
در بسیاری از موارد افراد گوناگونی میتوانند با دارایی که دارند ثروتاندوزی کنند. بههرحال آنچه که به مراتب میتواند آسانتر باشد راهاندازی شرکت است تا اینکه صندوق سپردهای بهعنوان سرمایه داشته باشید یا احتمالاً با ارثی که به شما رسیده یک سرمایهگذاری صحیح در بازار سهام انجام دهید.
گرچه داشتن ثروت میتواند به افراد کمک کند تا موجبات افزایش آن را فراهم کنند و از این راه به خوشبختی خانواده نیز کمک شود. این بدان معنی نیست که همه افراد موفق ثروتشان مربوط به پیشینه درآمدی است که از قبل به دست آوردهاند. نمونههای بسیار زیادی از کارآفرینان و بازرگانانی وجود دارد که بدون حتی دوپنی کاری را شروع کردند و با تلاش و کوشش بسیار و مدیریت تماموقت خودشان توانستند کسبوکارشان را به موفقیت برسانند. آنها با دستخالی کارشان را شروع کردند و اکنون میلیونها دلار ارزش پیدا کردند.
آنها تمایل به سختکوشی، پذیرفتن هرگونه ریسک و خطر و بدون توجه به تمام سختیها و شکستها و موانعی که در ادامهی مسیر بر سر راهشان به وجود میآید و از همه مهمتر برای پیدا کردن رویاهایشان در واقعیت، مصمم و بااراده به جلو حرکت میکنند؛ البته خیلی خاضعانه کار را آغاز کرده و با کفش آهنی که به پا میکنند موجبات ترقی و پیشرفت خودشان را فراهم میکنند، در نتیجه به هدفی که دارند دست خواهند یافت.
در این مقاله از خودساخته ۱۵ نفر از افراد بسیار موفق که با دستخالی شروع به کار کردند را به شما معرفی میکنیم. صحبت کردن درباره آنها خود میتواند الهامبخش باشد!
۱۵- هاوارد شولتر
البته سادهتر این است که فرض کنید هاوارد شولتر از ابتدا ثروتمند بوده است. بههرحال او مسئول فروش لاتههای گران قیمت جهانی و نوشیدنیهای کافئین است. شولتر دوران کودکیش را در یک مجتمع مسکونی با درآمد کم سپری کرد؛ اما همیشه خودش را نسبت به اطرافیانش بالاتر میدید، به همین خاطر در آینه به خودش میگفت من میدانم مردمی که در آن طرف دنیا با منابع و پول زیاد زندگی میکنند خانوادههای خوشبختتری هستند به چه علت و چرا نمیدانم؛ اما من میخواهم از این حصاری که به دورم هست به آن طرف بروم و به موفقیتهایی فراتر از آنچه مردم درباره احتمال رسیدن به آن صحبت میکنند، برسم.
او به کالج رفت و به یادگیری فوتبال مشغول شد و وارد بازار کار شد. سرانجام مدیریت فروشگاههای زنجیرهای قهوه کوچک بنام استارباکس را که در آن زمان ۶۰ مغازه داشت به عهده گرفت. او این زنجیره را به پدیده بینالمللی تبدیل کرد که در حال حاضر در دهها هزار محل وجود دارد.
۱۴- اپرا وینفری
امروزه اپرا وینفری یک افسانهی واقعی است. کسی که توانست با مدیریتش نمایش تاک شوی روزانه را به یک برند سودآور به انضمام مجله، شبکههای تلویزیونی و تعداد بیشماری از مشاغل تجاری تبدیل کند. اگرچه بدون پیشینه مالی وارد حرفه کاریش شد. او در یک خانواده بسیار فقیر در روستایی درمی سیسی پی متولد شد. درحالیکه یک دختر جوان بود، رنج و دردهای بسیاری را متحمل و در نهایت وینفری با کمک هزینه تحصیلی برای دانشگاه تنسی انتخاب شد.
در ۱۹ سالگی اولین خبرنگار آفریقایی- آمریکاییتبار بود. در اوایل دهه ۸۰ برای اجرای تاک شوی AM به شیکاگو نقلمکان کرد و در سال ۱۹۸۶ شوی خود را با عنوان اپرا وینفری شو به نمایش گذاشت. زمانی که تاک شوی بزرگ و موفق او به سندیکا پیوست او یک میلیونر ۳۲ ساله بود و در حال حاضر یک مولتی میلیونر است که به راه خود ادامه میدهد.
۱۳-جان دوجوریا
دوجوریا اولین نسل آمریکایی بود. زمانی که کودک بود والدینش به آمریکا مهاجرت کردند. از آنجاییکه خانوادهاش در گیرودار جدایی بودند، او برای کمک به خانوادهاش به فروش روزنامه و کارتهای کریسمس مشغول بود. در آن زمان او فقط یک کودک بود. علیرغم تلاشهای خانوادهاش و خودش، دوجوریا ناگزیر به رفتن به پرورشگاه شد. سالهای زیادی را بهسختی گذراند و درگیر جرم و جنایت شد. بعد به ارتش پیوست و بهعنوان کارمند بهطور منظم برای آزمایشگاههای Redken کار میکرد.
زمانی که او به سختی چندین دلار داشت با گرفتن وام ۷۰۰ دلاری، شرکت سیستمهای جان پل میشل (جان میشل یکی از طراحان مدل مو و از دوستان وی بود) را تأسیس کرد. آنها لوسیونها و مجموعههای مخصوص مو را تولید کردند که انقلاب بسیار بزرگی برای مدل دادن به موها بهحساب میآمد. او به این محصول اعتقاد کامل داشت. حتی اگر عدهای قربانی این محصول میشدند. او خانه به خانه برای معرفی و فروش محصول میرفت و یک نام تجاری که اکنون چند میلیون دلار ارزش دارد را برایش ساخت.
با وجود این تنها به این اکتفا نکرد و به گسترش صنعت مشروبات الکلی پرداخت. دوجوریا به بسیاری دیگر از صنایع نیز روی آورد. فقط به این فکر کنید که همه اینها با یک وام کوچک آغاز شد. یک کارآفرین مصمم با فروش محصولات مراقبت از مو، زندگیاش را دگرگون کرد. در حال حاضر ارزش میلیونها دلار دارد.
۱۲-دو ون چانگ
هنگامیکه دو ون چانگ و همسرش از کره به آمریکا در سال ۱۹۸۱ مهاجرت کردند. یقیناً او پول زیادی در بانک برای تأمین زندگی جدید آمریکاییاش نداشت. چانگ در واقع برای امرار معاش میبایستی سه مدل کار(سرایداری، متصدی پمپبنزین و کارگر کافیشاپ)انجام میداد. او ساعتهای طولانی کار میکرد حتی شیفتهای بدون تایم. تا سال ۱۹۸۴ این زوج توانستند بهاندازه کافی پول پسانداز کنند. به همین دلیل یک فروشگاه کوچک لباس راهاندازی کردند. قابلتحسین است؛ ولی قطعاً باعث ایجاد انگیزه در شما نمیشود. غیر از باز کردن فروشگاه کوچک لباس، آنها امپراتوری خردهفروشی Forever 21 را ایجاد کردند که دارای صدها فروشگاه در سراسر جهان است و ارزش میلیاردها دلار دارد.
دختران چانگ در به راه افتادن این شرکتها به پدرشان کمک میکنند. مهاجران کارآفرین افتخاری بالاتر از این موفقیت نمیتوانستند به دست بیاورند. همانطور که به روزنامه La time گفت که Forever 21 به مردم امید میدهد، زیرا من با دستخالی آمدم و به این مرحله رسیدم همین پاداش مرا بس است.
۱۱-جی.کی.رولینگ
خوب حتی اگر شما کتابخوان نباشید، احتمالاً نام جی.کی.رولینگ را شنیده باشید. سری کتابهای هریپاتر بدون شک یکی از موفقترین کتابها در همه زمانها است که موردعلاقه کودکان و بزرگسالان نیز است. به خاطر حق امتیاز فیلم و پارک هری پاتر براساس کتابهایش به محبوبیتش افزوده میشود. تصور نکنید که رولینگ بالم دادن و بهراحتی این کتابها را نوشته، خیر ،زمانی که اولین کتابش را خلق کرد در وضعیت بسیار بد زندگی و دچار افسردگی بود. او چندین بار کتابش رد شد ولی در نهایت یک ناشر تصمیم گرفت ریسک چاپ آن را به عهده بگیرد. این زن نخستین نویسندهای بود که به دلیل رمانهایش بهطور رسمی به یک میلیونر تبدیل شد. وی در حال حاضر فعالیتهای انسان دوستانه و خیرخواهانه را انجام میدهد.
۱۰-لئوناردو دل وکیو
قطعاً دل وکیو شروع آسانی در زندگی نداشت. این پسر جوان چهار خواهر برادر داشت و مادر بیوهاش نمیتوانست مخارج آنها را تأمین کند و از آنها نگهداری کند؛ به همین خاطر دل وکیو در پرورشگاه بزرگ شد. در نوجوانی در کارخانهای مشغول به کار شد.
محلی که کار کردن در آنجا بسیار سخت بود؛ بهطوریکه قسمتهایی از انگشت خود را در اثر سانحهای از دست داد؛ باوجوداین یک نکته مثبت را میتوان دید آنهم کارخانهای که دل وکیو در آن کار می کرد، قاب عینک تولید میکرد و این ظاهر الهام بخشی برای او داشت.
زیرا او در ۲۳ سالگی یک فروشگاه قابسازی باز کرد. یک زندگی توأم با احترام چیزی نیست جز به دست آوردن میلیاردها دلار. قطعاً همینطور است. این مغازه را توسعه داد و تبدیل به بزرگترین تولیدکننده عینک و عینکهای آفتابی در جهان با برندهای لوکس مثل Oakley وRay-Ban شد.
۹- شاینا تواین
بسیاری از موزیسینها هستند که در سایه آرامش و آسایش رشد نکردند. اما داستان زندگی شاینا تواین همهچیز را در سطح متفاوتی از زندگی میبرد. سوپراستار کشور در منطقهای روستایی در کانادا بزرگ شد و خانواده وی تنگدست بود. بهطوریکه شاینای جوان در بارها و کلوپها آواز میخواند تا بتواند با درآمدش غذا تهیه کند. خانواده دچار اختلاف شده بود و دوران سختی را بافقر و نداری میگذراند. درست در زمانی که میرفت که تواین در کارش حرفهای شود، مادر و ناپدریاش در اثر تصادف اتومبیل کشته شدند. تواین ناگزیر به خانه مادریاش نقلمکان کرد تا از برادر و خواهرش مراقبت کند.
گرچه در دوران نوجوانی سوپراستار نشد؛ اما بهسرعت تبدیل به نقطه حساس کشور شد. در حال حاضر دیگران نگران گرسنه ماندن خانوادهاش نیست؛ زیرا او یک هنرمند باارزش صدها میلیون دلار است. او طی سالهای بسیاری از ویرانیها رنج میبرد؛ ولی همیشه به سمت بالا در حرکت بود. این خود نوعی سخت کار کردن و استقامت داشتن برای رسیدن به موفقیت میباشد.
۸-ریچارد برانسون
مدرسه نقطه عطف زندگی ریچارد برانسون نبود. به دلیل اختلال خوانش پریشی در سن جوانی از مدرسه بیرون آمد. برای برخی این تصمیم منجر به حداقل دستمزد و یکعمر مبارزه مالی است. البته نه برای ریچارد برانسون. این کارآفرین کارش را به مجله موزیک با هدف دانشجویان شروع کرد و در نهایت لقب رکورد کوچک را گرفت(با کمک وام، نه از بانک و پدر و مادرش). اگر این لقب Virgin Record را شنیده باشید، تبدیل به یک کسبوکار عظیم شده است.
بعد از آن برانسون بر روی خطوط هوایی جهان معاملات نیز انجام داد. در حال حاضر او صاحب ثروت زیادی است و میتواند بدون دغدغه بر روی هر چیزی که باعث هیجانش شود، سرمایهگذاری کند. این خود یک شیوه شگفتانگیز در زندگی است. برانسون خودش گفته است که اگر او بودجه لازم برای حضور در کالج را داشته باشد و تصمیم به رفتن در آن مسیر را داشته باشد، قطعاً زندگیاش مجدداً دگرگون خواهد شد.
۷- شهید خان
داستان زندگی شهید خان یک داستان موفق آمیز است. زمان نوجوانی از پاکستان به ایالاتمتحده مهاجرت میکند تا به کالجی در ایالت ایلینویز برود. درحالیکه بهسختی کار میکرد و همچنین نیاز به پول کافی برای گذراندن زندگیاش داشت. برای هریک ساعت ظرف شستن یک دلار و بیست سنت دریافت میکرد. البته که درآمد آنچنانی برایش نداشت. اما خان برای زنده ماندن هر کاری میکرد. او ذهنیت خود را ادامه داد و درحال حاضر مالک Flex-N-Gate میباشد. همچنین صاحب جاگوارجکسون ویل در NFL و باشگاه فوتبال برتراست. بسیاری از صاحبان شرکتهای بزرگ، چند میلیون دلاری، صاحبان تیمهای ورزشی حرفهای، افرادی هستند که ارث زیادی توسط خانواده به آنها رسیده است و بهراحتی خرج میکنند. ولی خان با زحمت و تلاش خودش به این ثروت و موفقیت رسیده، که این موضوع داستان ما است.
۶- گای لالی برته
لالی برته هرگز با یک قاشق نقرهای در دهان بزرگ نشد. او خیلی زود به خلاقیتش پی برد. برای همین در زمینهٔ صنعت سرگرمی با نواختن آکاردئون، خوردن آتش و با چوب راه رفتن در خیابانها هر آنچه باعث ایجاد تغییرات میشود، مشغول شد. در سال ۱۹۸۷ او پول کمی به دست آورد که توسط آن گروه جشنواره هنرهای زیبای لس آنجلس را به کبک آورد. در آن زمان لالی برته پول کافی برای خرید آنها و هزینه اجاره خانه نداشت؛ اما به کار آنها اعتقاد داشت و در وجود آنها چیزی میدید. حسش هم درست بود و گروه کبک ناشناخته به نام سیرک آفتاب تغییر یافت. بله این گروه بسیار موفق با سفرهای بینالمللی توانست پول هنگفتی به دست آورد. لالی برته دیگر در خیابانها برنامه اجرا نمیکند، بلکه در سیرک CEO و بهعنوان یک بازیکن حرفهی پوکر پول زیاد به دست میآورد؛ البته قمار کردن نیز پیآمدهایی خواهد داشت!
۵- رالف لورن
امروزه نام رالف لورن با مد لاکچری همراه است. آنچه مسلم است او از ابتدا پولدار نبوده است. وی در برونکس بزرگ شد و متولد نیویورک است. آنها مهاجران روسی هستند. تحصیل در دانشگاه را رها کرد و به سربازی رفت. ورودش به دنیای مد بهعنوان طراح نبود؛ بلکه بهعنوان یک کارمند معمولی در خردهفروشی Brooks Brother مشغول به کار شد. او کراوات میفروخت. بعضی افراد ممکن است در همان موقعیت برای سالهای سال باقی بمانند. ولی لورن رؤیاهای بزرگتری در سرش داشت و در نهایت شروع به پرسیدن سؤالاتی از مشتریان میکرد. درباره شکل، رنگ و طرح و غیره. او ایمان داشت که عقاید کارآفرینی خودش را باید دنبال کند و به دنبال آن در طول یک سال ۵۰۰۰۰۰ دلار تنها با فروش کراوات به دست آورد. لورن امپراتوری Polo Ralph و تمام خطوط دیگر مرتبط با نام تجاری رالف لورن را توسعه داد. حالا او یک بیلیونر موفق بزرگ است که نشان داد هرگز کم نمیآورد.
۴-جان کوم
این کارآفرین زمانی که نوجوان ۱۶ سالهای بود از خانهاش در کشور اوکراین به همراه خانواده به ایالت متحده آمریکا آمدند. خانواده کوم در تلاش بودند تا با داشتن کوپن غذا و صرفهجویی بتوانند در کشور جدید زندگی کنند. با اینحال کوم از لحاظ تکنولوژی زیرک و دانا بود و در سال ۲۰۰۹ با Brain action همکاری کرد تا یک برنامه پیامرسانی طراحی و به مردم کمک کند، تا بدون شارژ کردن و محدودیت ارتباط، متن خودشان را بهراحتی ارسال کنند و آن را واتساپ نامید. امروزه صدها میلیون کاربر در سراسر دنیا از واتساپ استفاده میکنند. ارزش نت را به بیلیون دلار رسانده است. دیگر خانواده کوم نگران کوپن غذا نمیباشند. این داستان موفقیت کسی است که ثابت کرد با سخت کار کردن و پشتکار داشتن میتوان رؤیاها را به واقعیت تبدیل کرد.
۳-اورسلا برنز
اورسلا برنز زن الهامبخشی است که با انبوهی از احتمالات مواجه شده و همه آنها را مغلوب کرده است. او توسط مادرش بهتنهایی پرورشیافته و در یک پروژه مسکونی در نیویورک بزرگشده است. تقریباً هیچ پول اضافی نداشتند اما مادر اورسلا خیلی مصمم بود که او در مدارس خوب درس بخواند. برنز بهعنوان یک کارآموز در زیراکس شروع به کار کرد و بعد از اینکه مدرک کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک را گرفت، در شرکت زیراکس نقش توسعهدهنده و طراحی محصول را در پروژههای مختلفی به عهده گرفت. پس از دو دهه همکاری با شرکت زیراکس، برنز امروزه به عنوان مدیر عامل شرکت در آنجا کار میکند. این زن قدرتمند و موفق در کار توانست از کارآموزی به بالاترین مقام شرکت برسد. این داستان ثابت میکند همه مدیران عامل از ابتدا در این جایگاه نمیباشند؛ بلکه برای رسیدن به موفقیت باید هزینههایی پرداخت کنند تا مسیر برای رسیدن به بالا هموار شود.
۲- رومن آبراموویچ
او را احتمالاً در معاملات تجاری و یا مشارکت او با باشگاه فوتبال چلسی که در حال حاضر مالک آن است بشناسید. بااینوجود او از یک خانواده ثروتمند نیامده است. در روسیه متولد شده و در دو سالگی یتیم میشود. بهجز خانواده عمویش هیچ خویشاوندی نداشت؛ به همین خاطر برای ادامه زندگی به خانواده عمویش سپرده شد. بااینحال او عزم و اراده قوی داشت. با همکاری در موسسه حملونقل خودرو در مسکو، به تدریج الهامبخش تأسیس یک شرکت کوچک شد که اسباببازیهای پلاستیکی میساخت. از آنجا به بعد یک شرکت نفتی ایجاد کرد. او طرز تفکر کسب و کار خود را ارتقا داد. بعد از سالها در این حرفه شرکت او ادغام شد و بدینوسیله میلیاردها دلار به جیب آبراموویچ سرازیر شد. او اکنون برای انجام هر کاری سرمایه کافی دارد. از شروع یک شرکت جدید تا خرید تیم ورزشی دیگر. او همچنین امتیاز داشتن بزرگترین قایق بادبانی جهانی را دارد.
۱-جورج سورس
سورس یکی از شناختهشدهترین نامها در دنیای تجارت است؛ به همین دلیل داستان موفقیت او الهامبخش است. این تاجر از آزار و اذیت نازیها جان سالم به دربرد و در لندن کالج را به پایان رساند. ابتدا بهعنوان پیشخدمت و یک باربر آهن بهمنظور گذراندن دوران تحصیلاتش در دانشکده معتبر اقتصاد لندن کار میکرد. درست در زمانی که بسیاری از همکلاسیهایش هزینه تحصیلشان توسط خانواده پرداخت میشد. او پس از فارغالتحصیلی در خردهفروشی کار میکرد و در نهایت بهعنوان یک بانکدار در نیویورک کار میکرد. اولین پیروزی بزرگ او زمانی اتفاق افتاد که در سال ۱۹۹۲ در برابر پوند انگلیس شرطبندی کرد که منجر به درآمدی حدود یک میلیارد دلار بود. از آن زمان به بعد سالی یکبار ارزش خالص خود را افزایش میدهد. در حال حاضر سرمایهگذاران تجاری بزرگ بیش از ۲۰ بیلیون ارزشدارند.