نام کتاب: افسانه انگیزه (چگونه افراد موفق خود را برای پیروزی آماده میکنند؟)
نویسنده: جِف هادن (Jeff Haden)
تاریخ انتشار: 2018
خلاصه کتاب
کتاب «افسانه انگیزه» که در سال 2018 منتشرشده است، این تصور را که برای موفقیت نیاز به انگیزه دارید، رد میکند. این کتاب با تکیهبر تجربیات خود نویسنده و مثالهایی از افراد موفق در طیف وسیعی از زمینهها، به شما نشان میدهد که چگونه مسیر را برای رسیدن به اهداف خود هموار کنید و با لذتِ رضایت در طول راه به پیش روید.
پس اگر شما هم:
- از مدیران، والدین و دانشآموزانی هستید که احساس میکنند انگیزه ندارند،
- بهعنوان یک کارآفرین ه میخواهید کسبوکاری راهاندازی کنید،
- و یا علاقه دارد یک ورزش جدید را شروع کنید،
پیشنهاد میکنیم به این خلاصه کتاب گوش بسپارید.
درباره نویسنده
جف هادن (Jeff Haden) یک نویسنده، سخنران، اینفلوئنسر لینکدین و نویسنده همکار در مجله اینک (Inc) است. آثار او در مجلاتی همچون تایم، هافینگتون پست (Huffington Post)، فست کمپانی (Fast Company) و بیزنس اینسایدر (Business Insider) و نیز در یاهو و اسمال بیزنس (Small Business) و MSNBC به چاپ رسیدهاند.
هادن همچنین یک نویسنده ناشناس نیز به شمار میرود و گاهی اجازه میدهد نوشتههایش به نام دیگران منتشر شوند.
میکروی شماره یک:
ماهیت واقعی انگیزه را درک کنید.
آیا انگیزهای برای موفقیت ندارید؟
شاید با دیدن افرادی به اهداف خود میرسند پیش خودتان تصور کرده باشید که آنها باید حتماً عزم راسخ، اراده و انگیزه بیشتری برای تحقق رؤیاهای خود داشته باشند که آنقدر موفقاند؛ اما همانطور که پیداست، این تصور که انگیزه یک جرقه جادویی است که منجر به سختکوشی میشود، افسانهای بیش نیست و میتواند مانند یک سد، مانع رسیدن شما به خوشبختی شود.
در این خلاصه کتاب خواهید آموخت که انگیزه، نتیجه فرایند موفقیت است، نه شرط و لازمه آن. شما با درک ماهیت واقعی انگیزه، میتوانید در جهت اهداف خود تلاش کرده و تغییرات مثبتی ایجاد کنید که شادی بیشتری به زندگی روزمرهتان میبخشند.
در این میکرولِرن به چنین پرسشهایی، پاسخ داده میشود:
- چرا باید از میانبُرها اجتناب کرد؟
- چه چیزی انجام 100 هزار حرکت دراز و نشست را ممکن میسازد؟
- چگونه میشود یک کار اساسی و بزرگ را در یک روز به اتمام رساند؟
میکروی شماره دو:
پیروزیهای کوچک انگیزه را تقویت میکنند.
نویسنده چند ماه پس از شروع دوچرخهسواری بهعنوان یک سرگرمی، در اولین رویداد بزرگ دوچرخهسواری گران فوندو (Gran Fondo) خود شرکت کرد. مسیر 100 مایلی، از جادههای خاکی و پوشیده از سنگریزهای تشکیلشده بود و 11 هزار فوت بالاروی و کوهپیمایی داشت. ردیابی، دشوارترین بخش ماجرا بود که باید انجامش میداد؛ اما نویسنده به لطف برنامههای تمرینی طاقت فرسایش، با موفقیت به خط پایان رسید.
چند هفته پسازاین رویداد، نویسنده بیشازحد معمول احساس اعتمادبهنفس داشت. تلاش و ارادهای که در تمریناتش صرف کرد، نتیجه داده بود و خاطره به پایان رساندن مسابقه، حس غرور در او ایجاد میکرد. مطمئناً، او برای رسیدن به هدف خود، یعنی تبدیلشدن به بهترین دوچرخهسواری که میتوانست باشد، کارهای بیشتری برای انجام داشت؛ اما او برای ادامه تمرین و آمادگی برای رویداد بعدی انگیزه داشت. خوب
این چه چیزی را به ما نشان میدهد؟
نویسنده پس از رسیدن به اولین نقطه عطف دوچرخهسواری خود، درس مهمی آموخت: کلید حفظ انگیزه، مرتباً لذت بردن از موفقیتهای کوچک است.
موفقیتهای کوچک انگیزهبخش هستند. لذت بردن از آنها میتواند به یک چرخه شاد از موفقیت بیشتر و انگیزه بیشتر منجر شود. با چشیدن طعم پیروزیهای کوچک، میتوانید هرروز احساس موفقیت کنید. دلیلش این است که دیگر روی فاصله بین موقعیت فعلیتان و موقعیتی که میخواهید به آن برسید متمرکز نخواهید شد. درواقع، مادامیکه هرروز به هدف برنامهریزیشدهتان برسید، احساس پیروزی خواهید داشت.
اما اولازهمه: برای بهرهمندی از مزایای موفقیتهای کوچک، باید دستبهکار شوید و شروع کنید؛ و همانطور که احتمالاً میدانید برای اکثر مردم، اولین قدم در هر فرآیند، سختترین مرحله است.
به عنوان مثال، اگرچه نویسنده علاقه زیادی به دوچرخهسواری دارد، اما بعضی روزها ممکن است حوصله و تمایل انجامش را نداشته باشد. نه اینکه از آن لذت نبرد، مسئله فقط اینجاست که قبل از لذتبخش شدن دوچرخهسواری و شروع شدن تفریح، باید چند مایل اول را با ماهیچهها و پاهای سفت و هوای سرد دستوپنجه نرم کند؛ اما بهمحض شروع اثر اِندورفینها، حال و هوایش بهتر میشود.
او به توانایی خود برای پیشرفت در ورزش و توانایی برای ادامه پیشرفت افتخار میکند؛ بنابراین، برای اینکه بتواند هرروز صبح از خانه بیرون برود، به خود آموخته است که از این موفقیتها لذت ببرد و به یاد داشته باشد که وقتی چرخها شروع به چرخیدن کنند، چه احساس خوبی خواهد داشت.
میکروی شماره سه:
روی مسیر تمرکز کنید، نه هدف.
شاید فکر کنید صحبت در مورد هدف خود با دوستان یا خانواده، شمارا در مسیر درست نگه میدارد؛ اما تحقیقات نشان میدهد افرادی که در مورد اهداف خود صحبت میکنند، بهاحتمال کمتری به راه خود ادامه میدهند.
بهعنوانمثال، اگر به دوستان خود بگویید که قصد دارید مسیر آپالاچی را بپیمایید، آنها شمارا به خاطر شجاعتتان تحسین خواهند کرد؛ اما با این تجربه پاداش ناشی از تحسین شدن، برای خودِ پیادهروی کمتر مصمم خواهید بود.
درواقع، هنگامیکه برای رسیدن به هدفی تصمیم گرفتید، باید از فکر کردن به خودِ آن هدف اجتناب کنید. در عوض، زندگی روزمرهتان باید بیشتر در مسیر و شامل مراحلی باشد که برای رسیدن به آن هدف پشت سر میگذارید و گامهایی که در این مسیر برمیدارید.
افراد موفق اهداف خود را به مراحل کوچک تدریجی تقسیم میکنند که میتوان آن را یکروال تمرین روزانه و یا یک فرآیند در نظر گرفت. با ساختِ یک فرآیند موفق، میتوانید بهطور منظم به پاداشهای کوچکی دست پیدا کنید. این کار انگیزه شمارا برای فعالیت و تلاشِ بیشتر تقویت میکند.
برای مثال، زمانی که نویسنده شروع به نویسندگی برای وبسایت اینک (Inc) کرد، به ازای هر بازدید از پستهایش تنها حدود نههزارم (0095)/0 سنت دریافت میکرد. ازآنجاییکه پرداختهای ماهانه برای وبسایت به 10 هزار دلار محدودشده بود، تصمیم گرفت تا بهطور میانگین به 1.050.000 بازدید در ماه برسد. او هنگام تعیین این هدف، روی ایجاد فرآیندی برای رسیدن به آن تمرکز کرد.
او هرروز، بدون شکست، یک پست جدید مینوشت. سپس تصمیم گرفت که حتماً یک متن تشکر برای سه نفر از تأثیرگذارترین افرادی که پست او را توییت کردهاند ایمیل کند. این کار به او در ایجاد روابط کمک کرد. او همچنین با یک مدیرعامل، یک سلبریتی اینفلوئنسر یا کارآفرینی که میتواند منبع ارزشمندی برای مقالات آینده باشد، ارتباط برقرار کرد.
جف هادن برای بهبود توانایی خود در ایجاد عناوین باارزش وایرال و فراگیر، سه مورد را به یک لیست در دستکار از تیترهای بزرگ و عالی اضافه کرد. درنهایت، او پستهای اخیر خود را ارزیابی کرد تا بازدیدهای صفحه، اشتراکگذاریها، لایکها و توییتهایش را تجزیهوتحلیل کند تا بفهمد چه چیزهایی برای خوانندگان اهمیت دارد.
در ماه اول فقط 35000 بازدید از صفحه داشت؛ اما در عرض پنج ماه پس از پایبندی به مسیر و فرایند خود، به ماهانه 1/2 میلیون بازدید از صفحه دستیافت. روال روزانهاش تغییر نکرده بود، اما روندش او را قادر ساخته بود تا مهارتها، اعتمادبهنفس و پشتکارش را پرورش دهد؛ که این خود، به او دررسیدن به هدفش کمک کرد.
میکروی شماره چهار:
هدف شما مسیرتان را دیکته میکند.
وقتی نویسنده 12 ساله بود، پدربزرگش یک اسب مسابقه خرید. سپس در طول سال بعد، آن اسب را در مسابقات محلی کوچک شرکت داد که با موفقیت کمی همراه بود.
سپس یک روز، او یک سوارکار بااستعداد را متقاعد کرد که در مسابقات گوچلند بر اسب سوار شود. اسب دوم شد و تا چند ساعت بعد، پدربزرگ نویسنده نوعی احساس غرور جدید را تجربه میکرد.
متأسفانه، این هاله از اعتمادبهنفس خیلی زود محو شد. پیرمرد با اشتیاق و عجله زیاد برای پیروزی در یک مسابقه، بیش از حد روی نتیجه متمرکز بود. او متوجه نبود که رضایت و تحقق مستمر و پایدار، تنها با لذت بردن از این فرآیند حاصل میشود.
هنگامیکه برای رسیدن به یک هدف برنامهریزی میکنید، ممکن است وسوسه شوید که یکراه میانبر انتخاب کنید؛ اما اگر خواهان موفقیت واقعی و شادی پایدار هستید، باید فقط بر شکلگیری مسیر رسیدن به هدفتان تمرکز کنید.
فرضاً کنید که شما تصمیم گرفتهاید در یک ماراتن شرکت کنید. گام بعدی در فرآیند شما این است که روتینی را انتخاب کنید که برای سطح تناسباندام فعلی شما مناسب باشد. اگرچه دهها برنامه آنلاین برای آموزش ماراتن وجود دارد، اما شما باید تلاش کنید زمان و انرژی زیادی را صرف انتخاب یک برنامه عالی نکنید. در این مرحله، برای اینکه بفهمید کدام برنامه برای شما بهتر است، باید قدری آزمونوخطا و تجربه کرد.
پس از انتخاب یک برنامه، روند خود را تا حد امکان مشخص کنید؛ بنابراین، بهجای اینکه بگویید سه بار در هفته میدوم، دقیقاً تصمیم بگیرید که چه زمانی، از کجا و تا کجا بدوید.
البته، تمرین برای ماراتن، به پایبندی و صرف زمان زیادی نیاز دارد. این بدان معناست که شما باید برنامه خود را تنظیم کنید. چه بخواهید ساعت زنگدارتان را برای زودتر بیدار شدن تنظیم کنید یا یک برنامه تلویزیونی عصرانه را کنار بگذارید، درهرصورت باید مشخص کنید که چه تغییراتی را در برنامه فعلی خود ایجاد خواهید کرد تا فضایی برای روند جدیدتان مهیا شود.
وقتی برنامه خود را در یک تقویم ثبت کردید، زمان شروع فرایند فرارسیده است. در ابتدا، ممکن است فقط توانایی پیمودنِ بخشی از مسیری را که برایش برنامهریزی کرده بودید داشته باشید. اگر اینطور شد، نگران نباشید. تا زمانی که در زمان و مکان مقرر خود ظاهر میشوید، همچنان در مسیرِ پیشرفتهایی هستید که باید به آنها افتخار کنید.
میکروی شماره پنج:
به کامیابیهای پیاپی دست یابید.
چه هدف مشخصی داشته باشید و چه نداشته باشید، موفقیت در یکچیز باعث میشود در سایر زمینههای زندگی خود هم موفق شوید. پس چرا چندین زمینه برای موفق نداشته نباشید؟
گذشته از همه اینها، لازم نیست در هر چیزی که برای دستیابی به آن برنامهریزی کردهاید کامل و بینقص باشید. حتی اگر 90 درصد مسیر را پشت سر بگذارید، طعم لذتبخش موفقیت و رضایت بابت پیگیری و قدمهای استوار خود را خواهید چشید.
درحالیکه برخی از مردم بر این باورند که انسان فقط توانایی برتری و تعالی در یکچیز را دارد، افراد موفق، قدرت دنبال کردن اهداف و بلندپروازیهای متعدد را میدانند.
ونوس ویلیامز، تنیسور قهرمان آمریکایی را در نظر بگیرید. زمانی که او کودک بود، پدرش اغلب نوار کاستی را پخش میکرد که نحوه خرید املاک ضبط رهنی (foreclosure properties) را توضیح میداد. اگرچه او متوجه نشد که سلب حق اقامه دعوی چیست، اما اهمیت ایجاد مسیر خود را بهعنوان یک کارآفرین درک کرد.
و بنابراین، همانطور که موفقیت او در حرفه تنیس شروع شد، فهمید که فرصت رفتن به دنبال علایق خارج از ورزش را دارد. از این گذشته، او میدانست که احتمالاً فقط برای مدت نسبتاً کوتاهی تنیس بازی میکند؛ اما بهجای آنکه این موضوع را یک محدودیت تصور کند، انگیزه دنبال کردن اهدافی خارج از زمین تنیس را پیدا کرد.
بهعنوانمثال، او یک برند پوشاک ورزشی زنانه به نام اله وِن (EleVen) راهاندازی کرد و فعالانه در همه بخشها، از طراحی گرفته تا بازاریابی، مشارکت داشت. پس از راهاندازی وی استار (V-Starr)، شرکت طراحی داخلیاش، او حتی در مقطع کارشناسی ارشد در رشته معماری داخلی ثبتنام کرد.
موفقیتهای پیاپی به این معنی نیست که باید یک کسبوکار راهاندازی کنید یا مدرک تحصیلات تکمیلی بگیرید. میتوانید سرگرمیای را که همیشه آرزویش را داشتهاید، انجام دهید. کار جانبی شما میتواند صرفاً یادگیری یک مهارت جدید باشد.
فرض کنید دفتر کار شما پر از تحلیلگران داده است که بر کار با اعداد و ارقام اشراف کامل دارند و در این زمینه بامهارتاند. برای متمایز کردن خود، ممکن است تصمیم بگیرید مهارتهای خود را در زمینه برقراری ارتباط بهعنوان یک تحلیلگر تقویت کنید. بهاینترتیب، توانایی شما در انتقال دانش در مورد دادهها باعث میشود در میان جمع متمایز شوید و خود را برای یک جایگاه رهبری احتمالی آماده کنید.
اگر کار جانبی شما با شکست مواجه شد، اشکالی ندارد. شما همچنان در حال یادگیری و بهبود خواهید بود و در حین پیشرفت متوجه میشوید چه چیزی برای شما مناسب و بهتر است.
میکروی شماره شش:
بر روی اعداد مشخصی تمرکز کنید.
یک روز، نویسنده شنید که دو بنیانگذار شرکت راجع به توسعه پایگاه مشتریان خود شکایت میکردند. معلوم شد که به دست آوردن یک مشتری مستلزم آن است که ابتدا با ده مشتری بالقوه ارتباط برقرار شود.
برای نویسنده، اینیک فرصت عالی بود. به زبان ساده، برای جذب پنج مشتری جدید در هرماه، تنها کاری که بنیانگذاران باید انجام میدادند این بود که سیستمی را برای فراخوانی 50 مشتری بالقوه راهاندازی کنند. آنها همچنین میتوانند برای بهبود توانایی خود در عقد قرارداد بیشتر، سطح فروش خود را اصلاحکرده و بهبود بخشند.
این استراتژی بهعنوان روش «کار برای دستیابی به دستاوردهای مشخص» (working your number) شناخته میشود. بهاینترتیب باکار مداوم بر روی یک عدد مشخص، میتوانید تفاوتی پایدار در زندگی خود ایجاد کنید.
خواه بهعنوان ورزشکاری که در هر جلسه تعدادی حرکت ورزشی را تمرین میکند، یا نویسندهای که در روز تعداد مشخصی از کلمات را مینویسد، افراد موفق میدانند که تلاش برای رسیدن به مرزهای کمّی و دستاوردهای مشخصی که تعیین کردهاند، باعث ایجاد پیشرفتهای پایدار و طولانیمدت میشود. همچنین این استراتژی، شمارا قادر میسازد شکست را پیشبینی کرده و برای آن آماده شوید – چیزی که بهناچار در مسیر حرکت به سمت موفقیت تجربهاش خواهید کرد.
در سال 2016، نویسنده تصمیم گرفت تا 100 هزار حرکت شنا را به اهداف تمرینی سالانهاش اضافه کند. این به معنای انجام 274 شنا در روز بود. درست است، نمیتوان این تعداد شنا را هرروز انجام داد. بهناچار هرازگاهی بیماری یا مسائل شخصی مختلفی وجود خواهند داشت که در روال تمرینی اختلال ایجاد میکنند؛ بنابراین، برای جبران در چنین شرایطی، نویسنده 30 الی 40 عدد حرکت شنا در هر جلسه اضافه کرد. تا پایان سال، او حتی بیشتر ازآنچه در ابتدا برنامهریزی کرده بود، حرکت شنا انجام داد!
البته بسته به هدفتان، شاید نتوان عدد و دستاورد دقیقی را معین کرد؛ اما در این موارد، این تعداد ممکن است صرفاً شامل این باشد که تا جای ممکن در روز آن حرکت را تکرار و تمرین کنید.
راننده ماشین مسابقه، جیمی جانسون را بهعنوانمثال در نظر بگیرید. او در اوایل دوران حرفهای خود در ورزشهای با وسایل موتورى متوجه شد که شبکهسازی یا برقراری تماس با دیگران، مهمترین کار برای موفقیت او خواهد بود؛ و بنابراین، پس از نقلمکان به کارولینای شمالی، کارتهای ویزیتی بانام خود درست کرد و تصمیم گرفت هرروز تا حد امکان با افراد بیشتری در صنایع مختلف ملاقات کند.
او این کار را با ارسال نامه به هر فردی که ملاقات میکرد انجام میداد تا خود را در دسترس نشان داده و نام خود را در ذهن افراد حفظ کند. ازآنجاکه او هفت بار قهرمان NASCAR شد، میتوان گفت که تعیین این تعداد دستاورد برای او نتیجهبخش بود.
میکروی شماره هفت:
از افراد متخصص کمک بگیرید.
بسیاری از افرادی که میخواهند به هدفی دست یابند، یک مربی انگیزشی استخدام میکنند. اگرچه آنها برایتان فرآیندی سرگرمکننده و نشاطآور را ترسیم میکنند، اما همچنان به شما، بهعنوان مشتریشان، سخت نمیگیرند و فشار نمیآورند و فقط تغییرات جزئی را برای بهبود زندگیتان پیشنهاد میکنند.
اما متأسفانه زندگی اینگونه نیست. به یاد داشته باشید: هیچ میانبری در مسیر موفقیت وجود ندارد.
بهجای یک مربی، چرا از یک فرد حرفهای که قبلاً در زمینه موردنظر شما کارکرده کمک نگیرید؟ برخلاف مربیان، افراد متخصص دلیلی برای آسان گرفتن به شما ندارند. در عوض، میتوانند به شما نشان دهند که چگونه کارهای سخت لازم برای دستیابی به نتایج قابلتوجه را انجام دهید. آنها همچنین از گفتن آنچه باید بشنوید خودداری نمیکنند.
برای انتخاب فرد حرفهای موردنظرتان، زیاد فکر نکنید، حتی ممکن است با انتخاب شخصی با ویژگیهایی که شما فاقدشان هستید، خود را به چالش بکشید. برای مثال، اگر کمی خجالتی هستید، مربیای را انتخاب کنید که ازنظر عادات و خلقوخو، فردی خودساخته و اجتماعی است. نکته بسیار مهم این است که رویکرد این فرد به موفقیت، به شما در دستیابی به اهدافتان کمک میکند.
زمانی که نویسنده دوچرخه سواری را آغاز کرد، از جرمیا بیشاپ (Jeremiah Bishop)، یکی از افراد پیشرو در دوچرخهسواری کوهستانی در جهان کمک گرفت. او به بیشاپ گفت که میخواهد مهارتهای دوچرخهسواری خود را تقویت کند و به هدفی دست یابد که غیرممکن به نظر میرسد. بیشاپ به نویسنده پیشنهاد کرد که در مسابقه 107 مایلیِ گران فوندو (Alpine Loop Gran Fondo) در ویرجینیا شرکت کند. این مسیر شامل چهار صعود کوهستانی طاقتفرسا بود، ازجمله یک جاده شنی که در بالاترین نقطه خود به ارتفاع 4400 فوتی میرسید.
کار با بیشاپ برای نویسنده معجزه کرد؛ اما این دو در تمام مدت باهم تمرین نکردند. بهعنوانمثال، در هفته اول تمرین، بیشاپ برای یک ماراتن دوچرخه در ایتالیا بود؛ بنابراین، اگرچه بیشاپ مربی نویسنده بود، اما پیروی از روال ابداعی بیشاپ به خود جف هادن بستگی داشت.
وقتی متخصص موردنظر خود را یافتید، بهجای اینکه از او بخواهید مربی تمامعیار شما باشد، از او سؤالاتی در مورد چگونگی دستیابی به موفقیتش بپرسید. بهاینترتیب، میتوانید بینشی به دست آورید که به شما کمک میکند روند او را تقلید و تکرار کنید؛ و اگر خوششانس باشید، حتی ممکن است بیشتر مورد توجهش قرار بگیرید و او زمان و تلاش بیشتری را صرف راهنمایی شما کند.
میکروی شماره هشت:
یک روز بسیار پربازده میتواند روند کار شما را مجدداً متحول کند
هنوز نمیدانید چگونه به هدف خود خواهید رسید؟ چرا این هفته را با یک روز «بسیار پربازده» یا EPD شروع نمیکنید؟
یک EPD یک روز کاری یازده یا دوازدهساعته است که به تکمیل یک کار اصلی و بزرگ اختصاص میدهید. این روز فرصتی است برای اینکه از روتین روزمرهتان فاصله بگیرید، کارهایی قابلتوجه را به انجام برسانید و از مزایای انگیزهبخش حاصل از موفقیت بهره ببرید.
اولین قدم برای داشتن یک EPD این است که به همکاران، اعضای خانواده یا مشتریان خود اطلاع دهید که در دسترس نخواهید بود. بهاینترتیب، نه مزاحمت و اختلالی در کارتان ایجاد میشود و نه به خاطر آفلاین بودن باعث ناراحتی کسی میشوید.
یادتان باشد این کار با به اشتراکگذاری هدف بلندمدت خود با اطرافیان متفاوت است. با صحبت راجع به انجاموظیفه کوتاهمدتی که برای آن روز در برنامه دارید، عملاً از شما انتظار میرود که آن را به پایان برسانید.
سپس، شما باید تصمیم بگیرید که چه مدت کارکنید. یک روز کاری دوازدهساعته را هدفگذاری کنید و مدنظر قرار دهید؛ اما EPD خود را مانند هرروز کاری دیگر از ساعت 8:00 صبح شروع نکنید. در عوض، روز خود را در یکزمان غیرمعمول مانند ساعت 4 صبح یا 6 بعدازظهر شروع کنید تا خود را از روتین روزانه خارج کنید. سپس به خودتان قول دهید که تمام آن بازه زمانی را کارکنید. اگر لازم باشد، حتی میتوانید با یک نفر شرط ببندید که به هدف خود میرسید.
به یاد داشته باشید، کلید یک EPD موفق، حرکت و جنبش است. از چک کردن فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی یا تماشای تلویزیون خودداری کنید. در عوض، چند کار مفید را انتخاب کنید که میتوان از آنها بهعنوان استراحت و وقفه بین کار اصلی استفاده کرد.
زمان استراحتتان را طوری انتخاب کنید تا در وسط کار قرار بگیرید. بهاینترتیب، هنگامیکه به کار برمیگردید، زمان شروع کارتان، نقطهای خواهد بود که برای کارتان هیجان دارید، نه زمانی که انرژی کافی برای ادامه کار نداشته باشید.
و درنهایت تا زمانی که کار را تکمیل نکردهاید، توقف نکنید، حتی اگر لازم شود مدت طولانیتر ازآنچه در ابتدا در نظر داشتید زمان ببرد. تکمیل کار به شما اعتمادبهنفس میدهد. با گذر زمان و تکمیل EPD های بیشتر، توانایی خود را برای متمرکز ماندن و بهبود عملکرد در روزهای عادی نیز تقویت خواهید کرد.
سخن پایانی
پیام کلیدی کتاب این است که انگیزه یک جرقه نیست، بلکه نتیجه پیروزیهای کوچک است که بهتدریج به موفقیت کمک میکند؛ بنابراین، بهجای جستجوی میانبرها، فرآیند و مسیری را ایجاد کنید که به شما امکان میدهد مرتباً موفقیت کسب کنید و در مسیر رسیدن به قله اهداف، زندگی روزمره رضایتبخشی داشته باشید. اگر مطمئن نیستید از کجا شروع کنید، از یک متخصص کمک بخواهید یا یک روز با بازدهی فوقالعاده را برای برداشتن اولین قدم انتخاب کنید.
یک پیشنهاد کاربردی
از هدف خود بهعنوان یک معیار سنجش برای تصمیمگیری استفاده کنید. در مسیر زندگی مواقعی پیش میآید که با فرصتی جذاب و چشمگیر روبهرو میشوید؛ اما ازآنجاییکه زمانتان محدود است، مهم است که توجه خود را روی چیزهایی متمرکز کنید که بخشی از مسیر و در راستای هدفهایتان هستند. فرض کنید شرکت شما به دنبال کسی است که تیم پیکنیک کارمندان را رهبری کند. از خود بپرسید آیا این مسئولیت و کار به من کمک میکند تا به هدفم برسم؟ آیا در راستای هدف من است؟ اگرنه قبول مسئولیت آن کار ممکن است تصمیم درستی نباشد.