمتر احساس بدی داشته باشند، بیشتر برای کامل و بینقص بودن تلاش میکنند و یکبار دیگر این چرخه معیوب را تکرار میکنند.
کمالگرایی و نیاز به حس تکامل، از موارد اعتماد به نفس پایین هستند. این بدان معناست که هر زمان که احساس بدی کردید، فکر کنید که کاری را به درستی انجام ندادهاید و باید بیشتر تلاش کنید. پس:
با پذیرفتن نقص و کوتاهی خود، میتوانید اعتماد به نفستان را بهبود دهید.
مطمئنا آنچه بیشتر افراد با اعتماد به نفس درک میکنند، این است که کامل بودن یا حتی حس خوب داشتن، لازمه همه چیز نیست. بلکه بهترین چیزهای زندگی هم همیشه حس خوبی به شما نمیدهد.
نگرانی در مورد چیزهایی که قدرت کنترل آنها را ندارند
نگرانی روی دیگر نشخوار فکری است. درست همانطور که نشخوار فکری در مورد اشتباهات یا چیزهای بد در گذشته مضر است، فکر کردن در مورد خطرات احتمالی در آینده نیز غیر مفید است. مثلا:
اینکه به رئیستان بگویید در کارتان اشتباه کردید و تصور کنید که وی به بدترین حالت ممکن با شما برخورد خواهد کرد. یا همهی چیزهای منفیا که دوستانتان در وسط مهمانی ممکن است راجع به شما فکر کنند را تصور کنید.
نگرانی در مورد چیزهایی که قدرت کنترل آنها را نداریم
همگی میدانیم که نگرانی، حس بدی به ما میدهد و باعث ایجاد اضطراب و استرس کوتاهمدت خواهد شد، اما در بلندمدت باعث کم شدن اعتماد به نفس و ارزش ما میشود. با این وجود باز هم این کار را ادامه میدهیم.
دلیل این کار این است که نگرانی مانند نشخوار فکری، در کوتاهمدت احساس خوبی به ما میدهد. نگرانی، در ما نوعی توهم ایجاد میکند که باعث میشود فکر کنیم همه چیز تحت کنترل است. موضوع این است که احساس نگرانی مغز ما را آموزش می دهد تا باور کند آن چیزهای بد خیالی احتمالات واقعی و محتمل هستند، که در دراز مدت ما را مضطرب و ترسناک نگه می دارد.
راه رفع عادت نگرانی، کاهش اضطراب مزمن و تقویت اعتماد به نفس، این است که نداشتن کنترل روی همه چیز را قبول کنید. هر چقدر بیشتر تمرین کرده و بپذیریم که در زندگی نمیتوان همه چیز را کنترل کرد، اعتماد به نفس ما نیز بیشتر خواهد شد. به علاوه، انرژی و وقت بیشتری را روی کارهایی که قابل کنترل است خواهیم گذاشت. برای داشتن اعتماد به نفس، باید مسئولیت زندگی خود را شخصا بر عهده بگیرید.
تصمیم گیری احساسی
افراد با اعتماد به نفس از استدلال مبتنی بر ارزش برای تصمیم گیری استفاده می کنند، نه استدلال مبتنی بر احساسات. زمانی که شما تصمیمی می گیرید و بعد خلاف آن تصمیم عمل کردید و مشکلی در رابطه با اعتماد به نفستان به وجود می آید. زمانی که ما به طور مداوم خلاف ارزشهای خود عمل میکنیم، اعتماد به خودمان و اعتماد به نفسمان را از بین میبریم. هر دفعه که حرف مهمی میزنیم و بعد خلاف آن عمل میکنیم، به مغز خود می آموزیم که حرفهایمان ارزشی ندارند و نباید به آنها توجه کرد. مهمترین دلیلی که همه ما این کار را انجام میدهیم، این است که در آن لحظه، احساسات ما چیز متفاوتی گفته اند و ما بر خلاف صلاح خودمان عمل کرده ایم.
حس ها ما را به سمت آنچه که بهطور کوتاه مدت حس خوبی ایجاد می کنند رهنون میسازند، مثل اجتناب از درد. اگرچه این موضوع در نگاه اول اشکالی ندارد ولی مشکل این است که به دنبال احساس خوب بودن در حال حاضر، به قیمت ترک یک کار خوب و درست در آینده است.
سخن آخر
به منظور حل مشکل عدم برخورداری از اعتماد به نفس کافی، میتوانید از راهکاری به نام معکوس عمل کردن استفاده کنید. طی این فرایند به جای انجام دادن کارهایی که باعث افزایش اعتماد به نفس شما خواهند شد، بر روی اصلاح مواردی که باعث کاهش اعتماد به نفس میشوند کار کنید.