
در این مطلب میخوانید
زندگی بدون شغل در آینده؛ مروری بر مدل درآمد پایه همگانی (Universal Basic Income)
آیا تصوری از زندگی بدون شغل در آینده دارید؟ اگر بهواسطه اتوماسیون گسترده مشاغل و فرایندهای کاری، شغلی برای جمعیت رو به رشد دنیا باقی نماند، چه اتفاقی میافتد؟ اگر سیستم هوش مصنوعی بتواند کاملاً جای انسانها در انجام کارها را بگیرد، چه اتفاقی میافتد؟ اگر تنها مشاغل در دسترس و تصدی آنها، فقط و فقط مستلزم تخصص در رشتههایی مثل رباتیک یا مهندسی باشد، چه میشود؟ اگر کسبوکارهای برتر در سراسر جهان، بیش از انسانها، رباتها را استخدام کنند، چه پیش خواهد آمد؟ اگر شغل رؤیاییتان ناگهان به یک شغل منسوخ و بیثمر تبدیل شود، چطور؟

میدانیم مثالهای گفتهشده و اساساً زندگی بدون شغل در آینده، اتفاقات یا واقعیاتی هستند که ممکن است حتی خیلی زودتر از حد تصور به وقوع بپیوندند. با این حساب، اجازه دهید پیش از آنکه سیطرهی اتوماسیون بر جهان کامل شود، به وضعیت فعلی بازار کار نگاهی داشته باشیم.
مقدمه
در عصر حاضر، به دلیل پیشرفتهای چشمگیر در عرصه اتوماسیون و موفقیت هوش مصنوعی در انجام امور، مشاغلی مثل رانندگی و تولید که تصدی آنها به مهارتهای سطح بالا نیاز ندارد، رفتهرفته ضرورت و اهمیت خود را از دست میدهند. محال است تفاوتهای حاصل از اتوماسیون و دیجیتالی شدن امور در زندگی روزمره و تأثیرات آنها را احساس نکرده باشید. حالا تقریباً هر کاری از تماشای فیلم تا خرید اقلام موردنیاز خانه بهصورت آنلاین قابل انجام است و هرچند که این تحولات، زندگی را آسانتر کردهاند اما درعینحال باعث حذف هزاران شغل شدهاند.
تردیدی نیست یک اتومبیل خودران که برای حرکت به راننده نیاز ندارد، در نگاه اول میتواند بسیار جالب و حیرتانگیز باشد. اما اگر قرار به استفاده از این فناوری در صنعت حملونقل باشد، فقط در آمریکا حدود ۵۰ هزار راننده از کار بیکار خواهند شد!
مطمئناً هر کسی میتواند تأثیرات اتوماسیون و مزایای دیجیتالی شدن سبک زندگی را در زمینههایی مثل خرید یا سرگرمی احساس کند. این تغییرات هرچند که کیفیت زندگیمان را افزایش دادهاند اما در عوض، هزاران شغل را که تا چندی پیش وجود داشتند، بهکلی نابود کردهاند.
پژوهشهای زیادی نشان دادهاند رباتها و سیستمهای هوش مصنوعی در همه زمینههای شغلی، کارایی بیشتری نسبت به انسانها دارند و هرچند نمیتوانند مفاهیمی مثل احساسات، عواطف یا همدلی را شبیهسازی کنند اما یقیناً برای آنکه جایگزین نیروی کار کم مهارت در حوزه پزشکی شوند، بهاندازه کافی خوب و کارآمد هستند.
مدیران سازمانی برای سود و منافع سازمان بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت قائلاند و این بدان معناست اگر روزی احساس کنند جایگزینیِ انسان با رباتها یا هوش مصنوعی، اقدامی اقتصادی و سودمند برای آنهاست، در اِعمال این جایگزینی، لحظهای درنگ نخواهند کرد. این واقعیت سؤالی مهم را مطرح میکند. اینکه زندگی بدون شغل در آینده، چطور است و تحت چنین شرایطی چگونه میتوانیم به حیات خود ادامه دهیم؟
در سالهای اخیر، این سؤال به محل بحث و گفتگوهای زیادی در مورد مفهومی تازه به نام درآمد پایه همگانی یا جهانی (UBI) تبدیل شده است. درآمد پایه همگانی، یک مدل اجتماعی بوده که برای حمایت اقتصادی از مردم در عصری که دیگر شغلی برای احراز وجود ندارد (زندگی بدون شغل در آینده)، طراحی شده است. اجازه دهید قدری دقیقتر به این موضوع بپردازیم.
درآمد پایه همگانی (UBI)
ما در جهانی زندگی میکنیم که نابرابری اقتصادی یکی از ویژگیهای بارز آن است. از یک طرف، شرکتهای فناوری غولآسایی وجود دارند که سودشان از مجموع تولید ناخالص داخلی چند کشور بیشتر بوده و از طرف دیگر، با طبقهای از افراد شاغل و فقیر مواجهیم که دریافتی آنها از شاخص خط فقر کشور نیز پایینتر است.
زندگی این قشر فقیر تحت تأثیر حقوق اندک دریافتی و مالیاتی است که برای تأمین معاش خود مجبور به پرداخت آن هستند. حالا ممکن است برای کسی این سؤال مطرح شود که اساساً چرا با وجود نقش دولتها و اقدامات آنها در ارائه خدمات رفاه اجتماعی مثل سازمانهای حمایتی یا بهزیستیها، باز هم باید کسانی وجود داشته باشند که علیرغم اینکه بهسختی کار میکنند، کماکان فقیر بمانند؟
با این توضیحات، بیایید ببینیم مدل درآمد پایه همگانی در کشوری مثل آمریکا یا هر کشور دیگری که رشد اتوماسیون در آن سریع است، چطور کار میکند و تعمیم این الگو به سراسر جهان، چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟ در حال حاضر با توجه به وضعیت فعلی اقتصاد آمریکا، برای کسی که کمکهای اجتماعی دریافت میکند، درآمد ماهیانه ۱۰۰۰ دلاری، یک درآمد پایه همگانی منطقی تلقی میشود.
همین حالا میلیونها شغل تولیدی در آمریکا، به مشاغل خودکار تبدیل شدهاند و تقریباً ۳۰% فروشگاهها در بخش خردهفروشی، تعطیل شدهاند. با توجه به اینکه بسیاری از مردم آمریکا فاقد توانایی پرداخت هزینههای سرسامآور شهریههای دانشگاهی برای تحصیل یا کسب تخصصهای عالیتر هستند، این موج عظیم اتوماسیون قطعاً به بیکاری گستردهتری منجر خواهد شد.
با توجه به این واقعیات، به نظر میرسد نیاز به الگوی UBI حتی در کشور توسعهیافتهای مثل آمریکا بهزودی احساس خواهد شد. حتی در مقیاس جهانی هم کشوری مثل ژاپن را با روندی مشابه با روند بازار کار در آمریکا میبینیم که بخش عمدهای از صنعت خدمات آن، به دلیل سالخوردگی جمعیتی، مکانیزه شده است. برآورد میشود تا سال ۲۰۳۰ ، ۸۰۰ میلیون شغل در سراسر جهان مکانیزه شوند و پیشرفتهای فناوری و هوش مصنوعی در زمینههایی مثل یادگیری عمیق (Deep Learning) موجب میشوند این گسترش شگفتانگیز و البته ترسناک اتوماسیون، هیچ حدومرزی نشناسد.
چالشها و تهدیدهای مدل درآمد پایه همگانی
اگر فکر میکنید استفاده از مدل UBI میتواند یک راهحل قطعی برای بهبود شرایط اقتصادی باشد، باید بگوییم متأسفانه قضیه به این سادگیها هم نیست!
ایدهی تأمین درآمد پایه برای تودههای مردم توسط دولت در گذشته نیز امتحان شده و در برخی موارد، بهجای آنکه مشکلی حل کند، خود، تبدیل به مشکلی جدید شده است! این تجربهها نشان داد که اِعمال این الگوی اقتصادی- اجتماعی باعث میشود که بسیاری از افراد به این دلیل که برای ادامه زندگی نیازی به کار کردن احساس نمیکنند، تنبل و عاری از انگیزه شوند. برخی نیز پولشان را در مسیر خرید الکل و مواد مخدر به باد میدهند…!
ضمن اینکه باید به این نکته توجه داشته باشیم که مدل UBI الزاماً شکاف برابری ثروت بین اقشار مختلف جامعه را پوشش نمیدهد زیرا در تعیین میزان این درآمد ماهیانه، عواملی مثل تورم و رکود اقتصادی مورد ملاحظه قرار نمیگیرند. ضمناً بعضی اندیشمندان و اقتصاددانان نیز بر این باورند که درآمد پایه همگانی میتواند رشد اقتصادی را کُند کند. زیرا اِعمال چنین مدلی بهجای آنکه به افزایش مصرف منجر شود، کاهش مصرف را در پی خواهد داشت و این امر نیز متعاقباً به فروپاشی بازارهای سهام خواهد انجامید.
پیادهسازی مدل درآمد پایه همگانی، چالشهای خاص خود را دارد. اجرای این مدل در هر کشور، با توجه به عوامل مختلفی مثل سطح فعلی رفاه جامعه، تمرکز دولت و میزان بودجه تخصیصیافته از سوی دولت برای پیادهسازی مدل درآمد پایه همگانی متفاوت است.
نتیجهگیری
اکثر ما برای اینکه بتوانیم به زندگی ادامه دهیم، به شغل و درآمد نیاز داریم. این شغل برای بعضی از ما میتواند بهمنزله بخشی از هویت و شخصیتمان باشد که در صورت از دست دادن آن، زندگی برایمان بینهایت تلخ و بیمعنا خواهد شد. اما چارهای نیست! باید بهجای نگرانی در مورد سیطرهی رباتها و هوش مصنوعی بر بازار کار، خود را برای مدیریت تغییراتی احتمالی و زندگی بدون شغل در آینده، آماده کنیم و برای این منظور، طرح و برنامه مشخصی داشته باشیم. امکانسنجیِ پیادهسازیِ مدلهایی مثل مدل درآمد پایه همگانی (UBI)، نمونهای از این تلاشها جهت آمادگی برای زندگی بدون شغل در آینده است.