احتمالا این جمله را که بالزدن یک پروانه در یک نقطه میتواند طوفانی عظیم در جایی دیگر ایجاد کند، شنیده اید. این یکی از اصول نظریه آشوب (Chaos theory) است که هرچند نگارشی عوامانه دارد، بیانگر یکی از ویژگیهای مهم نظریه آشوب است. نظریه آشوب در سالهای اخیر اهمیت ویژهای در محافل علمی پیدا کرده و بهعنوان نظریهای زنده مدام در حال تکامل است. در سال ۲۰۲۰، جایزه نوبل فیزیک به سه فیزیکدانی داده شد که کارهایشان کاملا با نظریه آشوب مرتبط بود. در این مقاله قصد داریم نظریه آشوب و برخی از کاربردهای آن در بازارهای مالی، روانشناسی و مدیریت را بررسی کنیم.
نظریه آشوب چیست؟
واژه آشوب یا همان Chaos به طور سنتی به عنوان هرج و مرج و فقدان هر ساختار یا نظمی تعریف می شود. تعریف جدید آشوب نشان می دهد که بی نظمی ممکن است صرفاً سطح بالایی از پیچیدگی باشد که ممکن است ناشی از فرآیندهای قطعی باشد. هیلز در سال 1990 آشوب را اینگونه تعریف می کند: بی نظمی و آشوب نوعی نظم در بی نظمی است. . بی نظم است زیرا نتایج آن غیرقابل پیش بینی، بی نظمی منظم و منظم است زیرا نوعی قطعیت دارد. آدامز آشوب را اینگونه تعریف می کند: زندگی از هرج و مرج زاده می شود، در حالی که عادت از نظم زاده می شود.
نظریه آشوب رفتار سیستم های آشفته را مطالعه می کند. این نظریه قواعد و اصولی دارد که بیشتر آنها تا اواسط دهه 80 شناخته شده بودند. بر اساس این نظریه، سیستم ها و پدیده هایی در اطراف ما مشاهده می شوند که اجزای آنها برهمکنش نامنظمی با یکدیگر دارند و انرژی به طور تصادفی در آنها توزیع می شود. چند نمونه از این پدیدههای آشوبناک عبارتاند از:
• آبوهوا
• زیستبومها
• گاز درون یک محفظه
• پرواز پرندگان در تعداد زیاد مانند سارها
• سازمانها
• جوامع شهری
گرچه این سامانهها بهظاهر بههمریخته و درهم به نظر میرسند، با کمک دانش ریاضی و دینامیک سامانههای پیچیده (شاخهای از فیزیک) میتوان الگویهای رفتاری را در آنها شناسایی کرد و در دل بینظمی ظاهری، نظم را یافت. نظریه آشوب در نهایت در دهه ۹۰ میلادی به نظریه جامعتری بهنام نظریه «پیچیدگی» تکامل یافت.
تاریخچه نظریه آشوب
یکی از اولین کسانی که درباره رفتار سامانههای آشوبناک صحبت کرد هنری پوانکاره، ریاضیدان اواخر قرن نوزدهم، بود. او ریاضیدانی بود که خیلی درباره توپولوژی و دینامک سامانهها مطالعه میکرد. پوانکاره درباره این سامانهها گفته بود: «به نظر میرسد که یک تغییر جزئی در این مجموعهها منجر به پیامدهای بزرگ در کل مجموعه میشود. خطایی جزئی در یک جزء، خطای بزرگی در آینده ایجاد میکند. پیشبینی رفتار مجموعه غیرممکن است.»
متأسفانه پس از مرگ پوانکاره، مطالعه درباره سامانههای آشوبناک تا مدتها متوقف شد تا اینکه در اوایل دهه ۶۰ میلادی، دوباره توجه برخی از دانشمندان به این سامانهها جلب شد. یکی از آنها ادوارد لورنز بود. لورنز هواشناس مؤسسه تحقیقات و فناوری ماساچوست بود که روی مدلهای محاسباتی رفتار جو کار میکرد. او در حین کارش یکی از مهمترین و مشهورترین اصول نظریه آشوب را کشف کرد، اصلی که به «اثر پروانه» شهرت یافت. شاید شما هم این جمله را شنیده باشید که بالزدن یک پروانه در توکیو میتواند منجر به وزش بادهای شدید در شیکاگو شود. گرچه این تعریف از اثر پروانهای عوامانه است، تأثیر عوامل کوچک در تغییرات بزرگ را بهخوبی بیان میکند.
اگر بخواهیم علمیتر بگوییم، اثر پروانهای بیانگر تأثیر عوامل جزئی بر رفتار کل سامانه است. آنچه در ابتدا یک تغییر یا ناهنجاری جزئی به نظر میآید، میتواند در بلندمدت رفتار کل سامانه را تغییر دهد. از سوی دیگر اثر پروانهای این مسئله را نیز روشن میکند که بروز رفتارهای تصادفی یا اخلال در سامانه میتواند حاصل نوسانهای جزئی در خود سامانه باشد، نه صرفا نیروهای خارجی که از بیرون به سامانه وارد میشوند.
نام ادوارد لورنز با نظریه آشوب گره خورده است. او در دهه ۶۰ این نظریه فراموششده را احیا کرد.
یکی دیگر از پیشگامان این نظریه، میچل فایگنباوم فیزیکدان نظری شاغل در آزمایشگاه ملی لوس آلاموس است. او سالهای زیادی از عمر خود را وقف مطالعه نظریه آشوب و پیداکردن مدلهای ریاضی برای توصیف رفتار این سامانهها کرده است. در دهه ۷۰ میلادی دانشمندان در علوم مختلف روی نظریه آشوب مطالعه میکردند، اما جامعه علمی در آن دوره چندان روی خوشی به این مطالعات نشان نمیداد. برخی از دانشگاهها و مؤسسات علمی عمدا از بررسی این نظریه اجتناب میکردند چراکه چندان درباره کاربردهای آن مطمئن نبودند.
اما بعد از دهه ۹۰ میلادی، این نظریه و شکل توسعهیافتهترش، نظریه پیچیدگی، بهتدریج جای خود را بهعنوان مسئلهای بینرشتهای، مهم و کاربردی باز کرد و امروزه بسیاری از مراکز دانشگاهی و مؤسسات پژوهشی مطرح دنیا به دانشمندان این حوزه فرصت و بودجه مطالعه و پژوهش میدهند.
کاربردهای نظریه آشوب
همانطور که جیمز گلیک در کتابش با عنوان «آشوب؛ ساختن علم جدید» گفته است: «نظریه آشوب علم جامع سامانههاست.» از این رو بسیاری از رشتههای علمی از دستاوردهای این رشته برای توصیف سامانههای پیچیدهای که با آنها سروکار داریم استفاده میکنند، از جمله:
• فیزیک؛
• زیستشناسی؛
• شیمی؛
• زمینشناسی؛
• هواشناسی؛
• اقتصاد؛
• جامعهشناسی.
بیایید نگاهی مختصر به کاربردهای این نظریه در چند بخش متفاوت بیندازیم.
۱. نظریه آشوب در بازارهای مالی
یکی از کاربردهای نظریه آشوب، توضیح رفتار بازارهای مالی مانند بورس است. بورس و سایر بازارهای مشابه سامانههای پیچیدهای هستند و رفتاری آشوبناک دارند. همه تکنیکهای تحلیل بازار به نوعی متکی بر یافتهها و مدلهای ریاضی بهدستآمده از نظریه آشوب هستند. نظریه آشوب به ما میگوید که تمام تحلیلهای بازار، فقط تا اندازهای درست هستند و نمیتوانند ۱۰۰درصد درست باشند چراکه همه مؤلفهها و متغیرهای بازار را نمیتوان پیشبینی کرد.
همانطور که لورنز با اثر پروانهای نشان داد، سامانههای آشوبناک در برابر تغییرات جزئی آسیبپذیرند یعنی میتوان با اعمال تغییری جزئی، تعادل کل مجموعه را بر هم زد. بازارهای مالی نیز بر مبنای همین اثر ممکن است دچار حباب یا فروریزش شوند. برای مثال یک تغییر مثبت کوچک در یکی از سهامها میتواند منجر به تغییرات مثبت پیدرپی در تمام سهامها و در نتیجه رشد شاخص شود. برعکس این قضیه نیز زمانی است که ریزش یک سهام میتواند موجی از ریزشهای پیدرپی ایجاد کند. همچنین نظریه آشوب نشان میدهد که بازارهای مالی علاوه بر تأثیرات جزئی عوامل خود سامانه، از نیروهای خارج از سامانه نیز مانند وقایع سیاسی، بحرانهای زیستمحیطی و بلایای طبیعی نیز تأثیر میپذیرند.
بین تحلیلگران بازار در مورد کاربرد مفید نظریه آشوب در بازارهای مالی اختلاف نظر وجود دارد. برخی از آنها معتقدند که استفاده از اصول این نظریه برای بهبود عملکرد سهامداران ضروری است. اما گروهی دیگر درباره کاربردهای مفید این نظریه چندان مطمئن نیستند. یک عامل مهم در تعیین میزان کاربردیبودن این نظریه در بورس و بازارهای مالی، قدرت پردازش رایانههاست. تحلیل متغیرهای آشوبناک تنها با رایانهها امکانپذیر است و اگر قدرت رایانههای معمولی روزی چنان زیاد شود که بتوانند تمام یا دستکم تعداد زیادی از متغیرها را تحلیل کنند، بدون شک پیشبینیهای رفتار بازار بورس و سایر بازارها نیز دقت بیشتر و خطای کمتر خواهد داشت.
۲. نظریه آشوب در روانشناسی و جامعهشناسی
نظریه آشوب بیشتر برای توصیف پدیدههای طبیعی یا ساخته دست انسان به کار میرود، اما اخیرا دانشمندان حوزه روانشناسی درباره کاربردهای آن برای بهبود نظریات این رشته بحث و تبادل نظر کردهاند. بهگفته ری فورچوناتو: «نظریه آشوب چارچوبی برای شناسایی و درک درست رفتار انسان در اختیار ما قرار میدهد. نظریههای فرویدی، یونگی و رفتارگرایان، اغلب رفتار انسان را خطی بررسی میکنند. این در حالی است که مغز انسان سامانهای پیچیده و غیرخطی است.» بنابراین بهنظر نویسنده، نگاه طرفداران آدلر به انسان بهعلت نگاه غیرخطیاش قابلدفاعتر است.
کاربرد نظریه آشوب در روانشناسی هنوز فراگیر نشده است، اما اصول این نظریه ظرفیت آن را دارند که در این رشته به کار بروند. با استفاده از نظریه آشوب میتوان رفتار انسانها را بر این اساس توصیف کرد که انسانها موجوداتی غیرخطی با مغزی پیچیده هستند. با کمک روابط و مدلهای این نظریه و بازتعریف این مدلها بر مبنای مؤلفههای روانشناختی، میتوان توصیف دقیقتری از دلایل رفتار انسانها ارائه کرد. به همین شکل نظریه آشوب در جامعه شناسی نیز میتواند برای مطالعه رفتارهای جمعی انسان به کار برود.
۳. نظریه آشوب در مدیریت
نظریه آشوب ممکن است در رفتار مدیریتی و سازمانی کمی عجیب به نظر برسد، زیرا اکثر ما مدیریت را با کلماتی مانند کنترل و برقراری نظم به یاد می آوریم. اما نظریه آشوب در مدیریت از دهه 80 مطرح شده است. تام پیترز نویسنده کتاب Thriving in Chaos اولین کسی بود که به کاربرد این نظریه در مدیریت سازمان ها اشاره کرد. وی نوشت: مدیران باید خود را برای سازگاری با تغییرات محیطی و فناوری آماده کنند.
نظریه آشوب بر این واقعیت تأکید دارد که رفتار کارکنان یک سازمان یا کسب و کار می تواند به یک سیستم پیچیده تبدیل شود، سیستمی که در آن اختلال در کوچکترین بخش می تواند منجر به دگرگونی یا اختلالات عظیم در کل بدنه سازمان شود. بر اساس اصول این نظریه می توان رویدادهای تصادفی را در محاسبات ریسک و مدیریت سازمان گنجاند و در نتیجه سازمان را در برابر حوادث تصادفی که کل مجموعه را مختل می کند آماده کرد.
با این حال، متقاعد کردن رهبران سازمان به استفاده از این نظریه آسان نیست، زیرا مدل های ذهنی اغلب افراد، مدیریت را مساوی با کنترل و نظم می دانند و معمولاً گنجاندن هرج و مرج در تصمیم گیری ها و محاسبات عجیب به نظر می رسد. پیترز معتقد است که ساختارهای هرمی و خشک سازمانی توانایی سازمان را برای انطباق با شرایط هرج و مرج گاه و بیگاه کاهش می دهد. بنابراین، او پیشنهاد کرد که سازمان ها و مشاغل باید خود را برای شرایط آشفته ای که تعادل سیستم (سازمان) را به هم می زند، آماده کنند.
اولین کاربردهای عملی نظریه آشوب در مدیریت در اواخر دهه 80 شناسایی شد. یعنی زمانی که گروه های انعطاف پذیر تشکیل شد. این گروه ها می توانند بسته به موقعیت، نقش اعضای گروه را بازتعریف کنند تا در کوتاه ترین زمان ممکن خود را با تغییرات بازار وفق دهند. به تدریج در سازمان ها، مدیران تکیه بر کرسی های نرم مدیریتی جای خود را به مدیران منعطفی دادند که توانایی رهبری سازمان را در دریای تلاطم و هرج و مرج داشتند. موفق ترین مدیران کسانی بوده اند و هستند که این نکته مهم را درک می کنند که سازمان چیزی جز پدیده ای ذهنی نیست که بر اساس روابط انسانی شکل گرفته و این روابط همواره در حال تغییر و تحول است.
۴.نظریه آشوب در ریاضیات
براساس نظریات ماندل بروت که پایه گذار هندسه جدیدى بود، ابرها مانند کره، کوهها مانند مخروط و رعد و برق مانند خطى مستقیم نیست که بتوان ریاضیات خطوط مخروط و کره آنها را اندازه گیرى کرد، هندسه جدیدى لازم است که هندسه چین و چروک ها، سوراخ ها، پیچ و تابها، ناهموارى ها و تلاطم هاست، او در این هندسه مسئله شکستگى ها(فراکتالها) را عنوان نمود و براساس فرمول هاى پیشنهادى توانست آنها را اندازه گیرى کند.
۵.نظریه آشوب در مدیریت اقتصاد
با توجه به احتمال وجود فرآیند آشوبى در سرى هاى اقتصادى، اعمال روش استاندارد متداول در اقتصاد سنجى یعنى به کارگیرى مدل هاى برآوردى و پیش بینى این سرىها ناکافى بوده و در برخى از موارد نیز نتایج گمراه کننده اى به دنبال داشته است.
۶.نظریه آشوب در مدیریت MIS
به کارگیرى قوانین آشفتگى در فناورى هاى هوش مصنوعى از مصادیق کاربرد تئورى آشوب در نظام هاى مدیریت اطلاعات (MIS) است.
۷.تئوری آشوب و منابع انسانی
مدیریت منابع انسانی، بخش وسیعی از تئوری های سازمانی و رفتار سازمانی را در بر می گیرد و به انتخاب، انتصاب، آموزش، انگیزه و . . . می پردازد. مدیریت منابع انسانی، پویا ترین فعالیت های مدیریتی است.
ردپای تئوری آشوب را می توان از رویکرد های گروهی یا فردی گرفته تا انگیزش و جبران خدمت و استرس زمانی و دیگر مباحث همانند جابجایی کارکنان، ترک خدمت، بهسازی و آموزش و . . . بررسی کرد که عمیقاً ریشه در بنیاد غیرخطی دارند .
سخن پایانی
امروزه تئورى آشوب در رشته ها و گرایش هاى مختلف بسیار نفوذ پیدا کرده است. به گونه اى که دیگر کمتر علم یا سازمانى را مى توان یافت که رگه هایى از آشوب در آن وجود نداشته باشد. موقعیت کنونی جهان، معلول آثار گذشته بوده و خود، علت وقایع آینده است. منطق دنیای جدید ما نظم در بی نظمی است. و این منطقی است که پیچیدگیهای دنیای ما را تفسیر می کند و رویای فردا را ممکن میسازد . امیدواریم از این مقاله از خودساخته لذت برده باشید.
یک پاسخ
واقعا هرکس صادقانه بخواهد به انسانها کمک کند خداوند اورا یاری خواهد کرد