در این مقاله، به بررسی موضوع استراتژی (Strategy) و مدیریت استراتژیک (Strategic Management) میپردازیم و انواع استراتژیها و استراتژیهای کسب و کار را شرح میدهیم. همچنین، فرایند تدوین، برنامهریزی و اجرای استراتژی را تبیین کرده و چالشهای پیش روی استراتژیستهای کسب و کار را تشریح میکنیم. در این مقاله، به تعریف اهداف، چشمانداز، مأموریت، ارزش، خطمشی و سیاستهای کسب و کار میپردازیم و تفاوت بین استراتژی و تاکتیک و تکنیک را به تفصیل بیان میکنیم؛ هدف ما این است که مفاهیم و تعاریف مربوط به استراتژی سازمانی را به طور دقیق و علمی بیان کنیم تا مدیران ارشد بتوانند تصمیمات استراتژیک را با اطمینان ایجاد کنند.
تعریف استراتژی سازمانی
استراتژی سازمانی در نقطه تلاقی اهداف و ساختار سازمان قرار دارد. ساختار سازمانی، روابط میان منابع موجود در یک مجموعه را نشان میدهد. بنابراین، استراتژی سازمانی به معنای چیدمان منابع در جهت رسیدن به اهداف بلندمدت سازمان است. یکی دیگر از عناصری که تاثیر مستقیم بر استراتژی سازمانی دارد، طراحی سازمان است. در اینجا، طراحی به معنای نقشهبندی فیزیکی اجزای سازمان میباشد، مثلاً محل حضور و کار افراد در سازمان. مکانها، دفاتر مختلف و ارتباطات ساختمانی از جمله مواردی هستند که در طراحی سازمان مطرح میشوند.
میزان سرمایهگذاری زمانی و مالی در هر واحد، نیز نشاندهنده استراتژی اصلی سازمان است و اطلاعات مهمی را در اختیار ما قرار میدهد. هرچه واحدی بزرگتر باشد، اهمیت بیشتری در سازمان دارد و بیشترین تمرکز را برخود جلب میکند.
ویژگی های کلیدی استراتژی سازمانی
- مشخص : استراتژی سازمانی باید به صورت مشخص و روشن تعریف شود. استفاده از عباراتی مانند “بهبود” یا “پیشرفت” کافی نیست؛ بلکه باید اهداف مشخصی برای ارتقاء کسبوکار تعیین شود. به عنوان مثال، به جای گفتن “سازمان باید بهبود یابد” میتوان گفت “فروش سازمان باید در سال جاری به 20٪ افزایش یابد”.
- قابل اندازهگیری: اهدافی که در استراتژی سازمانی تعیین میشوند، باید قابل اندازهگیری باشند تا میزان پیشرفت و تحقق آنها قابل مشاهده باشد. به عبارت دیگر، باید از شاخصهای کلیدی عملکرد استفاده کرد که دادههای مربوط به آنها جمعآوری و تحلیل شوند. مثلاً، اگر هدف فروش بیشتر باشد، میتوان از شاخصهایی مانند حجم فروش، درآمد ناخالص و تعداد مشتریان استفاده کرد.
- واقعگرایانه: استراتژی سازمانی باید با واقعیت منطبق باشد و بر اساس دادههای قابل ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. تعیین اهداف بزرگ و غیرمنطقی که از دیدگاه عملی به دست نیایند، موجب عدم موفقیت و ناکامی در دستیابی به اهداف میشود. بنابراین، اهداف باید به گونهای تعریف شوند که قابل دستیابی باشند و با وضعیت واقعی سازمان همخوانی داشته باشند.
- محدود به زمان: هر استراتژی باید محدود به یک زمان مشخص باشد و به مرور زمان به پایان برسد. این محدودیت زمانی به سازمان کمک میکند تا برنامهها و استراتژیهای خود را بهبود داده و تطابق آنها را با شرایط واقعی محیط کسبوکار ارتقاء دهد. همچنین، این محدودیت باعث میشود که اعضای سازمان به دقت و با انگیزه به دستیابی به اهداف مشخص شده کار کنند.
اهمیت استراتژی سازمانی
تدوین استراتژی سازمانی یکی از حیاتیترین فعالیتها برای هر سازمانی است که تاثیر آن به طور مستقیم در بهبود عملکرد و سلامت کسبوکار مشهود است. استراتژی سازمانی از آن جهت اهمیت دارد که منابع مختلف کسبوکار را به طور منظم و هماهنگ در راستای دستیابی به اهداف تعیینشده سازمان هدایت میکند. با توجه به تغییرات مداوم در فضای کسبوکار و تجارت، سازمانهایی موفق خواهند بود که با برنامهریزی عملیاتی مناسب، تدوین استراتژی سازمانی انعطافپذیر و فرهنگی سازمانی که پذیرای تغییرات است، بتوانند به استقبال این تحولات بروند و در هر شرایطی به فعالیت خود ادامه دهند.
استراتژی سازمانی به ویژه از سه جنبه اصلی بر موفقیت سازمان تاثیر میگذارد که در ادامه به تفصیل به آنها میپردازیم:
1- شفافسازی مسیر و اولویتها :
استراتژی سازمانی با شفافسازی سلسلهمراتب و مسئولیتها، مسیر پیشروی سازمان را به وضوح تعیین میکند. از طریق بررسی چارت سازمانی، میتوان اطلاعات دقیقی درباره علاقهمندیها و اولویتهای ذینفعان کسب کرد. واحدهایی که جایگاه بالاتری دارند و منابع بیشتری در اختیارشان است، معمولاً از اهمیت و اولویت بیشتری برخوردارند. این شفافسازی باعث میشود که تمام اعضای سازمان با درک درست از مسیر و اولویتها، هماهنگتر و هدفمندتر به سمت اهداف مشترک حرکت کنند.
در نهایت، استراتژی سازمانی به عنوان نقشهای جامع و هماهنگ عمل میکند که با تعیین دقیق وظایف، مسئولیتها و اولویتها، سازمان را در مسیر تحقق اهدافش هدایت میکند. به کارگیری یک استراتژی موثر، سازمان را قادر میسازد تا با تحولات محیطی به خوبی سازگار شود و در هر شرایطی بهترین عملکرد را از خود نشان دهد.
2- هم راستا کردن واحدها و تیمها در رسیدن به اهداف کسبوکار :
یکی از مزایای مهم تدوین استراتژی سازمانی این است که ارتباط میان اهداف کسبوکار و تیمها و واحدهای مختلف سازمان را تقویت میکند. این راهبرد نه تنها بهرهوری در استفاده از منابع را افزایش میدهد بلکه از دوبارهکاریها و فعالیتهای غیرضروری جلوگیری میکند. با در نظر گرفتن ساختار فعلی سازمان و نیروهای موجود، استراتژی میتواند نقاط ضعف و ناکارآمدیها را شناسایی و در صورت نیاز حذف کند، که این امر به بهبود کلی عملکرد سازمان منجر میشود.
3- ایجاد چارچوب تصمیمسازی بهتر :
استراتژی سازمانی به طور دقیق جریان اطلاعات و وظایف را مشخص میکند، که به شفافتر شدن فرآیند تصمیمسازی و نتیجهگیری از بحثها کمک میکند. البته بهرهگیری از استراتژی سازمانی لزوماً به معنای آسانتر شدن تصمیمسازی نیست، بلکه با تعیین سلسلهمراتب سازمانی و چارچوبهای مشخص، این فرآیند نظم یافته و ابهامات کاهش مییابد. به عبارت دیگر، با وجود چالشها در تصمیمگیری، استراتژی به عنوان نقشه راهی عمل میکند که حق ارائه نظر نهایی را تعیین کرده و به رفع ابهامات کمک میکند.
سطوح استراتژی سازمانی
برای تدوین استراتژی سازمانی، باید بدانیم که سلسلهمراتب سازمان از سطوح مختلفی تشکیل شده که هرکدام اولویتها و وظایف خاص خود را دارند. این سطوح برای رسیدن به هدف مشترک با یکدیگر در ارتباط و همکاری هستند. علاوه بر این، راهبرد سازمانی به شناسایی و بهرهگیری مستمر از فرصتهای خلاقانه نیاز دارد؛ بنابراین انتظارات در تمامی سطوح باید به گونهای تعیین شوند که همواره آمادگی تطبیق با تغییرات فضای کسبوکار وجود داشته باشد. در این راستا، نحوه دستیابی به نتیجه اهمیت کمتری دارد و بیشتر بر خروجی فعالیتها تمرکز میشود.
برای درک بهتر نحوه ارتباط سطوح مختلف و استراتژیهای موردنیاز هر کدام، راهبردهای هر سطح را به صورت جداگانه بررسی میکنیم.
1- استراتژی سطح عملیاتی :
استراتژی سطح عملیاتی به برنامهریزی و اجرای فرآیندهای داخلی سازمان مربوط میشود. در این سطح، استراتژیها به بهبود کارایی و اثربخشی عملیات داخلی سازمان میپردازند. هدف این است که با بهینهسازی فرآیندها و استفاده از منابع به بهترین شکل ممکن، سازمان بتواند محصولات و خدمات با کیفیتی ارائه دهد و هزینهها را کاهش دهد.
2- استراتژی سطح کسبوکار :
استراتژی سطح کسبوکار به چگونگی رقابت یک واحد تجاری در یک بازار خاص اشاره دارد. در این سطح، تمرکز بر شناسایی نیازهای مشتریان، توسعه محصولات و خدمات و استفاده از منابع به گونهای است که مزیت رقابتی ایجاد شود. استراتژیهای کسبوکار به دنبال پاسخ به این سوالات هستند که چگونه میتوان در بازار هدف برتری یافت و ارزش بیشتری برای مشتریان ایجاد کرد.
3- استراتژی سطح سازمان :
استراتژی سطح سازمان بالاترین سطح از راهبرد در هر مجموعه است که به شکل مستقیم روی هدف اصلی و به دنبال آن، سیاستهای سازمان در مسیر رسیدن به هدف تاثیر میگذارد. رهبران کسبوکار در این سطح روشها و رویکردهای موردنیاز برای پاسخگویی به نیاز بازار و رقابت با رقبا را تعیین میکنند. در سطح سازمان، افرادی که مسئول تصمیمسازی هستند از عملکرد صحیح و منظم واحدها و تیمها در راستای رسیدن به هدف سازمانی اطمینان حاصل میکنند.
4- استراتژی سطح واحد :
در این سطح، هر واحد یا بخش از سازمان استراتژیهای خاص خود را دارد که با هدف نهایی سازمان همسو هستند. واحدهای مختلف مانند بازاریابی، تولید، مالی و منابع انسانی هر کدام استراتژیهایی تدوین میکنند که به بهبود عملکرد و رسیدن به اهداف تعیینشده کمک میکنند. این استراتژیها باید با دیگر واحدها هماهنگ باشند تا همافزایی لازم برای رسیدن به اهداف کلی سازمان ایجاد شود.
انواع استراتژی سازمانی
1- مبتنی بر درآمد یا فروش: در این استراتژی، سازمان تمرکز خود را بر روی افزایش فروش و درآمد قرار میدهد. برای دستیابی به این هدف، سازمان به طراحی و اجرای برنامههای بازاریابی فعال، بهبود فرآیندهای فروش، ارتقاء خدمات پس از فروش، و ترویج محصولات و خدمات میپردازد. استراتژی مبتنی بر فروش نیازمند توانایی ارتباط فعال با مشتریان، آگاهی از نیازها و ترجیحات آنها، و ارائه پاسخهایی مناسب و جذاب به آنها است.
2- مبتنی بر فرآیند: در این استراتژی، سازمان تمرکز خود را بر بهبود فرآیندها، انطباق با استانداردها و مقررات، و حفظ مسئولیتهای اجتماعی میگذارد. برای دستیابی به این هدف، سازمان به تحلیل و بهبود فرآیندهای کاری، ایجاد سیستمهای مدیریت کیفیت، و اجرای استانداردهای محیطی و اجتماعی میپردازد. استراتژی مبتنی بر فرآیند نیازمند رویکرد سیستماتیک به بهبودهای فرآیندی، اعمال استانداردها و راهبردهای کیفیت، و رعایت الزامات محیطی و اجتماعی است.
3- مبتنی بر خدمت: در این استراتژی، سازمان تلاش میکند تا با ارائه خدمات با کیفیت و بهبود تجربه مشتریان، رضایت و وفاداری آنها را به دست آورد. برای دستیابی به این هدف، سازمان به ارتقاء فرآیندها و سیستمهای خدمات، ارتقاء کیفیت خدمات پس از فروش، و توسعه فرهنگ سازمانی مشتریمدار میپردازد. استراتژی مبتنی بر خدمت نیازمند تمرکز بر مشتری، ارتقاء مهارتها و قابلیتهای کارکنان، و بهبود مستمر فرآیندها و خدمات است.
4- مبتنی بر محصول یا خلاقیت: در این استراتژی، سازمان به دنبال تولید و ارائه محصولات یا خدمات نوآورانه است که به مشتریان جذابیت زیادی داشته باشد. این رویکرد نیازمند تمرکز بر تحقیق و توسعه، طراحی خلاقانه، و ارائه حلولی جدید و نوآورانه برای مشکلات و نیازهای مشتریان است. استراتژی مبتنی بر محصول نیازمند انعطافپذیری بالا، قدرت تطبیق سریع، و توانایی پذیرش شکستهای سریع و اصلاح مسیر است.
با درک و تعیین استراتژی مناسب بر اساس هدف و شرایط خاص سازمان، میتوان از منابع و تواناییهای سازمان به بهترین شکل ممکن بهره برد و به دستیابی به اهداف موردنظر نزدیکتر شد.
نتیجه گیری
استراتژی سازمانی، اساس و راهنمای اصلی هر کسبوکار است که بر اساس اهداف و تعهداتش تدوین میشود. رویکردی که سازمان به منظور دستیابی به اهداف خود اتخاذ میکند، اساساً میتواند مشخص، قابل اندازهگیری، واقعگرایانه و محدود به زمان باشد تا بتواند تاثیر خود را به موقع نشان دهد و به اهداف موردنظر دست یابد.
در این راستا، استراتژی سازمانی باید با توجه به هدف اصلی سازمان، مبتنی بر محصول، خدمت، فروش یا فرآیند باشد. مشخص بودن اهداف و استراتژی، ایجاد فرصت برای اندیشیدن و اتخاذ تصمیمات صحیح در تمام سطوح سازمانی را فراهم میکند و به تدریج به دستیابی به اهداف و رشد پایدار سازمان کمک میکند.
بنابراین، برای دستیابی به موفقیت، لازم است که استراتژی سازمانی بهطور کامل درک شود و بهطور مداوم ارزیابی و بهروزرسانی شود. استراتژی باید ابزاری فعال و قدرتمند برای هدایت و رهبری سازمان باشد تا به عملکرد بهتر و رشد پایدار منتهی شود.