نام کتاب : ثروتمندترین مرد بابِل
نویسنده : جورج کلاسون
سال انتشار: ۱۹۲۶
کتاب “ثروتمندترین مرد بابِل” در سال 1926 نوشتهشده و اکنون، متناسب با شرایط قرن بیست و یکم بازنگری و بهروزرسانی شده است. این کتاب، مجموعهای از مَثَلها و حکایات از بابِلِ باستان درباره خرَدِ مالی است و نشان میدهد که برخی توصیهها هرچند قدیمی و کهن، میتوانند در هرزمانی حتی یک قرن بعد هم کاربردی باشند. در این خلاصه کتاب، این مَثَلها را در قالب توصیههای امروزی که میتواند به شما در کسب ثروت کمک کند، خواهید شنید.
پس اگر شما هم:
- دانشجوی رشتههای مالی و بازرگانی هستید،
- به یادگیری برنامههای مالی و سرمایهگذاری سودآور علاقهمند هستید،
- میخواهید از رازهای قرون گذشته و خِرَدی که هرگز به یک دانش عمومی تبدیل نشده است، پی ببرید،
به شما پیشنهاد میکنیم که به این خلاصه کتاب گوش بسپارید.
درباره نویسنده
“جورج کلاسون” (George Clason) تاجر و نویسنده برجسته آمریکایی بود. او بیشتر به خاطر نوشتن مجموعه مقالهای درباره موفقیت مالی در بابِلِ باستان، شهرت پیدا کرد که بعدها، بهترین این مقالات در قالب کتابی به نام “ثروتمندترین مرد بابِل” گردآوری و منتشر شد.
میکروی شماره ۱
چگونه میتوانید خوش شانس شوید؟
روزی روزگاری در بابِلِ باستان، مرد بسیار ثروتمندی به نام “آرکاد” (Arkad) میزیست. در حقیقت، او ثروتمندترین مرد روی کره زمین بود. دو تن از دوستان دوران کودکیاش با مشاهده این موضوع به سراغش رفتند تا از او بپرسند که چگونه اینقدر ثروتمند شده است. آنهم در شرایطی که آنها بسیار سخت کارکردهاند و بااینحال، بازهم بهدشواری میتوانند خانوادههای خود را تأمین کنند و حتی در سیر کردن شکمشان هم با مشکل مواجه هستند.
“آرکاد” لبخندی زد و به آنها گفت که در ازای خدماتش بهعنوان یک کاتب، مردی مرفه راز ثروت را به او گفته است. آن راز این بود: “بخشی از تمام درآمد تو، همواره باید به پساندازت اختصاص داشته باشد”.
بهعبارتدیگر، شما نباید تمام درآمد خود را خرج کنید، بلکه باید آن را پسانداز کنید و سپس، خردمندانه سرمایهگذاری کنید.
این همان کاری است که “آرکاد” برای شروع انجام داده بود: او توانست پولی کافی پسانداز کند و آن مبلغ را به یک سازنده سپرهای جنگی بهعنوان وام پرداخت کند تا این سازنده، وام را با سودش به “آرکاد” بازگرداند. بنابراین ثروت “آرکاد” روز به روز افزایش یافت.
کتاب “ثروتمندترین مرد بابِل” حاوی مَثَلهایی مانند این است. در این خلاصه کتاب، توصیههای آموزندهای را خواهید شنید که میتوانید از آنها درس بگیرید و در زندگی مدرن خود به کار بگیرید. در نهایت نیز خواهید آموخت که خوششانسی، نتیجه سختکوشی و تلاش است.
میکروی شماره ۲
راز ایجاد ثروت، صرفهجویی و سرمایهگذاری خردمندانه است!
آیا تابهحال به این فکر کردهاید که چرا برخی افراد در به دست آوردن ثروت بهتر از دیگران عمل میکنند؟ آیا به این دلیل است که آنها مقتصد و صرفهجو هستند و هر پولی را که پسانداز میکنند در بالشتِ زیر سرشان جمع میکنند، درحالیکه دیگران ولخرجی میکنند و آنچه را که به دست میآورند، هدر میدهند؟ البته که نه! راز ثروتمند شدن این است: برای ثروتمند شدن، شما نهتنها باید پول جمع کنید، بلکه باید بدانید که چگونه از آن پول، عاقلانه استفاده کنید.
پس اولین کاری که باید انجام دهید، صرفهجویی در هزینهها و پسانداز است. این بدان معناست که شما نمیتوانید تمام درآمد خود را خرج کنید. بنابراین باید کمی کمتر هزینه کنید و از برخی خواستههای خود بگذرید. بهعنوانمثال، شاید بتوانید از تجملات کوچک و ولخرجیهای زندگی خود مانند گذراندن تعطیلات آخر هفته در شهری دیگر یا خریدن کاغذ توالتهای گرانقیمت صرفنظر کنید.
اما پسانداز کردن پول با این شیوه، برای ثروتمند شدن شما کافی نیست. شما باید به دنبال فرصتهای سرمایهگذاری هم باشید. چون ارزش پول، در بالشتِ زیر سرتان افزایش نمییابد. حتی قرار دادن آن در بانک نیز فقط سود ناچیزی نصیبتان میکند.
در عوض، باید پسانداز خود را بر روی چیزی سرمایهگذاری کنید که ثروت بیشتری ایجاد کند، مثلاً خرید سهام بازار سرمایه، خرید اوراق قرضه دولتی یا تأمین بودجه برای استارتاپها. اگر این کار را بهدرستی انجام دهید، پسانداز شما بدون هیچ تلاش اضافه از طرف شما، افزایش مییابد.
هر زمان که سرمایهگذاری میکنید، مطمئن باشید که این کار را خردمندانه انجام میدهید. شما باید پسانداز خود را فقط به افرادی بسپارید که میدانند چگونه از آن استفاده کنند.
بهعنوانمثال، نباید پول خود را به شخصی بدهید که وعده میدهد مثلاً پولتان را در تجارت خریدوفروش الماس سرمایهگذاری کند، بلکه پرداخت پول به یک “صندوق پوششدهنده ریسک” یا “صندوق سرمایه” برای یک سرمایهگذاری عاقلانه میتواند منطقی باشد، چراکه آنها بازار را بهتر از شما میشناسند.
صندوقهای پوششدهنده ریسک، سرمایهگذاران حرفهای کسبوکار هستند که امکان حضور در طیف وسیعی از موقعیتهای تجاری و سرمایهگذاری را برای مخاطبان خود فراهم میکنند. چنین صندوقهایی، توسط یک شرکت حرفهای مدیریتی، اداره میشوند.
میکروی شماره ۳
راز موفقیت مالی این است که همیشه به دانش کم خود اعتراف کنید!
آیا خود را فردی آگاه، عاقل و حتی خردمند میدانید؟ اگر چنین است، باید بگویم که هر لحظه در معرض شوک قرار خواهید گرفت.
خِرَدِ واقعی در این است که دریابید که چقدر کم میدانید و به آن اعتراف کنید. “سقراط” (Socrates) فیلسوف باستانی، خود را به این دلیل عاقل میدانست که اعتراف میکرد: “من میدانم که هیچ نمیدانم”.
این دیدگاه فلسفی، هنگام یادگیری موضوعات جدید نیز کاربرد دارد. پس، هیچوقت خود را فریب ندهید و تصور نکنید چیزهای زیادی میدانید، بلکه چند لحظه تأملکنید و به اطراف خود نگاه کنید.
اینیک واقعیت در زندگی است که کسب دانش جدید بهطور همزمان، به اطلاعات ما اضافه میکند و هم، مقدار بیشتری از جهلمان را برای ما روشن میکند و آن موقع است که میبینیم، چه چیزهای زیادی وجود دارد که ما آنها را نمیدانیم.
بهعنوانمثال، هنگامیکه با اصول پایه نظریه نسبیت آشنا شدید، نمیتوانید از پسِ مسائلِ پیچیدهترِ آن بربیایید و فقط این نکته را متوجه میشوید که علوم زیادی وجود دارد که هنوز آنها را درک نکردهاید. درهرصورت، معمولاً اینگونه است که ما هرلحظه نسبت به گذشته خود احساس نادانی میکنیم!
متأسفانه اکثر مردم نمیدانند که چقدر کم میدانند، بهویژه در زمینه امور مالی. درواقع، مطالعات نشان داده است که اکثر افراد بالغ حتی برای استفاده از فرمولهای اولیه مالی، بهعنوانمثال، محاسبه سود مرکب مشکلدارند. بدتر از آن اینکه آنها همچنین انتظار دارند که بدون توجه به همه زمینههایی که در آنها نادان هستند، بادانش اندک خود پیشرفت کنند.
بهعنوانمثال، سالها قبل، برخی از مردم اصول اولیه سرمایهگذاری در وامهای مسکن پر ریسک را آموختند و تصور کردند که برای دستیابی به ثروت، از اطلاعات کافی برخوردار هستند. اما در سال 2008 همزمان با بحران مالی که جهان را تحت تأثیر قرارداد، بهطور چشمگیری شکست خوردند. زیرا برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این روش سرمایهگذاری تأمل نکرده بودند. آنها فراموش کردند که سؤالاتی در مورد میزان پایداری و خطرپذیری این روش سرمایهگذاری بپرسند.
اگر این کار را انجام دهید و امور مالی را مطالعه کنید، میتوانید از نادانی افرادی که زحمت مطالعه و پیگیری را به خود ندادهاند، استفاده کنید. البته نه اینکه بخواهید سرشان کلاه بگذارید و از دانش خود سوءاستفاده کنید، بلکه بهعنوانمثال این دانش میتواند به شما کمک کند تا فرصتهای سرمایهگذاری پرسود را قبل از دیگران تشخیص دهید و معاملات خوبی انجام دهید.
میکروی شماره ۴
تنها با یادگیری از طریق آزمون و خطا، میتوانید به آهستگی به ثروت دست پیدا کنید!
بسیاری از مردم آرزو دارند یکشبه ثروتمند شوند. اما بهغیراز برنده شدن در یک قرعهکشی، احتمال یکشبه ثروتمند شدن بسیار اندک است.
به دست آوردن ثروت، یک فرآیند طولانی است که از گامهای کوچک بیشمار و روبهجلو و چندین مرتبه شکست خوردن تشکیلشده است. اما چرا اینطور است؟ چرا به دست آوردن ثروت اینقدر طول میکشد؟ دلیلش بسیار ساده است. به این دلیل که جهان دائماً در حال تغییر است، بهویژه ازنظر مالی.
این بدان معناست که شما هرگز نمیتوانید یک استراتژی ثروت ساز مانند سرمایهگذاری روی یک سهام خاص را انتخاب کرده و بعد، سر جایتان بنشینید تا پول به دست بیاورید. سیستم مالی و البته خود زندگی، بسیار نامشخص و غیرقابلپیشبینی است. بنابراین اگر فقط به یک روش سرمایهگذاری کنید، دیر یا زود اتفاقی مانند سقوط بازار سهام رقم خواهد خورد و متضرر خواهید شد. این بدان معناست که باید همواره خودتان را با شرایط جدید تطبیق دهید و با استراتژیهای جدید ثروت سازی آشنا شوید، آنها را آزمایش کنید و احتمالاً در چند مورد هم شکست بخورید و درست زمانی که استراتژی برنده شدن خود را پیدا میکنید، یک فرصت بزرگ رخ دهد تا سود کلانی به دست آورید.
پس باید به کمک تجربه و تطبیق خود با شرایط روز و با جمعآوری دانش بیشتر، توانایی کلی خود را برای سرمایهگذاری خردمندانه افزایش دهید. درواقع، این فرآیند آزمونوخطا، مشابه با روش پیشرفت علمی است که در آن، آزمایشهای شکستخورده میتوانند بهاندازه آزمایشهای موفق مفید باشند. بنابراین اگر در یک زمینه سرمایهگذاری شکست بخورید، ممکن است آنقدر نکته بیاموزید که بتوانید بعدها، در همان زمینه، سرمایهگذاری موفقی انجام دهید.
اما فراموش نکنید که فرآیند آزمون و خطا به دلیل ماهیت خود، شامل اشتباهاتی است و شما باید اطمینان حاصل کنید که این اشتباهات، کوچک هستند. پس پولی را که حاضر به از دست دادن آن نیستید، در حوزهای که به آن اطمینان ندارید، سرمایهگذاری نکنید.
در قسمتهای بعدی این خلاصه کتاب، تفاوت میان کسب درآمد و دستیابی به ثروت را توضیح میدهیم.
میکروی شماره ۵
برای دستیابی به خواستههای امروز خود، کار نکنید. بلکه کار کنید تا با سرمایهگذاریهای بلند مدت، بتوانید آنچه برایتان مفید است را تهیه کنید!
به نظر شما تفاوت میان درآمدزایی و کسب ثروت چیست؟ اگر مثل اکثر مردم فکر میکنید، احتمالاً تاکنون متوجه نبودهاید که تفاوتی میان این دو وجود دارد! اما درواقع یک تفاوت مهم وجود دارد:
“کسب درآمد” فرآیندی است که در آن برای پول کار میکنید، اما “دستیابی به ثروت” به این معنی است که در شرایطی قرار دارید که پول برای شما کار میکند.
برای درک بهتر این موضوع، تصور کنید که شما بهعنوان مدیر یک کارخانه سودآور، انجام وظیفه میکنید و هر ماه دستمزد بسیار خوبی را به خانه میبرید. در این شرایط واضح است که شما پول خوبی درمیآورید، اما آیا به ثروت دستیافتهاید؟ نه لزوماً.
برای دستیابی به ثروت باید مراحل پسانداز و سرمایهگذاری با بخشی از این پول را طی کنید. بهعنوانمثال، اگر بخواهید بخشی از درآمد خود را پسانداز کرده و در املاک سرمایهگذاری کنید، بعد از مدتی به ثروت خواهید رسید، زیرا پول شما برایتان کار میکند و نه اینکه شما برای پول کارکنید.
درآمدزایی معمولاً برای دستیابی به موفقیت مالی کوتاهمدت انجام میشود: شما معمولاً فقط به چیزهایی که میتوانید با حقوق بعدی خود خریداری کنید، اهمیت میدهید، درحالیکه برای آینده دور، نگرانی چندانی ندارید. اما یک خطر ذاتی در این نوع تفکر وجود دارد: اگر دستمزد بعدیتان هرگز به دستتان نرسد، مثلاً اخراج شوید و چند ماه بیکار بمانید چه میشود؟
دستیابی به ثروت از سوی دیگر، مستلزم داشتن اهداف بلندمدت است. بهعنوانمثال، ملکی که خریداری کردهاید، ثروت فوری را برای شما به ارمغان نمیآورد. بلکه باید ابتدا سرمایهگذاری کنید و بعد از مدتی، منتظر افزایش ارزش آن باشید. این کار ممکن است مدتی طول بکشد، اما بهمحض اینکه سرمایهگذاری شما شروع به سوددهی کند، بهاحتمالزیاد ادامهدار خواهد بود.
این نوع برنامهریزی بلندمدت، میتواند خطر رویدادهای غیرمنتظره مانند اخراج و تعدیل شدن را پوشش دهد.
میکروی شماره ۶
سرمایهگذاریهایی که با بهره کم بازپرداخت میشوند، میتوانند بسیار پرسود باشند!
دریافت وام با بهره کم، بهعنوانمثال گرفتن وام دانشجویی که باید سود کمی بابتش پرداخت کنید، میتواند سودآور باشد.
برعکس، وقتی به کسی وام میدهید، میتوانید انتظار داشته باشید که سود آن را بپردازد و این یکی از راههای کلیدی است که از طریق آن افرادی که پول دارند، میتوانند ثروت بیشتری به دست آورند.
برای درک این که چرا پرداخت سود، یک واقعیت در زندگی است و باید وجود داشته باشد، ابتدا باید بدانید که پول، درست مثل نیروی انسانی یا مواد اولیه، یک منبع است.
تصور کنید میخواهید یک کارخانه را راهاندازی کنید. به چه چیزهای نیاز دارید؟ بهطور طبیعی، شما برای تولید محصولات خود به مواد اولیه و برای ساخت آنها به نیروی انسانی نیاز دارید و باید هزینه این منابع را بپردازید. شما همچنین به سرمایه نیاز دارید، یعنی پولی که با آن بتوانید کارخانه خود را بسازید. از این نظر، سرمایه نیز مانند مواد اولیه و نیروی انسانی، یک منبع است و باید بهای آن را پرداخت. برای جذب کارگر باید دستمزد داد و به همین ترتیب، برای جذب سرمایه نیز باید به سرمایهگذاران چیزی برای جلب علاقه آنها ارائه داد.
سود و بهره به دلیل ماهیت ترکیبی و تصاعدی که دارند، راهی جذاب برای ایجاد ثروت است: شما میتوانید درآمد حاصل از دریافت بهره را باگذشت زمان افزایش دهید و بدین ترتیب سود بیشتری به دست خواهید آورد.
بهعنوانمثال، تصور کنید که 100 هزار دلار در یک کسبوکار جدید سرمایهگذاری میکنید و صاحب آن کسبوکار، در موعد مقرر مبلغ اصلی را بهاضافه 10 درصد سود به مبلغ 110 هزار دلار به شما بازمیگرداند.
سپس تصمیم میگیرید کل این مبلغ را با شرایطی مشابه در کسبوکار دیگری سرمایهگذاری کنید. این بار وقتی اصل پول را بهعلاوه سود 10 درصد پس میگیرید، 121 هزار دلار دریافت میکنید و بدین ترتیب میزان سود شما افزایشیافته است.
شما میتوانید این روند را به شکل نامحدودی ادامه دهید و همیشه سود بیشتری کسب کنید.
همانطور که میبینید، پول نهتنها برای شما به شکلی خستگیناپذیر کار میکند، بلکه باگذشت زمان، سودآوری بیشتری به همراه دارد.
در قسمت بعد خواهیم گفت که خوششانسی و سختکوشی چگونه به هم مرتبط هستند.
میکروی شماره ۷
“فرصتها”، منابع خوشاقبالی هستند که برخلاف شانس، ممکن است بیشتر پیش بیایند!
شما شانس را چگونه تعریف میکنید؟ بسیاری از مردم تصور میکنند که شانس، شامل رویدادهای تصادفی و ناگهانی است. اما آیا این تعریفی دقیق و همیشگی است؟
تصور کنید که در مسابقات تنیس شرکت دارید و بازی میکنید. شما ماهها سخت تمرین کردهاید و کاملاً آماده شدهاید و درنهایت در مسابقه فینال، به خاطر اینکه توپ حریفتان به لبه تور میخورد و منحرف میشود، نمیتواند امتیاز بگیرد و شما مسابقه را میبرید.
آیا اینیک خوششانسی ناب و کاملاً اتفاقی بوده است؟ البته که نه، شما این شانس را با تمرینات سخت و تلاش و پشتکار خود به دست آوردهاید.
وقتی مردم در مورد خوشاقبالیهای تصادفی صحبت میکنند، درواقع در حال صحبت از شانس هستند نه خوششانسی. شانس، دلالت بر رویدادی تصادفی، اتفاقی و تأثیرناپذیر دارد. مانند برنده شدن در یک قرعهکشی یا برخورد صاعقه به کسی. اما باید خوششانسی را از شانس تمایز دهید، زیرا خوششانسی، واقعاً تصادفی نیست و مردم برای به دست آوردن آن، سخت تلاش میکنند.
بنابراین چگونه میتوانید کارکنید تا خودتان را “خوششانستر” کنید؟ بهسادگی! کافی است به دنبال فرصتهایی برای افزایش ثروت خود باشید.
برای مثال، کارآفرینی را تصور کنید که به فناوریهای مصرفی علاقه دارد. بنابراین هرروز وقت خود را صرف مطالعه اخبار برگزیده و پربازدید، بررسی وضعیت مالی جهانی و دستیابی به نوآوری میکند. یک روز در اخبار میخواند که انتظار میرود “تلویزیونهای سهبعدی”، به جدیدترین کالای مطلوب مصرفکنندگان تبدیل شوند و بعداً در همان روز، از یک مخترع که با وی در ارتباط است میشنود که او روش تولید تلویزیونهای سهبعدی با نصف قیمت رایج را کشف کرده است.
بنابراین این کارآفرین بهطور طبیعی از فرصت استفاده میکند و تولید تلویزیونهای سهبعدی با این روش جدید را آغاز میکند و بسیار هم موفق میشود.
بدیهی است که سختکوشی، هوشیاری و تمایل او برای استفاده از فرصت، چیزی بوده که این “خوششانسی” را برای او به ارمغان آورده است، نه اینکه فقط شانس آورده باشد و بدون هیچ تلاشی به موفقیت رسیده باشد.
میکروی شماره ۸
سخت تلاش کنید تا فرصتها را دریابید و بدون تعلل از آنها استفاده کنید!
شعار معروف گروههای پیشاهنگی این است که “آمادهباشید”. برای یافتن فرصتهای جدید و برای افزایش ثروت خود، شما نیز باید به این شعار پایبند باشید.
در قسمت قبلی شنیدید که چگونه جستجو و استفاده از فرصتها، میتواند خوششانسی ایجاد کند، اما روی دیگر سکه این است که از دست دادن فرصتها و سُرخوردن آنها از میان انگشتانتان، موجب بدشانسی، حسرت و بیان جملاتی نظیر “اگر میشد …” میشود.
پس چرا مردم از فرصتهایی که برایشان پیش میآید، چشمپوشی میکنند و این فرصتها از دستشان میرود؟ اغلب اوقات به این دلیل است که آنها تعلل میکنند.
بهعنوانمثال، اگر آن کارآفرین در مثال قبلی، تصمیم میگرفت که در فناوری جدید تلویزیونهای سهبعدی سرمایهگذاری نکند و در عوض، منتظر بماند تا همهچیز بیشتر مشخص شود و تمرکز و تسلط بیشتری بر موضوع پیدا کند، آن مخترع مطمئناً شخص دیگری را برای سرمایهگذاری روی محصول خود پیدا میکرد.
نمیتوانید منتظر باشید تا فرصتها بر روی یک سینی نقرهای به شما تعارف شوند و جهان صبر کند تا شما آنها را بردارید. شما باید فعال باشید و فرصتها را تصرف کنید، اگرنه، آنها را از دست خواهید داد.
اگر میخواهید جریان و تعداد فرصتهایی را که برایتان پیش میآید را افزایش دهید، فقط باید سخت کارکنید. حوزههای موردعلاقه خود را مطالعه و بررسی کنید و یک شبکه بسازید، بنابراین در صورت بروز فرصتها، بهتر میتوانید آنها را تشخیص دهید و آنها را به چنگ بیاورید.
به یاد داشته باشید که فرصتهای طلایی واقعاً نادر هستند، حتی اگر سخت کارکنید. این بدان معناست که ممکن است مجبور باشید مدتی منتظر بمانید و این انتظار میتواند دلسردکننده باشد. زیرا به نظر میرسد که سختکوشی شما هیچ نتیجهای در برندارد. اما استقامت شما، سرانجام زمانی که یک فرصت خوب آشکار شود، به بار مینشیند.
برای مثال، کارآفرینی را تصور کنید که رادیویی را اختراع کرده است که بههیچوجه به برق نیاز ندارد. او سخت کار میکند تا محصول خود را کامل کند و سپس آن را به سرمایهگذاران ارائه میدهد. به مدت یک سال، هر سرمایهگذار بالقوهای، آن را رد میکند و میگوید: امروزه کسی به رادیو گوش نمیدهد. آن مخترع اگرچه ناامید است، اما به تلاش خود برای جذب سرمایه ادامه میدهد تا اینکه یک روز، یک سرمایهگذار متوجه میشود که این محصول برای کشورهای درحالتوسعه که شبکههای برق ضعیف دارند، مناسب است. بنابراین این محصول، درنهایت به موفقیت بزرگی دست مییابد و صبر آن مخترع به ثمر مینشیند.
در آخرین قسمت از این خلاصه کتاب، خواهیم گفت که چه اقداماتی به فروپاشی مالی منجر میشود و چگونه باید از آنها جلوگیری کرد.
میکروی شماره ۹
در مورد مخارج خود، انتخابهای منطقی داشته باشید و بدهی به بار نیاورید!
آیا تابهحال به این موضوع فکر کردهاید که چگونه برخی از مردم در وضعیت نابسامان مالی قرار میگیرند؟ معمولاً به این دلیل است که آنها تصمیمات مالی غیرمنطقی میگیرند.
بنابراین، چگونه میتوانید از این امر جلوگیری کنید؟
اولازهمه، باید تمام تصمیمات مربوط به مخارج و هزینههای خود را با استفاده از یک ارزیابی واقعبینانه از نیازهای شخصی و شرایط مالی خود بسنجید.
بهعنوانمثال فرض کنید که بهشدت علاقهمند به خریدن یک خودروی لوکس هستید. درحالیکه واقعاً به آن احتیاج ندارید و خرید آن، مستلزم گرفتن قرض و وام با شرایط بسیار نامطلوب است. واضح است که شما نباید آن خودرو را بخرید و خود را مقروض کنید، اما فرض کنیم که شما هر طوری که هست این کار را انجام میدهید و با قرض و وام بالاخره آن خودرو را میخرید. اکنون شما از بیشتر درآمد خودتان، برای پرداخت سود آن وام استفاده میکنید و درنهایت، به نقطهای میرسید که باید اصل پول را برگردانید. چون نمیتوانید از پس آن برآیید، بنابراین برای پرداخت این وام، وام دیگری میگیرید.
به همین سادگی و با یک تصمیم نسنجیده و اشتباه، در پیچوخم بدهی قرار میگیرید و کمکم میتوانید امیدوار باشید که آن خودرو، حداقل جای خوبی برای خوابیدن باشد، چراکه احتمالاً براثر این وام گرفتنهای پیاپی، خانه خودتان را نیز از دست بدهید.
درواقع، گرفتن وام بهطورکلی ایده بدی است، زیرا معمولاً با آن سرمایهگذاری و ثروتاندوزی نمیکنید و در عوض، اغلب درآمد خود را صرف بازپرداخت بدهیهایتان میکنید.
شاید شنیدنش تا حدی شگفتآور باشد، اما این موضوع میتواند برای بستانکاران هم بد باشد. زیرا این فرصت را از آنها میگیرد که بتوانند ثروت خود را افزایش دهند. این کار آنها را ازنظر مالی ناپایدار میکند، چراکه عدم پرداخت اصل بدهیها و اقساط بهطور کامل، میتواند بدترین کابوس برای هر بستانکاری باشد.
بهعنوانمثال، در بحران چند سال پیش منطقه یورو، کشور یونان بهشدت به بانک مرکزی اروپا بدهکار بود. این کشور باید هر طور شده بدهی خود را به بانک مرکزی اروپا پرداخت میکرد، بنابراین نمیتوانست در زمینههایی مانند مدارس، زیرساختها، حملونقل و غیره که در درازمدت برای اقتصادش مفید بود، سرمایهگذاری کند و بدون این سرمایهگذاریها نیز این کشور هرگز به ثروت لازم برای بازپرداخت کامل بدهیهای خود دست نمییافت. این اتفاق باعث شده بود که همهچیز، هرروز بدتر و بدتر شود و وضعیت هر دو طرف نابسامان شده بود.
بنابراین در برخی موارد ممکن است بستانکاران پرداخت بدهی خود را متوقف کنند و تا مدتی از بدهکاران پول نگیرند تا آنها بتوانند دوباره روی پای خود بایستند.
سخن پایانی
پیام اصلی کتاب، بیان راز ثروتمند شدن است. برای کسب ثروت، باید کمی از انتظارات و توقعات خود در زندگی کوتاه بیایید و از امکانات خود برای پسانداز کردن پول استفاده کنید و بخشی از آن را به روشی سرمایهگذاری کنید که برای شما سود ایجاد کند. همچنین باید درک کنید که میتوانید با سختکوشی و استفاده شجاعانه از فرصتها، خوششانسی را برای خودتان ایجاد کنید.
چند توصیه کاربردی
یک توصیهی عملی این است که بهقولمعروف، پای خود را بهاندازه گلیمتان دراز کنید. پس تمام درآمد خود را خرج نکنید و همواره مقداری پسانداز کنید تا بتوانید از پولی که جمع کردهاید، برای سرمایهگذاری و خلق سود استفاده کنید.
هرگز برای خرید اقلام لوکس، زیر بار قرض و بدهی نروید، زیرا هنگامیکه خود را در مواجهه با چنین بدهیهای غیرضروری قرار میدهید، بهسختی میتوانید از شرایط نامطلوبتان خارج شوید. اگر شدیداً آن کالای لوکس را میخواهید اما نمیتوانید از پس هزینهاش بربیایید، بهترین راه این است که برای خرید آن پسانداز کنید، نه اینکه با وام و قرض آن را بخرید.
توصیه دیگر این است که همیشه بخشی از درآمد خود را پسانداز کنید و آن را عاقلانه سرمایهگذاری کنید.
درآمدتان هرچقدر که هست، همیشه اطمینان حاصل کنید که تمام آن را صرف چیزهایی که میخواهید نمیکنید. بخشی از آن را ذخیره کرده و برای مثال در بازار سرمایه، سرمایهگذاری کنید، زیرا بدین ترتیب این پول برای شما کار میکند، نه شما برای پول و بدین ترتیب برای شما سود ایجاد میکند.
همچنین، مطمئن شوید که این سرمایهگذاری را عاقلانه انجام میدهید. برای سرمایهگذاری با پساندازهایی که بهسختی جمع کردهاید به یک فرد مبتدی اعتماد نکنید. مهم نیست که یک فرصت چقدر جذاب به نظر میرسد، اگر شخصی که میخواهید پول خود را به او بسپارید در آن زمینه بیتجربه باشد، بهاحتمالزیاد شکست خواهد خورد. بنابراین، فقط باید به افرادی برای سرمایهگذاری اعتماد کنید که ثابت کردهاند میدانند چه میکنند.