تفاوت KPI و OKR در کسب‌وکار

تفاوت KPI و OKR در کسب‌وکار

KPI  چیست؟

معیاری کمی و قابل اندازه‌گیری است که نشان می‌دهد یک سازمان، تیم یا فرد تا چه میزان به اهداف تعیین‌شده خود دست یافته است. KPIها به‌عنوان ابزارهای مدیریتی عمل می‌کنند که عملکرد بخش‌های مختلف کسب‌وکار را ردیابی کرده و داده‌های دقیق و عددی را برای تصمیم‌گیری‌های آگاهانه ارائه می‌دهند. این شاخص‌ها معمولاً بر اساس استراتژی‌های کلی سازمان تعیین می‌شوند و بر عملکرد فرآیندها، تیم‌ها و پروژه‌ها نظارت دارند. KPIها می‌توانند شامل معیارهایی مانند میزان فروش، نرخ بازگشت مشتری، نرخ تبدیل بازدیدکننده به خریدار یا مدت‌زمان پاسخ‌گویی به درخواست‌های مشتریان باشند که هر یک نشان‌دهنده بخشی از عملکرد سازمان در مسیر تحقق اهداف است.

ویژگی‌های یک KPI مؤثر

ویژگی‌های یک KPI مؤثر

شامل قابلیت اندازه‌گیری، ارتباط با اهداف کلان سازمان، داشتن بازه زمانی مشخص، واقع‌گرایانه بودن و قابلیت تحلیل‌پذیری است. یک KPI خوب باید به‌صورت عددی قابل ارزیابی باشد تا بتوان تغییرات آن را به‌صورت دقیق اندازه‌گیری کرد، در راستای استراتژی‌های کلان سازمان باشد تا به بهبود عملکرد کلی کمک کند، بازه زمانی مشخصی برای ارزیابی داشته باشد (مثلاً ماهانه، فصلی یا سالانه)، واقع‌گرایانه باشد تا کارکنان و مدیران بتوانند بر دستیابی به آن تمرکز کنند و داده‌های مرتبط با آن نیز قابل جمع‌آوری و تحلیل باشند تا مدیران بتوانند بر اساس آن تصمیمات بهتری بگیرند. اگر KPIها به‌درستی تعریف شوند، می‌توانند به سازمان‌ها کمک کنند تا عملکرد بهتری داشته باشند و فرآیندهای ناکارآمد را اصلاح کنند.

 OKR چیست؟

چارچوبی برای تعیین و پیگیری اهداف سازمانی است که ابتدا توسط اینتل توسعه یافت و سپس در شرکت‌هایی مانند گوگل به‌طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت. در این روش، ابتدا اهداف سازمان مشخص می‌شود و سپس برای هر هدف، چندین نتیجه کلیدی تعریف می‌شود که نشان‌دهنده میزان پیشرفت در دستیابی به آن هدف است. OKR به سازمان‌ها کمک می‌کند تا روی اولویت‌های استراتژیک تمرکز کنند و اطمینان حاصل کنند که تمامی تیم‌ها در راستای اهداف کلان سازمان همسو هستند. برخلاف KPI که بیشتر بر سنجش عملکرد جاری تمرکز دارد، OKR یک ابزار برای تعیین چشم‌اندازهای آینده و اندازه‌گیری میزان تحقق آن‌هاست.

ساختار OKR

شامل دو بخش اصلی است: اهداف (Objectives) و نتایج کلیدی (Key Results). اهداف باید مشخص، انگیزشی و چالش‌برانگیز باشند و به‌گونه‌ای تعریف شوند که تیم‌ها را به سمت رشد سوق دهند. در مقابل، نتایج کلیدی باید کاملاً قابل اندازه‌گیری و عددی باشند تا پیشرفت به سمت اهداف مشخص شود. معمولاً برای هر هدف بین ۳ تا ۵ نتیجه کلیدی تعیین می‌شود که باید در یک بازه زمانی مشخص (معمولاً سه‌ماهه) به دست آید. به‌عنوان مثال، اگر یک شرکت نرم‌افزاری بخواهد “بهترین تجربه کاربری را در میان رقبا ارائه دهد”، می‌تواند سه نتیجه کلیدی شامل “کاهش نرخ خروج کاربران از اپلیکیشن به کمتر از ۱۵٪”، “افزایش میزان تعامل کاربران در برنامه به ۲۰٪” و “بهبود میانگین امتیاز کاربران در فروشگاه‌های اپلیکیشن به بالای ۴.۵” را تعیین کند.

ویژگی‌های کلیدی OKR

شامل تمرکز بر اهداف چالش‌برانگیز، قابلیت اندازه‌گیری نتایج، انعطاف‌پذیری بالا و همسوسازی کل سازمان است. OKR معمولاً برای تعیین اهداف جاه‌طلبانه و فراتر از عملکرد معمولی به کار می‌رود، به این معنی که اگر یک سازمان ۷۰٪ از نتایج کلیدی را محقق کند، معمولاً به‌عنوان یک موفقیت تلقی می‌شود. همچنین، برخلاف KPI که بیشتر ثابت و پایدار است، OKRها در بازه‌های زمانی کوتاه‌تر (سه‌ماهه یا شش‌ماهه) تعریف و در صورت لزوم بازبینی می‌شوند. یکی دیگر از ویژگی‌های مهم OKR این است که می‌تواند هم‌زمان در تمامی سطوح سازمان (از مدیران ارشد تا کارکنان اجرایی) پیاده‌سازی شود و همه بخش‌ها را به سمت اهداف استراتژیک هدایت کند.

همچنین بخوانید:  مسئولیت پذیری در کار

تفاوت‌های کلیدی بین KPI و OKR

هر دو ابزارهایی برای مدیریت عملکرد و بهبود کسب‌وکار هستند، اما از نظر اهداف، نحوه اندازه‌گیری، میزان انعطاف‌پذیری و تأثیر بر فرهنگ سازمانی تفاوت‌های اساسی دارند. KPI بیشتر به عنوان یک ابزار برای پایش عملکرد جاری مورد استفاده قرار می‌گیرد، در حالی که OKR به سازمان‌ها کمک می‌کند تا اهداف بلندپروازانه‌ای را تعیین کرده و برای رسیدن به آن‌ها تلاش کنند. در ادامه، این تفاوت‌ها را به‌طور جامع بررسی خواهیم کرد.

جدول کاربردی تفاوت‌های KPI و OKR

معیار مقایسه KPI (شاخص کلیدی عملکرد) OKR (اهداف و نتایج کلیدی) نحوه استفاده هم‌زمان
هدف اصلی نظارت و ارزیابی عملکرد فعلی سازمان تعیین اهداف جاه‌طلبانه و ایجاد تغییرات استراتژیک KPI‌ها می‌توانند معیاری برای نتایج کلیدی در OKR باشند
تمرکز حفظ ثبات و بهینه‌سازی عملکرد دستیابی به رشد و نوآوری KPI‌ها نشان‌دهنده عملکرد پایدار، OKR‌ها نشان‌دهنده پیشرفت
نوع اهداف مشخص، عددی و قابل پیش‌بینی چالش‌برانگیز، الهام‌بخش و بلندپروازانه OKR می‌تواند KPIهای موجود را ارتقا دهد
قابلیت تغییر کمتر تغییر می‌کند، پایدار است پویا و قابل تنظیم بر اساس شرایط KPI‌ها اهداف ثابت را حفظ می‌کنند، OKR‌ها تغییرات لازم را هدایت می‌کنند
دوره زمانی معمولاً بلندمدت (سالانه، فصلی) معمولاً کوتاه‌مدت (سه‌ماهه) KPI عملکرد را در طول زمان بررسی می‌کند، OKR‌ها در بازه‌های کوتاه برای رشد تنظیم می‌شوند
نحوه اندازه‌گیری مبتنی بر داده‌های عددی و کمی ترکیبی از داده‌های کمی و کیفی KPI‌ها به‌عنوان شاخص‌های موفقیت OKR استفاده می‌شوند
فرهنگ سازمانی تمرکز بر کارایی و بهره‌وری تقویت خلاقیت، نوآوری و همکاری KPI‌ها عملکرد را می‌سنجند، OKR‌ها مسیر آینده را مشخص می‌کنند
نمونه‌ها افزایش نرخ تبدیل از ۵٪ به ۷٪، کاهش زمان پاسخ‌گویی به مشتری به کمتر از ۲۴ ساعت افزایش رضایت مشتری از ۸۰٪ به ۹۰٪ از طریق بهبود فرآیندها KPI موفقیت فعلی را اندازه می‌گیرد، OKR برای بهبود بیشتر تلاش می‌کند
مناسب برای فرآیندهای عملیاتی پایدار مانند فروش، پشتیبانی، منابع انسانی پروژه‌های استراتژیک، توسعه محصولات، نوآوری سازمانی KPI‌ها اجرا را بررسی می‌کنند، OKR‌ها مسیر جدیدی برای پیشرفت مشخص می‌کنند

تفاوت در اهداف و کاربردها

KPI‌ها برای سنجش عملکرد و بهبود فرآیندهای موجود به کار می‌روند، در حالی که OKR‌ها برای تعیین اهداف استراتژیک و ایجاد تحول در سازمان طراحی شده‌اند.

KPI بیشتر به اندازه‌گیری عملکرد فعلی و سنجش میزان موفقیت در رسیدن به یک هدف خاص می‌پردازد. این شاخص‌ها برای ارزیابی پیشرفت در بخش‌های مختلف یک سازمان، مانند میزان فروش، نرخ تبدیل مشتریان، میزان رضایت کارکنان یا هزینه‌های عملیاتی، مورد استفاده قرار می‌گیرند. هدف اصلی KPI این است که نشان دهد آیا سازمان در مسیر درست حرکت می‌کند یا خیر، و در صورت نیاز، تصمیمات اصلاحی اتخاذ شوند. KPI‌ها معمولاً پایدار و متمرکز بر عملکرد مداوم هستند و کمتر تغییر می‌کنند.

در مقابل، OKR‌ها بیشتر بر رشد، نوآوری و ایجاد تغییرات بزرگ متمرکز هستند. این سیستم به سازمان‌ها کمک می‌کند تا اهداف جسورانه‌ای را تعیین کنند که نه‌تنها عملکرد موجود را بهبود دهد، بلکه مسیرهای جدیدی برای توسعه سازمان ایجاد کند. برخلاف KPI که معمولاً محدود به یک واحد سازمانی است، OKR‌ها معمولاً در سطح کلان و برای همسو کردن تمام بخش‌های شرکت مورد استفاده قرار می‌گیرند. مثلاً در یک شرکت فناوری، KPI می‌تواند میزان پایداری سرورها را اندازه‌گیری کند، اما OKR ممکن است هدف “ایجاد سریع‌ترین و امن‌ترین سرویس ابری در صنعت” را دنبال کند که مستلزم تغییرات بنیادی در زیرساخت‌هاست.

همچنین بخوانید:  60+ شغل پردرآمد با سرمایه کم برای خانم ها [آنلاین و آفلاین]

تفاوت در نحوه اندازه‌گیری و پایش

KPI‌ها معمولاً دارای معیارهای ثابت و مستمر هستند، در حالی که OKR‌ها معیارهایی چالش‌برانگیز و منعطف دارند که میزان موفقیت در دستیابی به یک هدف را نشان می‌دهند.

در KPI، اندازه‌گیری بر عملکرد عددی و داده‌های گذشته‌نگر تمرکز دارد. این شاخص‌ها بر اساس معیارهای کمی مانند درصد رشد درآمد، نرخ حفظ مشتری، هزینه‌های عملیاتی و سایر داده‌های عددی تعریف می‌شوند و اغلب به‌طور منظم (روزانه، هفتگی یا ماهانه) بررسی می‌شوند. KPI‌ها معمولاً دارای اهداف قطعی و قابل‌دستیابی هستند؛ به این معنی که یک شرکت برای رسیدن به KPI مشخصی، تلاش می‌کند آن را کاملاً محقق کند، نه اینکه صرفاً به سمت آن حرکت کند. برای مثال، یک KPI می‌تواند این باشد: “کاهش نرخ شکایات مشتریان از ۵٪ به ۳٪ در ۶ ماه آینده”، که به‌طور دقیق مشخص می‌کند چه مقدار بهبود لازم است.

در مقابل، OKR‌ها معمولاً جاه‌طلبانه و چالش‌برانگیز هستند و بر پیشرفت تدریجی تأکید دارند. در بسیاری از موارد، انتظار نمی‌رود که سازمان‌ها ۱۰۰٪ یک OKR را محقق کنند؛ بلکه دستیابی به ۶۰٪ تا ۷۰٪ از اهداف تعیین‌شده نیز نشانه موفقیت است. همچنین، برخلاف KPI که معمولاً داده‌های گذشته را ارزیابی می‌کند، OKR‌ها بیشتر مبتنی بر چشم‌انداز آینده و اهداف نوآورانه هستند. برای مثال، یک OKR می‌تواند این باشد: “افزایش نرخ رضایت مشتریان از ۷ به ۹ از طریق بهینه‌سازی فرآیندهای خدماتی”. این هدف جسورانه است و ممکن است شرکت به‌طور کامل به آن نرسد، اما تلاشی که در این مسیر انجام می‌شود، منجر به بهبود قابل‌توجهی خواهد شد.

تفاوت در انعطاف‌پذیری و تنظیم مجدد

KPI‌ها معمولاً پایدار و بلندمدت هستند، اما OKR‌ها انعطاف‌پذیرند و در بازه‌های زمانی کوتاه تنظیم و بازبینی می‌شوند.

KPI‌ها معمولاً برای یک دوره زمانی طولانی‌تر (معمولاً یک‌ساله) تعیین شده و کمتر دستخوش تغییرات می‌شوند. دلیل این موضوع این است که KPIها به‌عنوان معیارهای عملکردی تثبیت‌شده عمل می‌کنند که مستقیماً به اهداف استراتژیک سازمان متصل هستند. برای مثال، اگر یک شرکت KPI خود را بر افزایش سود ناخالص ۱۰٪ در سال قرار دهد، این شاخص معمولاً تا پایان سال بدون تغییر باقی می‌ماند، مگر آنکه شرایط اقتصادی یا اولویت‌های سازمانی به‌طور جدی تغییر کنند.

در مقابل، OKR‌ها معمولاً در بازه‌های زمانی کوتاه‌تر (سه‌ماهه یا شش‌ماهه) تنظیم و ارزیابی می‌شوند. این ساختار به سازمان‌ها این امکان را می‌دهد که سریع‌تر واکنش نشان داده و اهداف خود را بر اساس شرایط بازار، نیازهای مشتریان یا تغییرات فناوری تعدیل کنند. به دلیل این انعطاف‌پذیری، OKR‌ها برای استارتاپ‌ها و شرکت‌های فناوری که در محیط‌های پویا فعالیت می‌کنند، بسیار مناسب هستند. برای مثال، یک استارتاپ فناوری ممکن است در ابتدای سال OKR خود را روی “افزایش تعداد کاربران از ۵۰ هزار به ۱۰۰ هزار” قرار دهد، اما در پایان سه‌ماهه اول متوجه شود که کاربران جدید به تعامل کافی نمی‌پردازند، بنابراین هدف جدیدی مانند “افزایش میزان تعامل کاربران ۳۰٪ در سه ماه آینده” را جایگزین کند.

همچنین بخوانید:  افزایش اعتماد به‌ نفس در محیط کار

تفاوت در تأثیر بر فرهنگ سازمانی

KPI‌ها بیشتر بر عملکرد و بهره‌وری تمرکز دارند، در حالی که OKR‌ها فرهنگ سازمان را به سمت نوآوری و رشد سوق می‌دهند.

KPI‌ها معمولاً فرهنگ سازمانی را به سمت کارایی، بهینه‌سازی و بهره‌وری هدایت می‌کنند. از آنجایی که KPI‌ها بر اندازه‌گیری عملکرد کارکنان و تیم‌ها تمرکز دارند، می‌توانند باعث ایجاد یک فرهنگ مبتنی بر عملکرد و نتیجه‌گرایی شوند. این موضوع می‌تواند مثبت باشد، زیرا سازمان را در مسیر رشد پایدار نگه می‌دارد، اما گاهی ممکن است منجر به تمرکز بیش از حد بر معیارهای کمی و کاهش انگیزه برای نوآوری و ریسک‌پذیری شود. اگر KPIها بیش از حد سختگیرانه تعیین شوند، ممکن است به استرس کارکنان و کاهش خلاقیت منجر شوند.

در مقابل، OKR‌ها معمولاً فرهنگی بازتر، چالش‌برانگیزتر و نوآورانه‌تر ایجاد می‌کنند. از آنجایی که OKR‌ها بر اهداف جسورانه و فراتر از حد معمول تمرکز دارند، به کارکنان انگیزه می‌دهند تا خارج از چارچوب‌های رایج فکر کنند و ایده‌های جدید را آزمایش کنند. در سازمان‌هایی که از OKR استفاده می‌کنند، معمولاً میزان شفافیت، همسوسازی تیم‌ها و همکاری بین واحدها بالاتر است، زیرا همه افراد در جهت اهداف کلان سازمان حرکت می‌کنند. همچنین، در OKR شکست به‌عنوان بخشی از فرآیند یادگیری در نظر گرفته می‌شود، نه به‌عنوان یک ضعف، که باعث می‌شود کارکنان راحت‌تر نوآوری کنند و ریسک‌پذیر باشند.

KPI و OKR هر دو ابزارهای ارزشمندی برای مدیریت عملکرد سازمان هستند، اما کاربردهای متفاوتی دارند. KPI برای نظارت بر عملکرد جاری و بهبود فرآیندهای موجود مناسب است، در حالی که OKR برای تعیین اهداف بلندپروازانه و ایجاد تغییرات اساسی در سازمان استفاده می‌شود. KPIها معمولاً پایدار، عددی و مشخص هستند، اما OKRها چالش‌برانگیز، انعطاف‌پذیر و بر رشد و نوآوری متمرکزند. به همین دلیل، بسیاری از شرکت‌های موفق از ترکیب این دو روش استفاده می‌کنند تا هم عملکرد فعلی خود را بهینه کنند و هم برای آینده‌ای بهتر برنامه‌ریزی کنند.

آیا KPI و OKR می‌توانند با هم کار کنند؟

آیا KPI و OKR می‌توانند با هم کار کنند؟

یکی از سوالات رایج در زمینه مدیریت عملکرد این است که آیا KPI  و OKR می‌توانند در کنار هم استفاده شوند یا اینکه سازمان باید یکی از آن‌ها را انتخاب کند. پاسخ این است که این دو سیستم نه‌تنها می‌توانند با هم کار کنند، بلکه ترکیب آن‌ها می‌تواند بهترین نتایج را برای سازمان به همراه داشته باشد. در حقیقت، KPI و OKR نقش‌های مکملی دارند: KPI‌ها برای پایش عملکرد و حفظ ثبات در کسب‌وکار ضروری هستند، در حالی که OKR‌ها برای تعیین اهداف جاه‌طلبانه و ایجاد تغییرات نوآورانه مورد استفاده قرار می‌گیرند. ترکیب این دو سیستم، به سازمان‌ها کمک می‌کند تا ضمن نظارت دقیق بر عملکرد فعلی، به‌دنبال رشد و پیشرفت نیز باشند.

KPI و OKR هر دو ابزارهای ارزشمندی برای مدیریت عملکرد سازمان هستند، اما کاربردهای متفاوتی دارند. KPI برای نظارت بر عملکرد جاری و بهبود فرآیندهای موجود مناسب است، در حالی که OKR برای تعیین اهداف بلندپروازانه و ایجاد تغییرات اساسی در سازمان استفاده می‌شود. KPIها معمولاً پایدار، عددی و مشخص هستند، اما OKRها چالش‌برانگیز، انعطاف‌پذیر و بر رشد و نوآوری متمرکزند. به همین دلیل، بسیاری از شرکت‌های موفق از ترکیب این دو روش استفاده می‌کنند تا هم عملکرد فعلی خود را بهینه کنند و هم برای آینده‌ای بهتر برنامه‌ریزی کنند.

5/5 - (1 امتیاز)
تصویر تیم تحریریه خودساخته
تیم تحریریه خودساخته

ما در تیم خودساخته تمام تلاشمان را برای آماده سازی بهترین مطالب میکنیم تا شما عزیزان با محتواهای ما بتوانید سواد و دانش خود را بهبود دهید

دوست داری بدونی چطور فروش بیزنیست رو حداقل سه برابر کنی؟!

تیم دکتر کاویانی در یک جلسه مشاوره دو ساعته، فرمول چند برابر کردن فروش با الگوی «هک فروش» رو بهتون آموزش میدن. مهمترین راز بیزینس های پرفروش داشتن ذهنیت هک فروش است.

اینستاگرام خودساخته

روزمرگی های دکتر کاویانی

تلگرام خودساخته

مطالب انگیزشی روزانه

اگه لذت بردی برای دوستات از طریق این دکمه ها بفرست.

همیشه پیگیر آموزش باش

هدایا و رایگان

دیدگاه

در بحث‌‌ پیرامون این مقاله شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت لینک دانلود

آیا می‌خواهید درآمد بیزینس خود را ۳ برابر کنید؟

برای دریافت آموزش رایگان بیزینس پولساز دکتر کاویانی روی دکمه دریافت دوره بزنید