یکی از اولین چیزهایی که افراد موفق متوجه آن می شوند این ضرب المثل قدیمی است که می گوید: ” از تو حرکت از خدا برکت “. این جمله بدان معنی است که موفقیت شما و مسیر رسیدن به آن به شما بستگی دارد. این بدان معنا نیست که شما قرار است به تنهایی این کار را انجام دهید. این به سادگی به این معنی است که شما مسئولیت زندگی و حرفه خود را بر عهده می گیرید. امروزه بسیاری از مردم به فرصتها نگاه میکنند و فکر میکنند که این به شخص دیگری بستگی دارد که از به دست آوردن آن اطمینان حاصل کند. آنها منتظر می مانند و منتظر می مانند و تصور می کنند که این به شخص دیگری بستگی دارد. سپس انتظار به پایان می رسد و دیگر برای انجام هر کاری دیر شده است. زندگی آنها به پایان رسیده است و آنها پر از حسرت هستند. ما خودمان هستیم که سرنوشت را برای خود رقم میزنیم و باید حرکت کنیم تا به این مقصود برسیم .
اما این در مورد شما صادق نیست. شما می دانید که باید مسئولیت زندگی و سرنوشت خود را بپذیرید و همه چیز به شما بستگی دارد. واقعیت این است که هیچ کس دیگری قرار نیست این کار را برای شما انجام دهد زیرا این شما هستید که باید انجامش بدهید.
اکنون، برخی از مردم ممکن است فکر کنند، این مسئولیت زیادی است. اما این چیزی است که درست است: این بهترین خبری است که می توانید بشنوید. شما باید مسیر زندگی خود را انتخاب کنید. صدها میلیون نفر در سرتاسر جهان هر چیزی را برای زندگی در شرایطی که شما انجام میدهید به شما میدهند تا این فرصت را داشته باشند که کنترل سرنوشت خود را در دست بگیرند. این که همه چیز به شما بستگی دارد یک نعمت بزرگ است!
مفهوم تعیین سرنوشت
تعیین سرنوشت خود در درجه اول به انگیزه های ذاتی شما مربوط می شود. انگیزه های درونی تعامل درستی را بین عوامل و شرایط بیرونی شما و انگیزه های درونی که در طبیعت انسان هستند برقرار می کند.
عزم در ابتدا به عنوان یک مفهوم سیاسی در نظر گرفته شد که در آن مردم به دنبال تشکیل یا انتخاب دولت خود بودند. پس از جنگ جهانی دوم بود که سازمان ملل متحد ترویج و حمایت از خودمختاری را یکی از اهداف اولیه خود قرار داد.
تئوری خود تعیینی در روانشناسی بیانگر آن دسته از انگیزه های انسانی است که بر اهمیت منابع درونی و توسعه یافته فرد برای رشد شخصی و خودکنترلی رفتاری تأکید دارد. تعیین سرنوشت عامل اصلی ترغیب فرد به تصمیم گیری فارغ از تأثیر عوامل بیرونی است.
وقتی فردی بر اساس مهارت ها و نگرش های درونی خود عمل می کند، توانایی بیشتری در کنترل زندگی خود و ایجاد ارتباط سازنده بین رفتارها و خواسته های هدفمند دارد.
احساس کنترل بر زندگی و در واقع خودمختاری، ترکیبی از مهارت ها، دانش و باورهایی است که به فرد امکان می دهد به جای تکیه بر انگیزه های احتمالی قبیله ای، مطابق با آن عمل کند و بر اهداف درونی خود تکیه کند.
دو مورد از نیازهای اساسی روانی انسان در تعیین سرنوشت خود برآورده می شود. این دو نیاز شامل شایستگی (احساس اثربخشی) و خودمختاری (احساس منشأ رفتارهای خود بودن) است. با ارضای این نیازها است که انسان در نهایت در زندگی خود به درستی و سلامت عمل خواهد کرد.
چرا تعیین سرنوشت مهم است؟
ارتقاء و کسب مهارت های تعیین سرنوشت می تواند به افراد در هر سنی، با هر محدودیت جسمی یا ناتوانی کمک کند تا کنترل شخصی زندگی خود را در دست بگیرند و در انتخاب های خود مستقل و موفق باشند.
به کارگیری این مهارت در افراد مختلف نشان داده است که افراد از زندگی رضایت بیشتری دارند، فعالیت بدنی خود را افزایش می دهند، در مسیر کاهش وزن، کاهش فرسودگی شغلی و افزایش بهره وری در محیط کار هستند.
این اثرات مثبت در مسیر موفقیت هم در کودکان و هم در بزرگسالان تایید شده است. هنگامی که افراد توانایی در نظر گرفتن و اجرای حل مسئله را به دست می آورند، انگیزه درونی پیدا می کنند و فعالانه در یادگیری شرکت می کنند.
تصور اشتباهی در مورد توانایی تعیین سرنوشت افراد دارای معلولیت جسمی وجود دارد. این افراد نه تنها فاقد مهارت های لازم برای اعمال کنترل بر زندگی خود هستند، بلکه می توانند آن درجه از خودمختاری را نیز اعمال کنند.
آیا سرنوشت از پیش تعیین شده است؟
یکی از قدیمی ترین و بحث برانگیزترین سوالات بشر اینه که:
آیا ما واقعاً مختاریم یا فقط بازیگران یک نمایشنامه از قبل نوشته شده ایم؟
این سوال نه فقط ذهن فیلسوفان رو به خودش مشغول کرده، بلکه در ادبیات، عرفان، روانشناسی و حتی فیزیک هم بازتاب های زیادی داشته.
بیایم اول به دو نگاه کلی به این موضوع بپردازیم:
۱. نظریه ی جبرگرایی (Determinism):
جبرگرایی می گه تمام اتفاقات زندگی ما نتیجه ی علت و معلول های قبلی هستن. یعنی اگر بدونی شرایط محیطی، ژنتیکی، تربیتی و حتی کوانتومیِ یک انسان چطوریه، می تونی آینده اش رو پیش بینی کنی.
در این نگاه، آزادی اراده بیشتر یک توهم شیرینه. چون هر انتخابی که ما فکر می کنیم با اراده ی خودمون انجام دادیم، درواقع نتیجه ی عوامل بیرونی و درونی بوده که از قبل شکل گرفته ن.
مثال ساده ش:
فرض کن یک نفر سیگار می کشه. جبرگرها می گن این انتخابش نیست، بلکه نتیجه ی تربیت خانوادگی، تأثیر دوستان، شرایط روانی و حتی ترکیب شیمیایی مغزشه. پس در واقع او “نمی تونسته” غیر از این کار رو بکنه.
۲. نظریه ی آزادی اراده (Free Will):
در طرف مقابل، نظریه ی اختیار می گه انسان موجودی خودآگاه و مختاره که می تونه تصمیم بگیره، راه خودش رو انتخاب کنه و حتی خلاف جریان شرایط بیرونی حرکت کنه.
در این دیدگاه، اراده ی انسان می تونه گذشته رو بشکنه و آینده ای متفاوت خلق کنه.
طرفداران اختیار معتقدن اگر ما مختار نبودیم، نمی تونستیم مسئولیت اعمال مون رو بپذیریم، و مفاهیمی مثل اخلاق، قانون، تنبیه یا پاداش بی معنا می شدن.
دیدگاه ادیان مختلف درباره تقدیر و سرنوشت
ادیان معمولاً ترکیبی از جبر و اختیار رو قبول دارن. چون از یک طرف می گن خداوند به همه چیز آگاهه و تقدیر ما رو می دونه، و از طرف دیگه ما مسئول اعمال مون هستیم و می تونیم انتخاب کنیم.
اسلام: تقدیر الهی همراه با اختیار انسان
در اسلام، مفهومی به نام «قضا و قدر» وجود داره. قضا یعنی حکم نهایی خداوند، و قدر یعنی اندازه گیری و برنامه ریزی خداوند برای هر چیز.
اما در عین حال، قرآن به کرات تأکید می کنه که انسان در انتخاب راه هدایت یا گمراهی، مختاره:
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (سوره انسان، آیه ۳)
ما راه را به او نشان دادیم، خواه سپاس گزار باشد یا ناسپاس.
عالمان اسلامی معمولاً نگاه میانه ای دارن. مثل نظریه ی “امر بین الامرین” که می گه نه همه چیز جبریه و نه کاملاً اختیاری. انسان در چارچوبی خاص آزادی داره و می تونه سرنوشتش رو تغییر بده.
مسیحیت: اراده ی آزاد در کنار آگاهی خدا
در مسیحیت نیز مسئله ی Free Will بسیار پررنگه. به خصوص در کتاب مقدس تأکید شده که انسان باید بین خوبی و بدی انتخاب کنه و مسئول اعمالشه.
در عین حال، الهیات مسیحی می گه خداوند از همه چیز آگاهه و تقدیر انسان ها رو می دونه. این تضاد بین «آگاهی خدا» و «اراده ی آزاد انسان» یکی از پیچیده ترین مسائل فلسفی در مسیحیته.
هندویسم و بودیسم: کارما و چرخه ی زندگی
در این دو مکتب شرقی، مفهوم کارما نقش اصلی در سرنوشت داره. یعنی اعمال خوب یا بد ما در زندگی فعلی یا گذشته، مستقیماً روی سرنوشت آینده تأثیر می گذارن.
در این دیدگاه، ممکنه بعضی قسمت های زندگی ما از قبل مشخص باشن (بر اساس کارما)، ولی با اعمال جدید، می تونیم اون الگوها رو تغییر بدیم و به موکشا یا رهایی برسیم.
عرفان و نگرش شخصی: سرنوشت به عنوان مسیر یادگیری
بسیاری از عرفا و اهل دل معتقدن سرنوشت در واقع مسیر رشد و آگاهی ماست. چیزهایی که برامون پیش میاد، حتی اگر تلخ باشن، برای رشد روح ما طراحی شدن.
ولی اینکه چطور با اون شرایط برخورد کنیم، کاملاً در اختیار خودمونه.
مثلاً مولانا می گه:
این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا
یعنی هر چی از ما صادر شه، همون برمی گرده. در نتیجه، ما مسئول سرنوشت خودمون هستیم، حتی اگر بعضی قسمت ها از قبل نوشته شده باشن.
نشانه هایی که ممکن است سرنوشت ما را نشان دهند
در زندگی هر انسانی لحظاتی هست که حس می کنه چیزی فراتر از منطق داره باهاش ارتباط می گیره. ممکنه این حس از درون باشه، ممکنه از بیرون به شکل تکرار یک اتفاق، دیدن یک خواب خاص، یا آشنا شدن با فردی باشه که زندگی مون رو زیر و رو می کنه.
این لحظات، بی دلیل نیستن. خیلی ها معتقدن این ها «اشارات سرنوشت» هستن، راهنمایی های ظریفی که جهان یا روح ما برای جهت دادن به مسیر زندگی، در اختیارمون می ذاره.
حالا بیایم هر بخش از این نشانه ها رو جداگانه و مفصل بررسی کنیم.
احساسات درونی و الهامات؛ صدای آرام درون:
احساسات درونی یا الهامات، یکی از عمیق ترین و در عین حال ناشناخته ترین راه های ارتباط انسان با مسیر سرنوشت است. گاهی بدون هیچ دلیل منطقی، حسی در درونمان ایجاد می شود که ما را از تصمیمی بازمی دارد یا به سمت انتخابی هدایت می کند. این حس ها که بسیاری آن را با عنوان «شهود» یا «صدای درون» می شناسند، نه با تحلیل عقلانی بلکه با ادراک قلبی قابل درک هستند. روان شناسان معتقدند این نوع تصمیم گیری ریشه در پردازش های ناخودآگاه ذهن دارد، اما در سنت های معنوی از آن به عنوان پیامی از جانب روح یا حتی الهامی الهی یاد می شود. شهود معمولاً آرام، شفاف و بدون ترس است و بر خلاف افکار اضطراب آور، در دل سکوت ذهن پدیدار می شود. برای شنیدن این صدای آرام باید ذهن را از شلوغی دور کرد، به سکوت پناه برد و یاد گرفت که از درون به خود گوش دهیم. هرچه انسان با خود واقعی اش صادق تر باشد، این پیام ها واضح تر و راه گشاتر خواهند بود؛ زیرا سرنوشت گاهی نه از طریق اتفاقات بیرونی، بلکه از راه ندای درونی، خودش را نشان می دهد.
تکرار اتفاقات خاص در زندگی؛ زبان رمزآلود جهان
تکرار بعضی اتفاقات خاص در زندگی، می تواند نشانه هایی از مسیر سرنوشت ما باشد؛ مثل دیدن مداوم یک عدد، شنیدن چندباره یک نام خاص از افراد مختلف، یا قرار گرفتن بی دلیل در شرایطی مشابه. این پدیده که در روان شناسی با عنوان «هم زمانی معنادار» یا Synchronicity شناخته می شود، نشانگر آن است که گاهی اتفاقاتی که به ظاهر تصادفی اند، در واقع حامل پیامی عمیق از سوی ناخودآگاه یا حتی نیرویی فراتر از آن هستند. بسیاری از مردم گزارش می دهند که در لحظاتی حساس از زندگی، با نشانه هایی تکرارشونده مواجه شده اند که اگرچه در آن لحظه معنای واضحی نداشته، اما بعدها مشخص شده راهنمایی دقیق برای تصمیم گیری یا تغییر مسیر بوده است. در سنت های دینی و عرفانی نیز این نشانه ها جدی گرفته می شوند و توصیه شده که وقتی چیزی چند بار در زندگی ات ظاهر شد، آن را بی اهمیت فرض نکن. دقت به این تکرارها، نوشتن آن ها، و پرسیدن این سؤال از خود که «این نشانه ممکن است چه پیامی برای من داشته باشد؟» راهی است برای باز کردن گره های پنهان زندگی و دیدن سرنوشتی که آرام آرام دارد خودش را نشان می دهد.
مسیرهای غیرمنتظره ای که ما را به جایی خاص هدایت می کنند
بخش بزرگی از سرنوشت از طریق مسیرهایی بر ما آشکار می شود که در ابتدا غیرمنتظره، ناآشنا یا حتی ناخوشایند به نظر می رسند. گاهی اتفاقاتی مانند از دست دادن شغل، جدایی در روابط، یا مهاجرت ناخواسته، در لحظه به عنوان شکست تلقی می شوند اما در گذر زمان به نقطه ی عطفی در مسیر زندگی تبدیل می گردند. بسیاری از افراد موفق و الهام بخش وقتی به گذشته خود نگاه می کنند، به وضوح می بینند که بزرگ ترین تحولات زندگی شان از دل همین اتفاقات غیرمنتظره زاده شده است. در سنت های عرفانی این نوع رخدادها «هدایت پنهان» یا تقدیر ناپیدا خوانده می شود؛ جایی که به ظاهر همه چیز از کنترل ما خارج است، اما در واقع نیرویی بزرگ تر در حال هدایت ما به سمت جایگاه واقعی مان است. پذیرش این مسیرها، صبر در برابر سختی هایش، و ایمان به اینکه هر رخداد دلیلی دارد، می تواند دید ما را نسبت به آنچه «اتفاق بد» می پنداریم، دگرگون کند. گاهی آنچه ما اشتباه یا شکست می پنداریم، در واقع مسیری است که روح ما از ابتدا برای رشد، تعالی و تحقق سرنوشت انتخاب کرده است.
تکنیک هایی برای تغییر مسیر زندگی
اینجا چند مورد را مورد بررسی قرار میدهیم.
تغییر باورهای محدودکننده؛ گام نخست برای آزادی:
بزرگ ترین مانع بر سر راه تغییر سرنوشت، نه شرایط بیرونی بلکه باورهایی ست که در ذهن ما ریشه دوانده اند و بی صدا رفتار و انتخاب های مان را هدایت می کنند. باورهای محدودکننده، همان صداهای درونی هستند که می گویند: «تو نمی تونی»، «این کار برای تو نیست»، «الان وقتش نیست»، یا «اگه شکست بخوری چی؟». این باورها معمولاً در کودکی یا در اثر تجربیات تلخ گذشته شکل گرفته اند و ذهن ما برای محافظت از آسیب دوباره، آن ها را پذیرفته است. اما واقعیت این است که تا زمانی که این باورها را نشناسیم و بازنویسی نکنیم، مسیر زندگی ما در چارچوبی تکراری و محدود باقی می ماند. اولین قدم برای تغییر این الگوها، آگاهی از آن هاست. باید نوشت، تأمل کرد و از خود پرسید: «چه باوری باعث شده من به جلو نروم؟» و بعد با استفاده از جملات تأکیدی مثبت، تصویرسازی ذهنی، و مواجهه تدریجی با ترس ها، این باورها را به تدریج بازنویسی کرد. تغییر سرنوشت از تغییر درون شروع می شود و هیچ چیز به اندازه باورهای اصلاح شده نمی تواند درهای تازه ای در زندگی بگشاید.
هدف گذاری و برنامه ریزی دقیق؛ نقشه ای برای تغییر مسیر
بدون هدف و نقشه، هیچ کشتی ای به مقصد نمی رسد؛ حتی اگر بادهای مساعدی در کار باشد. در مسیر تغییر زندگی، هدف گذاری یکی از قدرتمندترین ابزارها برای خلق سرنوشتی تازه است. اما منظور از هدف گذاری، فقط نوشتن یک آرزو نیست، بلکه مشخص کردن مقصدی روشن، قابل اندازه گیری، و قابل اجراست. برای نمونه، به جای گفتن «می خوام موفق بشم»، باید نوشت: «در شش ماه آینده، کسب وکار خودم را در حوزه طراحی سایت راه اندازی می کنم». پس از آن، باید گام های رسیدن به آن هدف را به مراحل کوچک و قابل اجرا تقسیم کرد، برای هر کدام تاریخ تعیین کرد، و هفته به هفته پیشرفت را بررسی نمود. این کار باعث می شود که ذهن از حالت آشفته و پراکنده، به وضعیت تمرکز و پیشرفت وارد شود. همچنین برنامه ریزی دقیق، به انسان احساس کنترل و قدرت می دهد؛ حسی که خود عامل محرک مهمی برای غلبه بر بی انگیزگی و ترس از آینده است. هدف، چراغی در مسیر زندگی است و هرچه روشن تر باشد، سرنوشت با وضوح بیشتری خودش را نشان می دهد.
ایجاد عادت های سازنده؛ ساختن روتین هایی که سرنوشت را می سازند
تغییر مسیر زندگی به تصمیم های بزرگ وابسته نیست، بلکه به عادت های کوچکی گره خورده که هر روز تکرار می شوند. هر رفتاری که ما بارها انجام می دهیم، مسیرهای عصبی جدیدی در مغز ایجاد می کند و این مسیرها به مرور شخصیت ما را شکل می دهند. به همین دلیل، اگر عادت هایی چون مطالعه روزانه، ورزش، نوشتن اهداف، مدیتیشن، یا زود بیدار شدن را در برنامه ی روزانه مان قرار دهیم، به مرور ذهن، بدن، و روح ما به هماهنگی جدیدی می رسد که می تواند کیفیت زندگی را دگرگون کند. عادت های خوب مانند ریشه های درخت هستند؛ ممکن است در ابتدا دیده نشوند، اما پایداری و رشد آینده را تضمین می کنند. برای ایجاد یک عادت جدید، ابتدا باید آن را ساده و مشخص کرد (مثلاً «روزانه ۱۰ دقیقه کتاب خواندن»)، سپس آن را به یک موقعیت ثابت در روز گره زد (مثلاً بلافاصله بعد از صبحانه) و برای حداقل ۲۱ روز بدون وقفه انجام داد. وقتی عادت های مثبت به صورت روتین وارد زندگی شوند، نه تنها انرژی فرد را بالا می برند، بلکه فضای ذهنی و احساسی تازه ای برای دیدن فرصت های جدید و حرکت در مسیر سرنوشت مطلوب ایجاد می کنند.
ارتباط با خود برتر (Self Higher)؛ پیوند با صدای درونی و حکمت روح
در کنار ابزارهای عملی و روان شناختی، یکی از مهم ترین راه ها برای تغییر واقعی در مسیر زندگی، برقراری ارتباط با خود برتر یا روح درونی است؛ آن بخش عمیق تر و آگاه تر از وجود ما که فراتر از ترس ها، باورها، و افکار روزمره قرار دارد. خود برتر، در واقع نسخه ی الهی، شهودی و بی نقص از ماست که همیشه می داند چه چیزی به نفع مان است، اما به دلیل شلوغی ذهن و زندگی، صدایش را کمتر می شنویم. برای ارتباط با این بخش، می توان از روش هایی چون مدیتیشن، دعا، خلوت با خود، نوشتن خودآگاه، یا وقت گذرانی در طبیعت استفاده کرد. وقتی در سکوت و آرامش قرار می گیریم، به پیام های subtle و دقیق تری گوش می دهیم که ما را به مسیر واقعی مان راهنمایی می کند. خود برتر، همچون راهنمایی نامرئی عمل می کند که می تواند انتخاب های ما را هم راستا با مأموریت روحی مان قرار دهد. تغییر سرنوشت، بدون هماهنگی با این بخش درونی، ناقص و سطحی خواهد بود. اما وقتی انسان به خود برترش وصل شود، تصمیمات او رنگ آگاهی می گیرد و زندگی اش، شکلی هماهنگ و قدرتمند به خود می گیرد.
دلایلی برای به دست گرفتن کنترل سرنوشت خود
پاسخ به چرایی در دست گرفتن سرنوشت خود علل هم دارد که به شرح زیر است:
1. شما می توانید سرنوشت خود را ترسیم کنید.
شاید بخواهید یک تجارت کوچک راه اندازی کنید و در آن بمانید. این عالی است زیرا شما می توانید آن را انتخاب کنید. شاید بخواهید یک فروشگاه زنجیره ای کوچک ایجاد کنید. شاید بخواهید 100 میلیون دلار دارایی خالص داشته باشید. این هم اشکالی ندارد. نکته این است که شما باید انتخاب کنید. شما می توانید هر کاری که دوست دارید انجام دهید. افراد مختلف رویاهای متفاوتی دارند و باید بر اساس آنها زندگی کنند.
2. هر چه بکارید درو می کنید.
شما می تواند یک کار کارمندی داشته باشید یا علاوه بر آن کار دیگری داشته باشید تا پول درآورید یا اینکه سرمایه خود را در معرض خطر قرار دهید و بیشتر سود کسب کنید. بازهم سرمایه خود را در معرض خطر بیشتری قرار دهید و شاید بازده بیشتری کسب کنید. این شما هستید که تصمیم می گیرید چه چیزی بکارید و در نتیجه چه چیزی درو کنید.
3. هیچ کس دیگری نمی تواند شما را از رسیدن به رویایتان باز دارد.
بله، همیشه موانعی پیش میآیند و افرادی که ممکن است از کاری که انجام میدهید خوششان نیاید، اما شما فقط میتوانید ادامه دهید و مسیر خود را ترسیم کنید. باید بدانی که آزادی عمل زیادی در این کار وجود دارد.
4. لذت تعیین سرنوشت را تجربه می کنید.
هیچ غروری بزرگتر از این نیست که بدانی ذهنت را روی چیزی معطوف کرده و آن را به انجام رسانده ای. کسانی که با ذهنیت قربانی زندگی می کنند هرگز لذت موفقیت را تجربه نمی کنند زیرا همیشه منتظر هستند تا شخص دیگری به کمک بیاید. کسانی که مسئولیت را بر عهده میگیرند، از دیدن یک کار خوب لذت میبرند.
بگذارید یک سوال از شما بپرسم: پنج سال دیگر کجا خواهید بود؟ ده سال؟ بیست و پنج سال؟ آیا میدانید؟ آیا نظری دارید؟ آیا تا به حال در مورد آن خواب دیده اید یا برای آن هدف تعیین کرده اید؟ آیا مایل به پذیرش مسئولیت هستید و تشخیص می دهید که این به شما بستگی دارد؟
در آن نقطه هر کجا که تصمیم بگیرید خواهید بود. پس این به شما بستگی دارد.
تغییر در زندگی برای تغییر در سرنوشت
خوب حالا که تصمیم گرفتیم سرنوشت خود را تغییر دهیم باید در صورت نیاز تغییر کنیم این تغییرات با روشهایی ممکن است که زیر آمده است:
معنای زندگی خود را دریابید
یکی از مهم ترین افرادی که بیوگرافی او می تواند به ما کمک کند زندگی مان را تغییر دهیم دکتر ویکتور فرانکل است. دکتر فرانکل با سخت ترین تجربیات انسانی زندگی خود روبرو شد. اعضای خانواده اش به جرم یهودی بودن در کوره های زباله سوز و اردوگاه های کار اجباری کشته شدند و خود او سال ها در آن اردوگاه ها زندانی بود. با این حال دکتر فرانکل یکی از معدود افرادی است که از این اسارت جان سالم به در برد و رویکردی به نام معنا درمانی را پایه گذاری کرد.
او در کتاب خود یعنی انسان در جستجوی معنا از نیچه فیلسوف آلمانی نقل می کند که هرکس دلیل زندگی را بیابد به هر حال آن را خواهد ساخت. او در واقع معتقد است که اگر بتوانیم در رنج ها و دردهای خود معنا پیدا کنیم، می توانیم مسیر خودشکوفایی زندگی خود را پیدا کنیم و به دستاوردهای بزرگی دست یابیم. بنابراین، امروزه بسیاری از روانشناسان از رویکرد معنادرمانی برای کمک به افراد در ایجاد تغییر در زندگی و راهنمایی مراجعان برای یافتن معنای شخصی در زندگی استفاده می کنند.
رویاپردازی برای تغییر مثبت در زندگی را فراموش نکنید
تجربیات تلخ زندگی یا واقع گرایی افراطی می تواند توانایی رویاپردازی را از فرد سلب کند. وقتی رویایی در ذهن دارید، هرگز به راه های رسیدن به آن فکر نمی کنید و در نتیجه در مسیر رسیدن به آن قرار نمی گیرید. پس هرگز از رویاهای خود دست نکشید. زمانی را برای ایده پردازی و تفکر در مورد راه ها و روش های دستیابی به آنها اختصاص دهید. ممکن است در واقعیت موانع زیادی وجود داشته باشد، اما اجازه ندهید هیچ مانعی رویاهای شما را از بین ببرد.
برای رسیدن به رویاهای خود هدف تعیین کنید
بسیاری از مردم فقط در رویاهای خود زندگی می کنند. در واقع سرزمینی خیالی در ذهن خود می سازند و فکر می کنند که تنها با تصور خواسته های خود روزی می توانند آنها را در واقعیت لمس کنند. در حالی که این تصور بسیار اشتباه است. رویاپردازی تنها زمانی می تواند زندگی شما را تغییر دهد که با هدف گذاری همراه باشد. با توجه به رویاهایتان، سعی کنید اهداف کوتاه مدت و بلندمدت قابل برنامه ریزی و دستیابی را تعیین کنید.
از سرزنش خود دست بردارید
یکی از موانعی که شما را از پیشرفت در زندگی باز می دارد، سرزنش های مداوم شما و احساس پشیمانی شدید است. سعی کنید با تمام دستاوردهای تلخ و شیرین گذشته را رها کنید و خود را فردی با توانایی تغییر و رشد بدانید. حتی اگر اشتباهاتی مرتکب شوید که منجر به شکست شما شده است، یک روز باید برای همیشه با احساسات منفی خود خداحافظی کنید و از آنها برای ساختن فردایی بهتر استفاده کنید. باید بدانید که سرزنش نکردن خود یکی از کلیدهای موفقیت است.
بر ترس های خود غلبه کنید تا زندگی خود را تغییر دهید
تقریباً همه انسان ها ترس های پنهانی دارند که آنها را از تغییر زندگی و کاهش سرعت پیشرفت باز می دارد. سعی کنید این ترس ها را بشناسید، با آنها روبرو شوید و بر آنها غلبه کنید. به عنوان مثال ترس از سخنرانی در جمع یکی از رایج ترین ترس ها در بین افراد است که می تواند فرد را از فرصت های شغلی و تحصیلی زیادی محروم کند. در این شرایط یافتن راهی برای حل این مشکل و کمک گرفتن از افراد حرفه ای مانند روانشناس به شما کمک می کند تا تغییرات بزرگ زندگی خود را احساس کنید و رضایت بیشتری را احساس کنید.
خود را بپذیرید
شما تنها کسی هستید که می توانید تغییر واقعی در زندگی خود ایجاد کنید. پس اولین قدم این است که خود را دوست داشته باشید و بپذیرید. بسیاری از مردم دائماً احساس بیزاری از خود می کنند. این باعث می شود که همه خوبی ها را در جایی غیر از خودشان جستجو کنند و شخصیتی متزلزل را پرورش دهند. این افراد هرگز تغییرات پایداری را در زندگی تجربه نمی کنند و احساس امنیت و آرامش نمی کنند. به یاد داشته باشید که هیچ چیز به اندازه آشتی دادن خود و پذیرش تمام جنبه های سیاه و سفید شخصیت خود به شما در ایجاد یک زندگی رضایت بخش کمک نمی کند.
در لحظه زندگی کنید
بسیاری از ما در انجام کارهای روزانه خود مدام به چیزهای مختلفی فکر می کنیم. این مشکل گاهی آنقدر شدید است که ما از تجربیات لحظه ای کاملا غافل هستیم و چیزی از آن به یاد نمی آوریم. سعی کنید تمرکز و توجه خود را افزایش دهید و از چیزهای کوچک لذت ببرید. توجه به اتفاقات کوچکی مانند آواز خواندن پرنده، احساس نسیم ملایم روی پوست یا احساس گرمای خورشید در یک روز سرد زمستانی به تدریج به شما یاد می دهد که زندگی را در لحظه تجربه کنید و نوعی رضایت عمیق و درونی را تجربه کنید.
به پایان زندگی بیاندیشید
تصور کنید پایان عمر شما نزدیک است، آیا از راهی که طی کرده اید و به این نقطه رسیده اید راضی هستید؟ بیایید لحظه ای به پایان زندگی فکر کنیم. می دانیم که برخی از افرادی که به پایان عمر خود نزدیک می شوند، از اینکه مسیر آرزوهایشان را دنبال نکرده اند، پشیمان هستند. اما ما نمی خواهیم مانند آن افراد باشیم و دوست داریم زمانی که به پایان زندگی خود نزدیک می شویم و به گذشته خود نگاه می کنیم به راهی که رفته ایم راضی باشیم.
سخن پایانی
ما برای هر کاری نیاز به کسب انگیزه داریم حتی برای در دست گرفتن کنترل سرنوشت خود! پس فکر کردن به رویاها و میل به دستیابی به آنها به شما انگیزه می دهد تا دست به کار شوید. اما این تعهد به اهداف است که باعث می شود اتفاقات خوبی در زندگی ما بیفتد. زیرا تعهد این قابلیت را دارد که مانند یک آهنربا عمل کند و چیزهای خوب و مثبتی را که برای شما خوشایند و راضی کننده است جذب کند. پس همین الان شروع کنید و برای ایجاد تغییر در زندگی خود قدم بردارید.